خبرگزاری مهر؛ گروه استانها: خداوند کریم در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (آیه ۵۵ سوره مائده)؛ یعنی در کنار نماز و عبادت ذکات بدهید یعنی نمیشود رسیدگی به فقرا را از نماز و عبادت خدا جدا کرد؛ و راه رسیدن به خدا، خدمت به مردم است. ما از طریق خدمت به مردم میتوانیم به خدا برسیم.
خدای متعال وسیلهای برای ما قرار داده است که هر کسی میخواهد به حقیقت خودش پی ببرد، مسیرش این است که به مردم خدمت کند و گروههای جهادی که فریده مارابی هم جزو آنهاست، با تأسی از این آیه قرآن در این راستا فعالیت میکنند.
وی میگوید فعالیت ما ارائه خدمات روانشناسی تربیتی، روانشناسی بالینی، مشاوره خانوادگی، مشاوره مذهبی، مشاوره تحصیلی و شغلی به مراجعان است و بازتاب خوبی هم فعالیتهای ما در سطح شهر داشته است و اینکه هر گاه یک قدم مثبت برداریم و حال کسی را خوب کنیم ارزشمند و به قاب رسالت گروه ما تصویری زیبا میبخشد.
فریده مارابی همسنگر کردستانی گروههای جهادی، با ارادهای قوی و محکم در خدمترسانی است؛ زنی که «خانه مهر» کامیاران را رنگ و لعاب عشق کشیده است. خبرنگار مهر در مصاحبه با این بانوی جهادگر پای صحبت او نشسته و از دل خدمات و کارهای ارزشمند این جهادگر ساعی گزارشی خواندنی را مهیا کرده است.
ابتدای سخن خود را به مخاطبان ما معرفی کنید.
فریده مارابی متولد ۱۳۶۵ شهرستان کامیاران از استان کردستان هستم، از خانوادهای پنج نفره که بعد از خواهر بزرگتر، فرزند دوم خانواده هستم و پدرم کارگر و مادرم خانهدار است، مدرک تحصیلی خودم ارشد روانشناسی تربیتی و خواهرم ارشد حقوق و برادرم دانشجوی رشته حقوق است.
لطفاً درباره شکلگیری گروه جهادی خانه مهر توضیح دهید.
هنگامی که در پی مطالعه برای آزمون دکتری بودم، بر حسب اتفاق با دوستی دیرینه مواجه شدم که از حال و شغل من جویا شد و پیشنهاد مراجعه به معاونت اجتماعی شهرستان را داد، که گویا مرکزی را بنا کرده بودند و به دنبال تکمیل کادر آن هستند، و من هم که از قبل سابقه همکاری با بسیج خواهران را داشتم و علاقه قلبی به فعالیت در گروههای جهادی بعد از گزینش و ارائه مدارک به عنوان مسئول فنی این مؤسسه پذیرفته شدم.
قبلاً هم فعالیت جهادی را تجربه کرده بودید؟
قبلاً به عنوان فرمانده پایگاه بسیج، مربی قرآنی مساجد، شرکت در حلقههای صالحین و انجام کار جهادی در مراکز نیکوکاری فعالیت داشتم اما براساس روحیه شخصی و تمایل نداشتن خانوادگی به کارهایی غیر از حضور در مراکز بسیج و مساجد کمتر علاقهمند بودم و هرگز تجربه فعالیت خارج از بسیج را نداشتهام.
در چه زمینهای خدمترسانی میکنید؟
در خانه مهر کامیاران که ۲۶ دی ماه سال گذشته آغاز به کار کرد و رسماً ۲۶ بهمن ما وارد فعالیت خود که عرصه خدمت رسانی بود، شدیم، فعالیت ما در این مرکز ارائه خدمات روانشناسی تربیتی، روانشناسی بالینی، مشاوره خانوادگی، مشاوره مذهبی، مشاوره تحصیلی و شغلی به مراجعان است و بازتاب خوبی هم فعالیتهای ما در سطح شهر داشته است و اینکه هر گاه یک قدم مثبت برداریم و حال کسی را خوب کنیم ارزشمند و به قاب رسالت گروه ما تصویری زیبا میبخشد.
جامعه هدف شما چه کسانی هستند؟
در فاصله زمانی ۹ ماه اخیر که فعالیت مرکز رسماً آغاز شده است تمام خدمات ما به مراجعان کاملاً رایگان و بدون دریافت یک ریال بوده است و به شکل جهادی به روستاهای اطراف که فاصله مکانی آنها برای خدمت رسانی در شهر بیشتر است و غالباً در بحث هزینه مشکلاتی را هم دارند و توان مالی کمتری دارند، گروه جهادی ما غالباً دورههای خود را در این مناطق برپا میکند. هرچند ما در محلههای کمتر برخوردار سطح شهر، مدارس، دبیرستانها و دانشگاهها هم گاهاً دورهها و کارگاههایی را برگزار میکنیم و خدمات ما در برگزاری مشاورههای گروهی، فردی، رسانهای، و آموزشی است.
گروه همکاران شما را در خانه مهر چه کسانی تشکیل میدهند؟
خانه مهر شامل دو بخش فنی و مدیریتی است، که مسئول فنی آن بنده هستم و بعد از حضور در این گروه جهادی فراخوانی در سطح شهر داده و تعداد زیادی از جوانان مراجعه کردند و در نهایت با توجه به رایگان بودن همکاری و جهادی بودن فعالیتها در نهایت پنج نفر از جوانان با مدرک روانشناسی و دو مددکار به مجموعه ما پیوستند و تاکنون همکاران ما را تشکیل دادند که جا دارد از زحمات جهادی آنها از همین جا تشکر و قدردانی کنم که تمام موفقیت مجموعه مرهون زحمات آنها است.
حضور شما در گروه جهادی چگونه برنامهریزی میشود که به زندگی شخصی شما لطمه نزند؟
اشتیاق و علاقه من به حضور در مسیر جهادی زیاد بود و با توجه به اینکه پدرم کارگر بود هزینه تحصیل خودم را با کار کردن در بسیج و برگزاری کلاسهای قرآنی تأمین میکردم و امروز هم فعالیت من در مؤسسه مهر دو شیفت است که از برکت دعای خیر مراجعان و لطف خداوند، هم خانهداری، هم اشتیاق برای ادامه تحصیل و حتی رغبت برای مقاله نویسی در من چند برابر شده و گاه تا دیروقت به امر مشاوره مشغول هستم و در مقابل هم حس خستگی در من وجود ندارد که این از برکت خود اقدام و اصل کار که نام جهادی و خدمت به مردم در آن وجود دارد، است که نه تنها از این کار پشیمان نیستم بلکه با انرژی مثبتی که از مردم دریافت میکنم حقیقتاً رونق زندگی من هم در زمینه زندگی شخصی و هم تحصیلی چند برابر شده است.
شما که در گروههای جهادی نظارهگر زندگی مردم در مناطق کمتر برخوردار بودید، بیشترین مشکلات را در چه دیدید؟
مشکل بیشتر مراجعان ارتباط صحیح والدین خصوصاً پدرها با دخترها است که متأسفانه ارتباط دلسوزانه و با محبت بین والدین و فرزندان کمرنگ شده و همین در بحث تربیتی و الگویابی تأثیرات مخربی دارد، خصوصاً دخترها در سن بلوغ محبت را از پدر تمنا میکنند و جبران این کم اعتنایی برای دختران سنگین است. هرچند در این مناطق پدران کشاورزی میکنند و کمتر وقت برای دختران خود دارند اما بهتر بود در کنار مشغله کاری خود برای دخترانشان هم وقت بگذارند تا مشکلات امروزشان به آسیبهای فردا تبدیل نشود، هر چند در مناطق ما که از توسعه یافتگی کمی دورتر است، هم در شهر و هم در روستاها با توجه به وضعیت اقتصادی مردم ضعف فرهنگی هم در کنار مشکلات معیشتی احساس میشود.
خاطرهای دارید که در ذهن شما بیشتر از دیگر روزها نمایان باشد؟
لحظه به لحظه حضورم در این مرکز خاطرات شیرین است که گاه در ذهنم به مرور آنها میپردازم، روز اول که اولین کارگاه سبک فرزند پروری برگزار کردیم، یک خانم بعد از کارگاه از همسر و زندگی خود گلگی داشت و حتی زندگی آنها تا مرز طلاق هم پیش رفته بود. بعد از تماس تلفنی با همسر این خانم و اصرار برای حضور در مرکز و ممانعت ایشان آدرس محل کار را از ایشان گرفتیم و به عنوان مشتری نزد ایشان رفتیم که با عصبانیت و برخورد تند ایشان و اتهام روانی بودن مراجعان روانشناسی در نهایت بعد از چند ساعت ملایمت رفتار و عدم کنش تند در مقابل ایشان هم آرام تر شدند و هم خوشبختانه سبب خیر شدیم و امروز هم هر دو زن و شوهر از مراجعان ثابت ما هستند.
و خاطره دیگر اینکه بر حسب اتفاق یک روز مرکز مشاوره دیگری که مجاورت ما بود تعطیل بود و یک دختر ۱۱ ساله به جای آنجا به نزد ما آمد و از استرس خود هنگام سخن گفتن گله کرد و جدا از مشکل خود از نظر محجبه بودن کمتر متعارف بود، در این زمینه قدم به قدم و با ریشه یابی و لحن مناسب فرد را راغب کرد، و ما کم کم با دادن مسئولیت و تشویق برای حضور اجتماعی بیشتر او را تشویق کردیم و جالب آنکه او حتی از حجاب ما هم انتقاد کرد و ما با لبخند و ملایمت از زیبایی چادر گفتیم و در نهایت بعد از مدتی راغب به حضور بیشتر در مرکز ما شد و با بهتر شدن حجاب وی ما احساس کردیم بهتر است به او یک چادر هدیه دهیم حتی با وجود اینکه تهیه این هدیه هم هزینه سنگین برای ما داشت اما در نهایت با لطف خدا و از جایی که فکر نمیکردم هزینه خرید چادر تأمین شد و وقتی چادر را سر او دیدیم و لبخند رضایت وی را، بهترین لحظه زندگی من بود. هرچند من همچنان تأکید و تشویقم بر رفتار و اخلاق حسنه او بود و همین امر امروز او را به فردی نماز خوان تبدیل کرده است و یک دوست و همراه مرکز ما است.
در پایان اگر سخن خاصی دارید بفرمائید.
حقیقتاً من در خانواده ساده، بی ریا، مذهبی و تربیتی با معنویت و خدا پرستی خاص و ویژه بزرگ شدم و خداوند دو نعمت پدر و مادر دلسوز و دوست ناب را به من و خواهر و برادرم ارزانی داد که کمبودی از لطف و محبت آنها نداشتم و دوست دارم عشق و محبت آنها را همواره سرلوحه کار خود قرار دهم و الگو و رویه زندگی آنها را در آینده به فرزندان خود منتقل کنم و اینکه هر لحظه مراجعین ما با دست رو به آسمان از مرکز خارج میشوند و برای ما دعای خیر میکنند انگار تمام دنیا را به من دادهاند و این بالاترین خوشی و لذت برای من است.
نظر شما