به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای این نشست علی اصغر محمدخانی درباره ویژگی های داستان کوتاه کوتاه کوتاه گفت: این گونه از داستان طی سالهای اخیر در غرب و برخی کشورها چون چین و کشورهای آمریکای لاتین رواج یافته و به فلاش فیکشن موسوم است.
وی افزود: برق آسا، لحظه ای، کارت پستالی، شدید، لاغر، جیبی و... دیگر نامهای داستان فلاش فیکشن هستند. طول این داستانها متفاوت است و معمولا از صد تا هزار واژه و گاه حتی در قالب شش کلمه اتفاق می افتند. نمونه استفاده از داستانهای فلاش فیکشن را در آثار نویسنده ای چون "او هنری" می توان مشاهده کرد.
فرم برای من برخورد فلسفی با واژگان است
این منتقد با اشاره به ویژگی های داستان کوتاه کوتاه کوتاه ادامه داد: کوتاه بودن در حوزه واژگان، استفاده از عنصر حیرت و غافل گیری، چرخشهای غیرمنتظره و درعین حال پایانهای غیرقابل تصور، مولفه های این نوع داستان را تشکیل می دهند. البته برخی اعتقاد دارند این نوع داستانها بیشتر جنبه سرگرمی دارند اما واقعیت این است که این آثار کاملا تامل برانگیزند و مخاطب را به فکر وا می دارند.
محمدخانی تصریح کرد: بلقیس سلیمانی طی گفتگوهایی که داشته است، درباره مجموعه داستان "بازی عروس و داماد" که در ردیف داستانهای فلاش فیکشن یا کوتاه کوتاه کوتاه طبقه بندی می شوند، گفته است که در حین نگارش این آثار، سابقه ای را درنظر نگرفته و تلاش کرده تا تنها به ثبت لحظات مختلف زندگی بپردازد.
بعد از آن بلقیس سلیمانی - نویسنده کتاب - گفت: من این مجموعه داستان را در طول دو هفته و پشت میز محل کارم نوشتم و هرگز تصور نمی کردم که به نوشتن داستان فلاش مشغولم. این موضوعات، سوژه هایی هستند که قابلیت برقراری ارتباط با مخاطب را دارند، به طوری که وقتی لوح فشرده داستانها را برای نشر چشمه ارسال کردم به من گفتند این داستانها مانند قطعات عکس دست به دست می چرخیده و بسیار هم مورد توجه و استقبال واقع شده است.
وی افزود: واقعا قصد نداشتم آثاری صرف سرگرمی به رشته تحریر درآورم و فکر می کنم این اتفاق هم نیفتاده است. بلکه همان طور که اشاره کردم، ایده هایی داشتم که می خواستم آنها را بنویسم. حتی به خاطر دارم در گفتگویی گفتم که خود فرم برای من یک جور برخورد فلسفی با واژگان است. درواقع به هنگام نوشتن این کتاب فکر کردم این موضوعات، از یک بار فلسفی برخوردارند. شاید به این خاطر بیشتر به موضوع مرگ پرداخته ام.
این نویسنده یادآور شد: سعی کردم تجارب خود را به عنوان کسی که متعلق به نسلی دیگر است ، در اختیار نسل فعلی قرار دهم. به هرحال با انتشار این داستانها، متوجه شدم که جوانان علاقمندی خاصی به این گونه از داستان دارند. حتی دوستی هم به شوخی می گفت این داستانها "فست فود" هستند و برای همین است که مورد توجه واقع می شوند.
وی افزود: قصد ندارم بگویم این داستانها تاثیرات مستقیمی بر روی مخاطب داشته اند اما به جرات می گویم بی تاثیر هم نبودند و حتی در مواقعی دیدم که مخاطب با مضامین اثر درگیر شده و به فکر فرو رفته است. همان طور که اشاره کردم، مرگ بیشترین درونمایه کارهای من در این مجموعه داستان را تشکیل می دهد و علاوه بر آن ترس و نوعی وضعیت ماورایی - که خود به عنوان یک آدم نیمه مذهبی هموار با آن درگیر بوده ام - دیگر موضوعات این کتاب را ساخته اند.
این نویسنده سپس به قرائت دو داستان کوتاه کوتاه کوتاه "نود سالگی مادربزرگ" و "دوازده سالگی" پرداخت.
داستانهای "بازی عروس و داماد" به مایکرو فیکشن نزدیک ترند
در ادامه این نشست نیز، امیرعلی نجومیان - مدرس و منتقد - درباره داستان کوتاه کوتاه کوتاه گفت: این نوع داستان مسلما باید در درجه نخست از ایجاز برخوردار باشد. معروف ترین این نوع داستان، فلاش فیکشن است که بین 750 تا 1500 کلمه را دربرگرفته است اما داستانهای "بازی عروس و داماد" به مایکرو فیکشن نزدیک ترند.
وی افزود: داستان کوتاه کوتاه کوتاه با معادلهایی چون داستان آنی، داستان ذره ای و برق آسا همراه می شود. جالب این است که این گونه داستان در کشور چین رواج دارد و حتی می توان گفت چینیها در این نوع ادبی پیشرو هستند و آن را داستان یک دقیقه ای و جیبی نیز لقب داده اند.
این منتقد ادبی در ادامه خاطر نشان کرد: حضور اینترنت و کامپیوتر نیز در شکل دادن این گونه ادبی بی تاثیر نبوده است. واقعیت این است که نوشتن این نوع داستان کاری دشوار است زیرا نویسنده باید الزاما روی کلمات حساب باز کند. همچنین زبان داستان باید تکان دهنده باشد و با ایماژها و تصاویر در طول اثر همراه باشد. این نوع داستان معمولا برخلاف خط ذهنی مخاطب حرکت می کند؛ به طوری که دست آخر به غافلگیر کردن مخاطب می انجامد. اما ناگفته نماند که داستان کوتاه کوتاه کوتاه صرف نظر از داشتن چنین ویژگی هایی، می بایست دارای یک ارجاع ضمنی باشد.
وی افزود: داستان کوتاه کوتاه کوتاه می تواند به خلق یک موقعیت محدود شود و اینجاست که تفاوت یک اثر خوب و بد از هم تفکیک می شوند. به نظر می رسد این نوع داستان هرچه از احساس فاصله گیرد، نتایج مثبتی بر روی مخاطب خواهد داشت. اما من هم بر این اعتقادم که این نوع داستانها به صرف تفریح خلق نمی شوند و حتما تفکری پشت آنها مکتوم است. نویسنده در این داستان باید از صفت و قید به شدت دوری کند و تمام تلاش خود را بر کم گویی استوار سازد، زیرا هر چه توضیحات کمتر باشد، مخاطب بیشتر به خلاقیت وا داشته می شود. شاید برای همین است که داستان کوتاه کوتاه کوتاه و شعر، انرژی بیشتری از مخاطب می گیرند.
امیرعلی نجومیان ادامه داد: این نوع داستانها به لحاظ ویژگی های زبانی باید از یک شروع خوب و منطقی برخوردار باشند، در طول داستان، مخاطب را با خود همراه سازند و با استفاده از ویژگی های تعلیق و کشش، او را تا پایان اثر همراه کنند. من این نوع کشش را در برخی داستانهای بلقیس سلیمانی دیدم که "گل" از جمله آنهاست. علاوه بر اینها نقطه مرکزی داستان باید آنی و فوری باشد؛ یعنی پیش از آنکه مخاطب آماده باشد، ضربه خود را فرود آورد. به هرحال، کوبنده و آنی بودن ویژگی های زبانی داستان کوتاه کوتاه است.
مدرس دانشگاه شهید بهشتی درباره مجموعه داستان بلقیس سلیمانی گفت: مخاطب از دیرباز با خواندن داستان، به دنبال هویت گمشده خود می گردد. برای من نیز یک بعد جذاب این کتاب به این دلیل بود که من آدمی هستم که به مرگ زیاد فکر می کنم. شاید به این خاطر با خواندن داستانهای این کتاب که با این مضمون طراحی شده بود، ارتباط برقرار کردم.
نجومیان اضافه کرد: هرچند تمام داستانهای اثر از درونمایه مرگ برخوردار نیستند اما اگر از بین این 66 داستان، 16 تای آن را حذف کنیم، باقی با این موضوع نوشته شده اند. برای من جالب بود که نویسنده چطور می تواند اتفاقات را از زاویه دید مرگ نگاه و تصویر کند. "هایدگر" در کتاب هستی و زمان می گوید: فرق انسان و حیوان در این است که انسان می میرد ولی حیوان نابود می شود. به بیان ساده تر، انسان موجودی است که حق مردن دارد. با این تفاسیر، مرگ مرکزیت داستانهای این کتاب را تشکیل داده و نقش تعیین کننده ای در زندگی شخصیتها داشته است.
وی اضافه کرد: به هم آمیختن لحن شوخ طبعانه در یک موقعیت تراژیک از مهم ترین ویژگی های این مجموعه است؛ همان طور که رد پای این ویژگی در آثار "شکسپیر" به چشم می خورد. یا حتی "ساموئل بکت" که وقتی مخاطب داستان را تمام می کند، به قهقهه می افتد و این یعنی اوج تراژیک. درواقع بازی طنز و تراژیک در این داستانها، یک نقش حیاتی ایفا می کنند. علاوه بر این، لحن شوخ طبعانه ای که سلیمانی در اثر با مرگ در پیش می گیرد، به نوعی به اسطوره سازی این مضمون منجر می شود.
نویسنده در حین نگارش یک اثر نباید لحنی احساسی را در پیش بگیرد
رویا صدر - طنز پرداز - دیگر سخنران این جلسه بود که به بررسی مجموعه داستان "بازی عروس و داماد" پرداخت و گفت: زبان طنز در این کتاب آگاهانه انتخاب شده است. ازبین 66 داستانی که در اثر به چشم می خورد، 36 تای آنها با موضوع طنز نوشته شده و سایر داستانها هم رنگی از طنز دارند. درمجموع نمی توان یک شاخصه کلی برای داستانهای این کتاب در نظر گرفت. شاید به این خاطر که طنز کتاب یکدست نیست اما به لحاظ مضمونی، کتاب حول محور ارتباطات انسانی، اجتماعی و حتی سیاسی و فردی و اجتماعی دور می زند.
صدر با اشاره به اینکه داستانهای این کتاب دارای نوعی طنز موقعیت هستند افزود: ناگفته نماند که سلیمانی در حین خلق پاره ای داستانها، نتوانسته از یک روال عادی و ساده پیشتر رود. شاید به این خاطر که برخی از این داستانها از ارجاع ضمنی تهی هستند و خواننده را از لذت پی بردن به عمق روابط انسانی محروم می سازند. در داستان "گل "هرچند نویسنده می کوشد شروع خوبی را ارائه دهد - که اتفاقا موفق هم می شود - اما پایان بندی داستان، مطلوب نیست و داستان را در حد یک اثر سرگرم کننده و به دور از طنز عمیق باقی می گذارد.
این طنزپرداز تصریح کرد: نویسنده در حین نگارش یک اثر نباید لحنی احساسی را در پیش بگیرد و بیانیه اخلاقی صادر کند. حتی همدردی کردن با پرسوناژهای داستان کار درستی به نظر نمی آید. شاید به این خاطر که مخاطب لذت هنجارشکنی را از دست می دهد و نمی تواند آزادانه به لمس موارد کتاب بپردازد. در داستان "خاطرات پدر" این نواقص وجود دارد؛ گرچه پایان بندی این داستان غیرمنتظره است و نوعی نقد اجتماعی را نیز بر دوش می کشد.
رویا صدر در ادامه خاطرنشان کرد: به طور کلی جهت گیری نویسنده در نگارش این مجموعه داستان، روشن و واضح است و پایان برخی داستانها از همان ابتدا آشکار است. به عنوان مثال در داستان "وطن" که همه انسانها دغدغه اش را دارند، نمی تواند چیز تازه ای به مخاطب ارائه کند. علاوه بر این نکات، گزارش نویسی در برخی داستانهای کتاب، به ساختار آنها لطمه زده است. انگار این شیوه به چفت و بست داستانها کمک کرده و در سرانجام بخشی از آنها تاثیر داشته است.
داستانهای فلاش فیکشن گاه شبیه یک فکاهه یا گزارش می شوند
وی افزود: در داستان "ارقام" ما شاهد گزارشی نویسی نویسنده هستیم که با نگاهی ژورنالیسی نیز گره می خورد و اثر را از تعمیق دور می کند. با وجود تمام این موارد، بلقیس سلیمانی در مجموعه داستان "بازی عروس وداماد" می کوشد خارج از خط کشی های اجتماعی و خسته کننده و گریزان از زندگی رسمی رفتار کند و همه چیز حتی مرگ را به باد استهزا و شوخی بگیرد.
سپس اسدالله امرایی - مترجم - با بیان اینکه داستان "نود سالگی مادربزرگ" شباهت به داستانی از "اندرو لام" (نویسنده آمریکایی ویتنامی الاصل) دارد، گفت: تک تک داستانهای این کتاب به واسطه ارجاعات فرامتنی، در ردیف داستانهای فلاش فیکشن طبقه بندی می شوند و درمجموع می توان گفت از 66 داستانی که در این اثر وجود دارد،67 تای آنها از بکر بودن موضوع بهره مند هستند و این نقطه قوتی برای این کتاب است.
علیرضا محمودی نیز به عنوان آخرین منتقد نشست درباره ویژگی های این مجموعه داستان گفت: نکته مهم در داستان کوتاه کوتاه کوتاه این است که نویسنده به دادن کمترین اطلاعات به مخاطب اکتفا کند. در داستانهای فلاش فیکشن، گاه اثر بیشتر شبیه یک فکاهه یا گزارش می شود. من تصور می کنم بهتر است برای دیدن و درک این داستانها، به جوهره آنها توجه کنیم.
وی اضافه کرد: برخی داستانهای این کتاب بدون اغراق فوق العاده و پرکشش بوده وکاملا مشهود است که ذهن مخاطب را با خود درگیر کرده است. به عنوان مثال در داستان "وطن" هرچند نویسنده موقعیتی طنزآلود را بیان می کند و داستان بیشتر به یک لطیفه شباهت دارد اما بازهم به مخاطب تلنگر می زند و او را به یاد چیزهایی که از دست می دهد می اندازد. یا در داستان "گل" ما شاهد یک رابطه و تقابل اقتصادی میان زن و گلفروش کنار خیابان هستیم. در داستان بسیار زیبای "جاذبه زمین" و "مرده شور" هم که مخاطب با تعدادی پرسش درباره زندگی روبروست که خود باید به تنهایی پاسخ آنها را بیابد.
نظر شما