به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز، در نشست «بررسی احتمالات عرفی شدن ایران» که از سوی گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعه شناسی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، دکتر حسین کچوئیان، مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران به تشریح زمینه ها و مبانی بحث عرفی شدن و ارتباط آن با منظومه معرفتی مدرن پرداخت.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، سخن خود را با اشاره به دو رویکرد موجود به نظریه های علمی آغاز کرد و گفت: رویکرد نخست آن است که یک تئوری را برای بررسی شرایط موجود، مفروض بگیریم و سعی کنیم با بررسی موارد تجربی، مصادیق آن تئوری را در پرتوی آن بررسی کنیم، اما رویکرد دوم آن است که کوشش شود مسائل پیش رو و واقعیتهای اجتماعی را به گونهای دیگر و با نظریه های جدیدتر و نه با نظریه های قدیمی فهمید.
وی در توضیح ارتباط این دو رویکرد با بحث از عرفی شدن گفت: با توجه به اتفاقات رخ داده در دنیا و با فرض آنها می توان همه را مثل رویکرد نخست، ذیل همان نظریه عرفی شدن فهمید، اما به اعتقاد من میتوان با توجه به مشکلاتی که این رویکرد دارد، بهتر است به جستجوی روایت دوم باشیم.
این استاد جامعه شناسی با اشاره به وابستگی نظریه عرفی شدن به شرایط اجتماعی خاص گفت: این نظریه بر فلسفه اجتماعی و فلسفه زندگی خاصی استوار است و اگر فلسفه اجتماعی متفاوتی را در نظر بگیریم، نتایج دیگری حاصل می شود.
وی با تاکید بر سه گونه از نظریه پردازی رایج پیرامون عرفی شدن، اظهار داشت: مصداق عرفی شدن در خود غرب است که شامل سه دسته نظریه پردازی است که روایت سوم توسط برگر متاخر و دیگران، مسئله محو شدن دین را کنار گذاشته اند و در آن گونه های دیگر تهدید دین در جهان اجتماعی مد نظر است و بیشتر بحث خصوصی شدن دین مطرح است.
کچوئیان روایت آشنای عرفی شدن را نظریه پردازی های دسته دوم که از اگوست کنت تا کارهای آخر برگر ادامه دارد، خواند و گفت: در این دوره اصل بر محو شدن دین است و در این نظریه ها معتقدند که دین در عرصه های جدید توجیه پذیری خود را از دست داده است و امکان باقی ماندن ندارد.
وی سپس بر اهمیت دسته نخست نظریه پردازی ها تاکید کرد و گفت: دسته نخست این نظریه پردازی ها که در کار فیلسوفان اجتماعی چون هابز، ماکیاولی و انسان باوران عصر نوزایی مشهود است، اهمیت فراوانی دارد و در عین حال کمتر شناخته شده است. شکل پخته این نظریه ها رویکردهای فلسفی است که نگاهی منفی به دین دارد و معتقدند که تاریخ در حال پیشرفت است و دین مانع از پیشرفت است. این صورت اولیه که همان سکولاریزم است، پیش از تدوین نظریه عرفی شدن، به عنوان یک فلسفه اجتماعی و فلسفه زندگی در میان فیلسوفان روشنگری و کسانی چون هابز، لاک، هیوم و ماکیاوللی دیده می شود.
دکتر کچوئیان به طرح مقومات این فلسفه زندگی به عنوان مقومات تفکر مدرن پرداخت و گفت: طرح سکولاریزم به دلیل مطلوبیت این فلسفه اجتماعی و فلسفه زیستن است که خود مبتنی بر پیش فرض های بسیار مهمی است، مفروض اول این نگاه آن است که به لحاظ هستی شناختی یا جهان ماورایی و باطنی بلا موضوع می شود یا به لحاظ شناختی نفی می شود و در هر صورت نقشی در زندگی اجتماعی بازی نمی کند، مفروض دوم که گزاره ای شناختی است، آن است که جهان می تواند بر اساس خودش توضیح داده شود و مفروض سوم که بسیار مهم است، نگاه مدرن به تاریخ است، که مبتنی بر پیشرفت است و این مفروضات در مورد توضیح پدیده های امروزین چون جهانی شدن نیز اگرچه به آن قوت نیستند، اما همچنان نقش بازی می کنند.
وی سپس به دو گونه نگاه متفاوت به تاریخ ادیان اشاره کرد و گفت: برای توضیح تحولات ظهور ادیان در جوامع می توان دو نگاه اتخاذ کرد، نگاه نخست که نظریه عرفی شدن است، محدود به دین مسیحیت است و آن را با توجه به مفروضات پیش گفته نمی توان به همه تاریخ بازتاباند، اما نگاه دوم که نگاه مربوط به خود ادیان است، نگاهی خطی به تاریخ ندارد و سخن از ظهور و افول ادیان در دوران های تاریخی می زند. همچنین نگاه دوم جامعتر از نگاه نخست است.
دکتر کچوئیان بار دیگر با تاکید بر این که طرح نظریه عرفی شدن، مستلزم امکان ظهور یکی زندگی متفاوت است، گفت: سکولاریزاسیون امکان ظهور زندگی ای است که بتواند بر یک جایی از قلمرو طبیعی غیر دین اساس خود را بگذارد. این تئوری می گوید جهان دارد به سمتی می رود که لنگرگاههایی بیابد که دینی نیست. عقل، تاریخ ،انسان، مرد و نزد پست مدرن ها زبان مطلق هایی است که زندگی اجتماعی جدید توانست با بنا کردن آن ها، مطلقی غیر ماورایی بیابد.
وی گفت: این امر مستلزم آن است که اولا سنت خود این قابلیت را داشته باشد که سنت مسیحی این قابلیت را داشت و از روز نخست، امکان عرفی شدن در آن قرار داشت، ثانیا این سنت باید قابلیت به کارگرفته شدن جدید را داشته باشد که این امر هم در مورد سنت مسیحی صادق است.
کچوئیان در پایان با اظهار این که این امکان ها در سنت اسلامی وجود نداشته است، گفت: در ایران به دلیل این که سنت اسلامی امکان عرفی شدن را ندارد، امکان آن منتفی است و کسانی که سخن از عرفی شدن می زنند، تنها به شیوه ای فردی به گونه ای بلاتکلیفی مذهبی دچار می شوند. بر خلاف تاریخ غرب، تاریخ ما نشان می دهد که همواره دینی تر شده ایم و حتی از امکانات مدرنیته برای این امر سود جسته ایم. از این رو لازم است که تحول دینداری در تاریخ خودمان را با توجه به رویکرد خود ادیان توضیح دهیم.
نظر شما