در این بخش از بررسی آموزش فلسفه اسلامی اشارهای به روش تاریخمحور خواهیم داشت. در این روش دانشجویان به صورت تاریخی و ممتد مفاهیم و کلیات فلسفه اسلامی را فرا میگیرند. همچنین به معایب و محاسن این روش نیز اشاره خواهیم کرد.
شاید این دیدگاه برخاسته از رویکرد مدرن به فلسفه ناشی شده باشد، اما به هر حال پس از هگل تمایز نهادن میان فلسفه و تاریخ آن اگر نه محال که امری دشوار است. البته پیش از آن نیز فیلسوفان به آرای پیشینیان خود اشاره میکرده اند، ارسطو کتاب نخست "متافیزیک" را به شرح اندیشههای فیلسوفان پیشا سقراطی اختصاص میدهد و کتاب "اسفار" ملاصدرا، بهخصوص در بخشهای نخست، دایرهالمعارفی از اندیشههای فیلسوفان اسلامی است، اما با وجود این، نگاه تاریخی و زمانمند به فلسفه محصول دوران مدرن است و هگل در "پدیدارشناسی روح" به بهترین شکل این نگاه را اعتلا بخشید.
به عبارت دیگر با هگل برای بار نخست فلسفه تاریخ، تاریخ فلسفه تدقیق شد. آموزش تاریخمحور فلسفه با ابتنای بر این نگاه، به منظور آموزش فلسفه از نظم تاریخی اندیشهها و اندیشمندان سود میجوید و میکوشد در ترتیبی تاریخی، فیلسوفان را معرفی کند. در این روش استاد یا اساتید، با اشراف بر کلیت تاریخ فلسفه یا دورههای مشخص تاریخ فکر و اندیشه نظام اندیشه فلاسفه و آثار آنها را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار میدهند.
اساس برنامهریزی آموزش فلسفه غرب در دوره کارشناسی فلسفه دانشگاه، بر شیوه تاریخمحور بنا شده و نگاهی به فهرست دروس آموزش فلسفه غرب و نظم آنها این امر را روشن میکند. به گونهای که در آموزش فلسفه غرب دانشجویان ابتدا اندیشههای یونانی را در دو درس 4 واحدی میگذرانند و سپس 4 واحد قرون وسطا، 4 واحد «بیکن تا هیوم»، 4 واحد کانت تا نیمه دوم قرن 19، 2 واحد تاریخ فلسفه جدید و معاصر میگذرانند، یکی از مبانی این برنامهریزی آن است که دانشجو با سیر تاریخی اندیشهها آشنا شود و در معرفی هر فیلسوف مبنای پرسشهای طرح شده، برای او را دریابد. شاید به دلیل سنتی بودن فلسفه اسلامی است که در آموزش فلسفه اسلامی تاریخ آن چنین نقش مهمی نیافته است. چنانکه در بخش پیشین اشاره شد.
تاریخ فلسفه اسلامی هم در رشته فلسفه و حکمت اسلامی و هم فلسفه غرب به صورت درسی جداگانه تدریس میشود و جالب و گویا آنکه این درس در دوره کارشناسی رشته تخصصی فلسفه اسلامی یعنی رشته الهیات، گرایش فلسفه و کلام اسلامی در قالب یک درس 2 واحدی تدریس میشود اما در رشته فلسفه که آموزش فلسفه اسلامی در آن تنها یکی از دروس است، آموزش تاریخ فلسفه اسلامی در دو درس 4 واحدی (جمعا 8 واحد) به صورت تفکیک شده است، یعنی تاریخ فلسفه اسلامی «1» به ارزش 4 واحد از آغاز تا ابنرشد است و تاریخ فلسفه 2 نیز به ارزش 4 واحد از ابنرشد تا به امروز را در بر میگیرد. جالبتر آنکه در همان رشته فلسفه و کلام اسلامی، تاریخ فلسفه غرب در دو درس 2 واحدی یعنی در برابر تاریخ فلسفه اسلامی تدریس میشود.
این امر به خوبی نشانگر کمتوجهی و بیعلاقگی به مسائل تاریخی در طرح و آموزش مباحث فلسفی است، گرچه این بحث مناقشهانگیز است و مخالفان و موافقان فراوانی دارد. قابل ذکر است که روش تاریخمحور یک روش نظامبخش در آموزش فلسفه است. بدین معنا که روش کلی و صورتبندی و چارچوب اصلی آموزش فلسفه را تعیین میکند و جایگاه کلی فلاسفه و مکاتب فکری را مشخص میکند و درباره آموزش فلسفه خود فیلسوفان کمتر دخالت میکنند. البته همان طور که در شرح معایب این روش اشاره خواهد شد، ممکن است «اصالت تاریخ» (historicism) در اثر تاکید بیرویه بر نگاه تاریخی پیش آید که احتراز از آن واجب و مهم است.
همچنین باید توجه داشت که روش تاریخ محور به سه شکل قابل طرح است: نخست تاریخ فلاسفه؛ یعنی آموزش هر فیلسوف در نظمی زمانی و با رعایت تقدم و تاخر فلاسفه؛ دوم: تاریخ فلسفه: یعنی آموزش اندیشهها و مکاتب و جریانهای فلسفی در نظمی تاریخی؛ سوم: تاریخ فکری هر فیلسوف: یعنی در آموزش فلسفه هر فیلسوف (یا مکتب فکری)، تقدم و تاخر اندیشههای آن فیلسوف (مکتب فکری) رعایت شود و این نظم تاریخی مهم شمرده شود. توجه به این نکته ضروری است که در روش تاریخمحور، گذشته از عنصر زمان، بسترهای تاریخی و شرایط اجتماعی، اقتصادی؛ سیاسی و فرهنگی اندیشهها نیز مهم تلقی میشود.
مزایای روش تاریخمحور
چنان که آمد، در روش تاریخی دانشجو با زمینه و بستر پیدایش پرسشهای فلسفی طرح مسائل، چگونگی پاسخ به آنها و علل تاریخی شیوه بسط و گسترش آنها آشنا میشود. همچنین او کلیت نظامهای اندیشه در یک چشمانداز وسیع را میشناسد و آگاهانه میتواند به جزئیات بپردازد. در این روش دانشجو مکاتب و جریانهای فکری در بستر تاریخی میشناسد. در روش تاریخی دانشجو از تاریخ پیدایش مفاهیم آگاه میشود و چگونگی شکلگیری مهمترین اصطلاحات فلسفی و به عبارت کلیتر طریق هنج زبان فلسفی هر فیلسوف را در مییابد.
عمدهترین خطر روش تاریخ محور، اصالت تاریخ است، یعنی فروکاستن فلسفه به تاریخ و منتسب کردن همه دستاوردهای فکر به وقایع بیرونی، پس تاکید بیش از اندازه بر تاریخ اندیشهها موجب میشود که دانشجو با گونهای تقلیل (reduction) مواجه شود. نکته بعدی آنکه هگل در فلسفهاش به نحو واضع و تمایز رویکرد نوین به تاریخ یعنی فلسفه تاریخ مدرن را روشن کرد. او براساس اصل اساسی مدرنیته یعنی پیشرفت ((development، تاریخ را بسط ایده روح در سفر اودیسه وار به سمت خودآگاهی دانست و بر همین اساس تاریخ فلسفه را بازنگاری کرد. در سده معاصر و با پژوهشهای برخی فلاسفه چون میشل فوکو در سنت پساساختگرای فرانسوی و والتر بنیامین در سنت نظریه انتقادی و مارکسیسم روشن شد که رویکرد هگل به تاریخ تنها یک امکان و اتفاقا امکان غالب در فلسفه تاریخ است، اما تنها مشکل فلسفه تاریخ نیست.
میتوان تاریخ را چون فوکو، براساس گسستهایش نوشت و میتوان به فراموششدگان تاریخ نظر افکند و از چشمانداز شکستخوردگان تاریخنگاری کرد. نکته مرکزی در این بصیرت نوین، ضرورت توجه به پیشفرضهای تاریخنگار در نگارش تاریخ است. مهمترین این پیشفرضها نحوه اندیشیدن به زمان (time) است. با پژوهشهای هانری کربن متوجه شکل دیگر نگاه فلاسفه اسلامی به زمان و در نتیجه تاریخ میشویم و اشاره به این موضوع از آن روست که در روش آموزش تاریخ محور، باید این پیشفرضها روشن شود و استاد و دانشجو بدانند که با کدام رویکرد به تاریخ، به آموزش فلسفه میپردازند. بر همین اساس است که قدمت زمانی یک اندیشه الزاما به معنای کهنگی و ناکارآمدی آن نمیباشد و این رویکرد استاد به تاریخ فلسفه است که روشنگر شیوه نگریستن او به این تاریخ میباشد.
در پایان لازم به ذکر است که آنچه در مورد واحدهای درسی آموزش تاریخ فلسفه اسلامی در دوره کارشناسی رشته «فلسفه و کلام اسلامی» آمد، مطابق با برنامه قدیم درسهای این رشته بود و اخیرا این برنامه تغییراتی یافته است که در بحث از دورههای آموزشی به طور مبسوط از آن سخن خواهیم راند و اینجا تنها به این نکته بسنده میشود که در برنامه جدید تاریخ فلسفه اسلامی هم از نظر کمی و هم از حیث کیفی بیشتر مورد توجه بوده است.
نظر شما