۳۰ دی ۱۳۸۶، ۱۴:۰۱

نگاهی به "جایی نزدیک آسمان"/

ارجاع به فیلم‌های آشنای دفاع مقدس

ارجاع به فیلم‌های آشنای دفاع مقدس

تله‌فیلم "جایی نزدیک آسمان" به کارگردانی سامان سالور موضوع آدم‌های جنگ و دفاع مقدس را در زمان حال محور اصلی خود قرار می‌دهد. فیلمی که با تکیه بر آثار آشنای این ژانر آگاهانه قصد بازسازی خاطره آنها را به شکلی ساده و سهل‌الوصول دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، سالور کارگردان و نویسنده این تله فیلم دو فیلم سینمایی خاص با نام "ساکنین سرزمین سکوت" و "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" را در پرونده دارد که فیلم دوم موفقیت‌هایی در جشنواره‌های جهانی کسب کرده است. ولی هیچکدام به اکران عمومی درنیامده و نتوانسته‌اند وجهه‌ای برای این فیلمساز در میان مخاطب عام ایجاد کنند.

با چنین مقدمه‌ای به نظر می‌آید رویکرد سالور به تلویزیون بیش از هر چیز ناشی از فقدان ارتباط با مخاطب بوده که به عنوان انگیزه اولیه می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. اما در ادامه این نقطه قوت بالقوه هم در ذهن شکل می‌گیرد که این فیلمساز با توجه به سلیقه و دغدغه‌های خاص و نامتعارف خود در سینما، حتی اگر اندکی از آنها را به تلویزیون بیاورد هم برای ارتقاء سطح کیفی تله فیلم‌ها کفایت می‌کند.

سالور تله فیلم "جایی نزدیک آسمان" را با نام اولیه "خواب عجیب نور" در قالب یک مجموعه سه قسمتی ساخته که از تلویزیون هم پخش شده است. نفس تلخیص یک مجموعه در قالب یک فیلم 90 دقیقه ای خود جای حرف و بحث بسیار دارد که در محدوده این مطلب نیست.

اما "جایی نزدیک آسمان" همانطور که اشاره شد متکی است بر بازسازی سهل الوصول فیلم‌های آشنا و ماندگار سینمای دفاع مقدس و مشخصاً آثار مرحوم ملاقلی‌پور مانند "نجات‌یافتگان"، "سفر به چزابه" و "هیوا". حضور حبیب دهقان‌نسب و عاطفه رضوی هم به این وجه دامن می زند که در دو فیلم اول بازی می کردند.

الگوبرداری این تله فیلم محدود به انتخاب بازیگر و تم جنگ و دفاع مقدس نمی شود و حتی موقعیت محوری فیلم هم برگرفته از فیلم ماندگار "هیوا"ست. سیدطاهر فاطمی (دهقان‌نسب) رزمنده‌ای است که به کار تفحص اجساد شهداء مشغول است و در این میان درگیری ذهنی او با همرزم سابقش مصطفی (فرهاد قائمیان) که هنوز نشانی از او پیدا نشده، موقعیت رویارویی مشابه فیلم "هیوا" را رقم می‌زند.

در آن فیلم جمشید هاشمپور این نقش را به عهده داشت که پیدا کردن جسد همرزم قدیمش، موجب رویارویی او با هیوا می شود که دنبال جسد همسرش است. سالور با تکیه بر این موقعیت محوری، در ادامه مناسبات میان شخصیت‌ها را دچار تغییر کرده ولی باز هم در طراحی روابط و موقعیت‌ها دنبال مشابه‌سازی است. مانند چینش رابطه بین سیدطاهر و راحله (رضوی) و گیر افتادن آنها در کانال که زن مجبور می‌شود او را با تمهیدی روی زمین بکشد و همراه خود از خطر نجات دهد.

گذشته از این تشابهات، "جایی نزدیک آسمان" تلاش می‌کند در عین حال چند موضوع مرتبط با آدم‌های جنگ و دفاع مقدس را در قالب یک قصه واحد روایت کند که تعدد آنها مشکل‌ساز می شود. دغدغه سیدطاهر پیدا کردن نشانی از همرزمش مصطفی است که در لحظه جدایی قول بازگشت داده، دغدغه راحله که دختری عراقی است پیدا کردن برادرش است که در عراق زنده است، دغدغه همسر مصطفی (شیرین بینا) پرکردن قبر خالی مصطفی است و ...

در این میان به نظر می‌آید طراحی شخصیت یک دختر عراقی که در موقعیتی بحرانی مجبور به فرار از مرز و ادامه زندگی در ایران شده، مشکلات و مسائل زندگی جدید او در حالی که دو فرزند دارد ولی هنوز با نگاه ضدعراقی همسایه و همشهری‌ها دست به گریبان است، خود به اندازه کافی پتانسیل اداره کردن یک قصه و فیلم مستقل را دارد. قرار دادن این خط در کنار موضوع تفحص اجساد شهدا و مسائل برخاسته از آن موجب شده به نوعی پرداخت این دو خط به گونه سطحی و گذرا شود و در پایان هم نتوانند در کنار هم به پیوندی مناسب برسند.

سالور تلاش کرده با تمهیداتی روایی چون گردنبندی که مصطفی در سکانس جبهه در لحظه جدایی به راحله می‌دهد، به نوعی مسئله راحله را به پیدا شدن استخوان‌های مصطفی پیوند دهد. اما مسئله این است که تکیه بر این گردنبند هم نمی تواند این دو خط را در راستای هم قرار دهد و راحله را از تکاپو برای رفتن به آن سوی مرز و سرزمینش بازدارد. تمهیداتی چون رفتن به آن سوی مرز از کنار معبری که استخوان‌های مصطفی پیدا شده و ... هم کاملاً ساخته دست فیلمساز است و نتوانسته از فیلتر پرداخت هنرمندانه عبور کند.

از آنجا که روایت خطی نمی‌تواند جوابگوی مسائل زمان حال آدم‌های فیلم باشد، فیلمساز مجبور به استفاده از فلاش بک شده ولی رویکرد او به فلاش بک هم کارکردی نیست. فیلم که ابتدا اطلاعات خود را به صورت کند و قطره‌چکانی ارائه می‌دهد، در سکانس طولانی فلاش بک دچار تغییر لحن شده و قصه‌پردازی مفصل می‌کند. از حضور راحله در خانه و کاشانه خود، حمله سربازان عراقی به آنها، فرار راحله، بیهوش شدن او، سر رسیدن سیدطاهر و مصطفی، جدا شدن از مصطفی، مجروح شدن سیدطاهر، ازدواح سیدطاهر و راحله و ... که تنها با تمهید لمس کردن خاک آن طرف مرز توسط راحله به تصویر کشیده می شود.

همانطور که اشاره شد فیلم در ادامه اشاره هایی گذرا به مشکلات راحله به عنوان یک زن عراقی در میان مردم جنوب دارد ولی سریع از روی آن می گذرد و مسئله او را متمرکز بر پیدا کردن برادرش قرار می کند که در ادامه بدون دلیل منطقی تنها با حضور فرزندان و شوهرش در لب مرز، از رفتن منصرف می شود که نه قانع کننده است و نه تعیین‌کننده. به این ترتیب این امکان وجود دارد که او دوباره و چندباره اقدام به رفتن کند که نشان دهنده بسته بودن دست فیلمساز در طراحی یک پایان تکان دهنده و تأثیرگذار است.

به برخی خطوط فرعی فیلم اشاره شد اما از جمله مواردی که به نظر می آید بنا به نیاز داستانی بسط پیدا نکرده، باید به نوع حضور راننده اتوبوس و شاگرد او اشاره کرد که راحله را در سفر به کربلا همراهی می کنند. حضور عمار فلاح تفتی در نقش شاگرد راننده که تیک لکنت زبان هم دارد، به جز بسط دادن کاذب سکانس اتوبوس سواری و بعد هم اصرار بی مورد او بر برگرداندن راحله، از جمله این موارد است که در هسته اصلی فیلم نقشی ندارد و حتی از جهت اهمیت این سکانس هم نمی تواند توجیه پذیر باشد.

"جایی نزدیک آسمان" یکبار دیگر این وجه پررنگ را در ساختار تولید تله فیلم‌ها به رخ می کشد که تا وقتی فیلمسازان هر چند خوش سابقه به عنوان کار سفارشی و به گفته ای دست گرمی به تله فیلم نگاه می کنند، نمی توان انتظار ارتقاء سطحی کیفی این آثار را داشت. به نظر می آید که سفره ای پهن شده و هر کس لقمه خود را از این سفره می گیرد بدون آنکه به مذاق خود بیندیشد. تله فیلم‌های امروز تلویزیون جایی برای برجسته شدن این آثار در کارنامه فیلمسازانشان باقی نمی گذارند.

کد خبر 623870

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha