به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه نشست نقد "بر جاده های آبی سرخ" در خبرگزاری مهر، پیام عبدالعلی دستغیب که به دلیل بیماری فرصت حضور در جلسه را نیافته بود، قرائت شد. متن کامل یادداشت او درباره کتاب ابراهیمی به این شرح است: بسیار متاسفم که به واسطه نقاهت و دوری از تهران نمی توانم در مجلس بزرگداشت نویسنده معروف معاصر ایران نادر ابراهیمی حضور یابم. از آنجا که قدرشناسی از فرهنگ دوستان و فرهنگ مداران وظیفه اساسی همه انسانهاست، برگزاری این نشست را گرامی می دارم و به دست اندرکاران و برگزارکنندگان این نشست فرهنگی آفرین می گویم.
آثار نخستین ابراهیمی حاوی انتقاد نسبت به عادتهای اجتماعی و شیوه های نخ نما شده داستان نویسی است
نادر ابراهیمی مانند دیگر نویسندگان فراز و نشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است. گمان می کنم که نویسندگی نادر ابراهیمی دو دوره مشخص دارد. دوره نخست نویسندگی نادر ابراهیمی از دهه 40 آغاز می شود و با رمان "آتش بدون دود" پایان می گیرد. دوره دوم نویسندگی وی مربوط به سه دهه اخیر است و من متاسفانه فرصت مطالعه آنها را به واسطه مشغله زیاد نیافته ام اما بیشتر آثار دوره نخست نویسندگی او را خوانده ام. در دوره نخست کار نویسندگی، نادر ابراهیمی همراه با نویسندگانی مانند تقی مدرسی، غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری و فریدون تنکابنی تحولی در داستان نویسی معاصر به وجود آوردند. در آن زمان نویسندگانی که نام بردم جوان بودند و با هنجارهای نادرست اجتماعی و ادبی سر ستیز داشتند و هر یک به سهم خود می کوشیدند راه تازه ای بگشایند و شیوه نویی در داستان نویسی پدید آورند.
آثار نخستین نادر ابراهیمی روایتی است بسیار صریح و سرشار از انتقاد نسبت به عادتهای اجتماعی و شیوه های نخ نما شده داستان نویسی. در این داستانها عناصر شعر و روایت به هم می آمیزد و در برخی موارد به صورت درام یا هنر نمایشی در می آید و به ویژه می کوشد که از بن بست نومیدی ها و افسردگی هایی که در آن روز بر محیط اجتماعی ما حاکم بود راهی به سوی نور و امیدواری بگشاید. یادم می آید که در نیمه دهه 40 یکی از داستانهای نادر ابراهیمی در یکی از مجله ها به چاپ رسیده بود و در آن سخن از گرگ مجروحی می رفت که در کمند حمله های سگهای روستا قرار گرفته بود و این گرگ مجروح با اینکه می دانست از دست سگها راه به جایی نمی برد دلیرانه می جنگید و مقاومت می کرد. روزی با شادروان جلال آل احمد درباره داستانهای دهه 40 گفتگو می کردیم. آل احمد این داستان را نمونه خوبی می دانست که نویسندگان ما برای گریز از افسردگی و نومیدی های رایج نوشته اند.
نادر ابراهیمی افزوده بر فیلمنامه نویسی و داستان نویسی در نقد ادبی و تجزیه و تحلیل عناصر داستان هم قلمی توانا دارد. نمونه اش سلسله مقالاتی است که درباره نثر داستانی معاصر ایران نوشته و نخستین بار در مجله "پیام نوین" به چاپ رسیده است. این سلسله مقالات توانایی ابراهیمی را در شناخت عناصر بنیادین داستان نویسی نشان می دهد.
شنیده ام که نادر ابراهیمی عزیز ما به بستر بیماری افتاده است. بسیار اندوهناک و متاثر هستم و از پروردگار بزرگ تندرستی و ادامه کار او را آرزومندم.
نادر ابراهیمی شخصیتی تاثیرگذار و وطن دوست را به ما معرفی کرده است
همچنین امین فقیری - نویسنده - نیز که در شیراز ساکن است با خواندن رمان سترگ نادر ابراهیمی نقدی نوشت و برای ارائه در نشست بررسی کتاب ارسال کرد. وی نوشته بود:
نادر ابراهیمی هیچ کار که نکرده باشد شخصیتی تاثیرگذار و وطن دوست را به ما معرفی کرده است. آن هم در روزگار آشفته ای که هر تکه از ایران همچون لقمه لذیذی در دهان سگان درنده خوی افتاده بود و این سگان هار دندان کثیف خود را در گوشت و خون وطن عزیزمان فرو کرده بودند. ابراهیمی در مقدمه می نویسد: "بیگانه حق دارد میر مهنای ما را خطرناک ترین دزد دریایی خلیج فارس و دریای عمان بداند."
کوچک که بودم پاورقی زیبایی در مجله سپید و سیاه می خواندم که اگر اشتباه نکنم نامش دزدان خلیج بود. نویسنده آن منوچهر مطیعی (عقاب) بود. فکر کنم ایشان هم به مدارکی دست پیدا کرده بود تا بتواند از سهراب نامی بنویسد که خواب و آرام را بر پرتقالیها حرام کرده بود.
این رمان سه جلدی "بر جاده های آبی سرخ" یک هفته ای مرا در تلخ و شیرین حوادث تاریخی غرق کرد. متاسفانه خواندن تاریخ ایران در من بهجت و سروری ایجاد نمی کند. تاریخی که همیشه راویان آن به خاطر مطامع خاص و خوش آمدن این و آن، آن را می نویسند. آن کس را که دوست می دارند به پایه الوهیت و معصومیت می رسانند و بر سر کسانی همچون شاهان صفوی که شراب خواره بودند و در زیرزمین هاشان آدمخوار نگاه می داشتند آب توبه می ریختند و آن گاه فردی همانند کریم خان زند را دائم الخمر و نامسلمان معرفی می کردند و آرام قسی القلبی همچون آقا محمدخان قاجار را که با قساوتش روی چنگیز و آتیلا را سفید کرده با ملاطفت نگاه می کنند، سلسله ای که خواندن چند و چون حکومتگری آنان موی را بر بدن راست می کند و تلخی بی فرهنگی و خباثت را در کام آدمی می چکاند.
کتاب "بر جاده های آبی سرخ" حکایت بحر در کوزه است
نادر ابراهیمی دست به کار پرخطری زده و هر چه پیش رفته با دشواری کار بیشتر آشنا شده است. در رمان چهار خط موازی را می بینیم که همزمان به پیشبرد داستان کمک می کنند؛ کریم خان زند، شاهرخ میرزای افشار، هلندی ها و انگلیسی ها و شیخ سعدون عرب و بالاخره میر مهنا که قاعدتا باید بار معنایی تمام رمان بر دوش آخری باشد. در مورد شخصیت پردازی میر مهنا بیشتر بر افعال و کارهایش تکیه شده است، حتی عشق که سرچشمه محبتهای بشری است در میر مهنا به کمال نمی رسد. گاه به گاه جنبه طنازی او را حس می کنیم. هاله ای نورانی بر سر میر مهنا گذاشته شده که بقیه خصوصیات او را در پرده ای از ابهام فرو می برد.
کتاب حکایت بحر در کوزه است. این تعداد صفحات برای این رویداد تاریخی کفاف نمی دهد. نویسنده خواسته و ناخواسته در دام همین حوادث و تنگناها اسیر می شود. کتابی که زندگانی پر از ماجرای میر مهنای دغابی است به تاریخی پر از کنش و واکنش زمان به قدرت رسیدن زندیه و انقراض سلسله افشار و آغاز بالیدن قاجارها تبدیل می شود. طبیعی است که میر مهنای دغابی مظلوم واقع می شود و به درستی از حق عظیمی که بر تاریخ این سرزمین دارد بهره نمی گیرد.
جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومتهای ستمگر باز می گردد
فضاسازیها جز در یکی دو جنگ، بیشتر روایت رخدادهاست. یکی از افراد رمان برای گروهی به تعریف می نشیند و حوادث مهم را شفاها بازگو می کند. در صورتی که لحظات پرمخاطره جنگ و گریز - مخصوصا در دریا - می توانست رمان را برای خواننده دلنشین تر کند. صحنه هایی در رمان هست که کافی نیست. چگونگی غلبه بر دشمن خود حدیث قهرمانی و قهرمان پروری است. نسل جوان احتیاج مبرمی به خواندن حماسه های تاریخی دارد تا بداند بیگانه در هر لباسی که باشد بیگانه است. نویسنده به بعضی از ماجراها اهمیتی نمی دهد. صحنه های شبیخون میر مهنا بسیار کم نموده می شود. گفتگو در این رمان نقش اساسی را ایفا می کند. به واسطه همین شگرد است که نویسنده، داستان را بی دردسر به پیش می برد. یکی برای شاهرخ میرزا فلان ماجرا را شرح می دهد و دیگری برای میر مهنا درگیری در فلان نبرد را. پرشهای به موقع از یک محل به محل دیگر، از بارگاه شاهرخ به مقر کریم خان، به سپاه آزادخان، به رایزنی های هلندی ها با انگلیسی ها یادآور سکانسهای مختلف یک فیلمنامه است.
نثر در رمان "بر جاده های آبی سرخ" موجز، بریده بریده و شعرگونه است. در شروع کتاب آن قدر در این طرز نوشتن افراط می شود که خواننده با نثری بی خون و مصنوع روبرو می شود اما هر چه رمان به پیش می رود از توصیفات دست و پاگیر کاسته می شود و نویسنده به نثر جاندار و واقعی خود نزدیک و نزدیک تر می شود. اصولا ابراهیمی نثرنویس خوبی است. هم دقت و هم وسواس دارد و فرهنگی که پشت سرش است او را وادار می کند که بهترین واژه ها را انتخاب نماید. یکدستی نثر از ابتدا تا انتها از محسنات دیگر رمان است. نویسنده در این کتاب نقش دانای کل را برای خویش کم می بیند. به جای خواننده فکر می کند، حرف می زند و شعار می دهد. ناگهان در یک پاراگراف دست خود را برای خواننده رو می کند که چند فصل بعد چه اتفاقی می افتد. نتیجه گیری های پیاپی که به شعور خواننده توهین می شود. مثلا در مورد کریم خان انواع پیش قضاوتها می شود ولی خواننده تا آخر رمان انگلیسی بودن او را در نمی یابد یا خیانت اش را به نهضت میرمهنا. شعار دادن هم شاید لازمه رمان تاریخی باشد اما این شعارها باید از زبان کاراکترهای رمان باشد نه نویسنده و میرمهنا در چند فراز از رمان این وظیفه را برعهده می گیرد.
رمان "بر جاده های آبی سرخ" رمانی حماسی و ملی و میهنی است. به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعی اند. به خاطر همین است که کار ابراهیمی ستایش برانگیز است. جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومتهای ستمگر باز می گردد. ضرورت تاریخی ایجاد می کرد تا این رمان بدین گونه نوشته شود. اگر ناشر محترم کل رمان را در دو جلد بیرون می آورد بهتر بود. اما از حق نمی توان گذشت که چاپ زیبای آن و بدون غلط بودن بر اعتبار کتاب افزوده است.
نظر شما