خبرگزاری مهر: بحث ارتباط دولت با کل اصولگرایان به هر حال در میان مردم مطرح است. آیا از نظر شما می توان عملکرد یک دولت منتخب مردم را با عملکرد جناح سیاسی مرتبط یکی دانست ؟
رحمانی فضلی : جامعه حق دارد در خصوص عملکرد دولتها پاسخ بگیرد ، مسئولیت پذیری دولتها هم ایجاب می کند که این حق مردم را به رسمیت بشناسند. چون مردم صاحبان واقعی نظام هستند و دولتها با رای آنها سرکار می آیند ، دولت نهم هم از این قاعده مستثنی نیست. دولت نهم از همان بدو تشکیل، به عنوان یک دولت اصولگرا و با حمایت آنان شکل گرفت، مورد تایید و حمایت مجلس اصولگرا هم بوده و البته این حمایت ها به معنای ندیدن ایرادات دولت نبوده است. بلکه نگاه اصولگرایان به دولت همورا منتقدانه و توام با همکاری بوده است.
خیلی از اصولگرایان در حوزه های مختلف اجرایی و تصمیم گیری وجود دارند که نظراتی متفاوت با دولت دارند. قطعا شنیدن آن نظرات به دولت کمک می کند تا تصمیمات مطلوب تری بگیرد و به نظر من مجلس هشتم، می تواند تجلی چنین نظراتی باشد. |
* ما شاهد بودیم که از مقطع انتخابات شوراهای دوم اصولگرایان با یک تابلو و ویترین های نو و جدیدی به عرصه انتخابات وارد شدند که نوار پیروزی های آنان نیز ازهمین مقطع شروع شد. تابلوهایی مثل آبادگران . اما به نظر می رسد در این دوره از انتخابات ما شاهد این نوع نوگرایی ها نباشیم و درعوض شاهد حضور مجدد طیف سنتی در نمای سیاسی اصولگرایان باشیم . آیا این مدل ، یعنی بازگشت به عقب هم می تواند باعث پیروزی اصولگرایان شود؟
- روند حضور اصولگرایان در صحنه های سیاسی همواره با نوآوری و خلاقیت و پویایی همراه بوده است . ما اگرنوع شعارها و عملکرد چهره های اصولگرا در سال های اخیر را مرور کنیم ،متوجه این مسئله می شویم. در این دوره هم ابتکارجدیدی به کار گرفته شد که تشکیل " جبهه متحد اصولگرایی" است که در آن چهره های جدید و جوان مثل رایحه خوش خدمت، جمعیت ایثارگران در کنار چهره های قدیمی و سنتی مثل موتلفه در کنار هم هستند و ما سه حلقه و سه نسل از این چهره ها را کنار هم داریم که این مدل جدید و کار آمدی از پویایی، تنوع و اتحاد وانسجام است و من این مدل را روند تکاملی مدل قبلی می دانم که باعث می شود مدیریت بهتری در جریان اصولگرایی در مقابل رقبا انجام شود.
* شما نماینده دور چهارم مجلس شورای اسلامی بودید و بعد از نمایندگی به صدا و سیما و شورای عالی امنیت ملی و وزارت کشور رفتید. بعد از آن مسوولیت های حساس ،انگیزه شما برای بازگشت به مجلس و کاندیداتوری چیست؟
اصولگرایان در این دوره هم ابتکارجدیدی به کار گرفتند که تشکیل " جبهه متحد اصولگرایی" است و در آن چهره های جدید و جوان مثل رایحه خوش خدمت، جمعیت ایثارگران در کنار چهره های قدیمی. من این مدل را روند تکاملی مدل قبلی می دانم . |
- من قبل ازاینکه در مجلس چهارم باشم مسئولیت اجرایی داشتم و در دانشگاه عضوهیئت علمی بودم. در مجلس چهارم توفیق حضور داشتم که آن را دوره بسیار خوبی می دانم. من فکر می کنم با توجه به تجربیاتی که در سطح ملی ودر نهادهای مختلفی چون صدا و سیما، وزارت کشور و شورای امنیت کسب کرده ام ، می توانم این تجربیات را در مجلس در حوزه قانونگذاری و نظارت و ارائه نظرات کارشناسی و تخصصی در این امور به جامعه تقدیم کنم.
*اولین کاری که در صورت انتخاب در مجلس شورای اسلامی خواهید کرد چیست؟ اولویت نخست شما چه خواهد بود؟
- اولویت مجلس هشتم در بعد داخلی و خارجی باید بالا بردن کارآمدی نظام باشد. در حوزه داخلی مباحث اقتصادی و توسعه باید مورد توجه جدی قرار بگیرد چون ما هم بستر آماده آن را داریم و هم راهنمای عمل یعنی سند چشم انداز بیست ساله را . در حوزه خارجی کارآمدی نظام به معنای پیدا کردن یا تقویت جایگاه نظام جمهوری اسلامی در تاثیر در نظام بین الملل است.
* یعنی ما باید نظام بین الملل فعلی را به رسمیت بشناسیم؟
- بله حتما برای رسیدن به کارآمدی باید این کار را انجام بدهیم. اولویت ما تعامل با ساختار ومناسبات بین المللی و تاثیر بر جهت گیری مثبت آنها است. هدف دیپلماسی ایران فروریزی نظام بین المللی نیست بلکه کمک به بهبود جهت گیری آن در مسیر صلح و توسعه مسالمت آمیز ملت ها است.
* شما از نزدیکترین یاران دکتر لاریجانی هستید. بدون اینکه بخواهیم وارد بحث های اختلافی بشویم، به نظر می رسد جداشدن و استعفای آقای لاریجانی و دوستانشان از دولت هنوز برای بخشی از افکار عمومی محل ابهام باشد، دلایل شفاف این موضوع چه بود؟
- این تعبیر "خروج و جدایی همفکران آقای لاریجانی" از دولت را قبول ندارم، چون حقیقتا چنین نیست. البته موضوع استعفای آقای دکتر لاریجانی را بارها خودشان و آقای احمدی نژاد هم دلیل استعفا را گفتند،اما در خصوص مسئله استعفای آقای لاریجانی، دو نوع دیدگاه وجود دارد. یک نگاه این بود که دلیل استعفا وجود اختلافات اصولی بین لاریجانی و احمدی نژاد است و نگاه دوم این بود که اختلاف در شیوه های مدیریتی و روشها، باعث این استعفا شد.
در مورد دیدگاه اول باید بگویم که مکانیسم تصمیم گیری در شورای عالی امنیت ملی به گونه ای است که امکان وقوع چنین مسئله ای اساسا ممکن نیست. چون فرآیند فرماندهی و تصمیم گیری در شورای عالی امنیت ملی در موضوعات کلان و اصولی نهایتا توسط مقام معظم رهبری اتخاذ می شود و تصمیم ایشان برای همه لازم الاجرا است. بنابراین وجود اختلاف اصولی نمی تواند مبنای استعفای لاریجانی باشد. اما در خصوص نگاه دوم، می توان گفت که این دیدگاه درست است و اختلاف در شیوه های اجرایی باعث استعفای لاریجانی شد.
* به طور جزیی تر و دقیق تر چه مواردی؟
- مثلا اختلاف پیرامون نوع و چگونگی مذاکره با غرب، نوع ماموریت ها و سفرها، انتخاب افراد، از جمله این اختلافات بود که حقیقتا جزئی است. یعنی دولت هیچگاه اصل مذاکره یا ماموریت ها را نفی نکرد اما روش دیگری را می پسندید. طی این مدت، دکتر لاریجانی دوبار استعفا داد که نهایتا در مرتیه سوم، آقای دکتر احمدی نژاد این استعفا را پذیرفتند. این نشان می دهد آقای احمدی نژاد هم تمایلی به محرومیت دولت از شخصیتی مثل دکتر لاریجانی نداشت. از طرفی آقای لاریجانی چون در حال حاضر هم نماینده رهیری در شورای عالی امنیت ملی هستند، همکاری و مشارکت شان ادامه دارد . در موضوع هسته ای ، بازهم از کمک و فکر ایشان استفاده می شود. لذا وجود اختلافات در یک بدنه بزرگ اجرایی طبیعی است.
* شما همواره به موضوع هسته ای نزدیک بوده اید و تاریخچه آن را می دانید. یک نگاه معتقد است که این دستاورد بزرگ ملی نتیجه تلاش همه دولت ها و مدیران قبلی است و نگاهی هم به هر حال با نقد سیاستهای گذشته مثل تعلیق و ... آن را دستاورد دولت خود می دانند. چقدر این دیدگاه ها درست است؟
- دولتها با توجه به مسئولیت و اختیاری که قانون برای آنها مطرح کرده در موضوعات مختلف اجرایی و سیاسی ورود پیدا می کنند، اما در موضوعات کلانی مثل انرژی هسته ای برای اینکه امر مشورت، تصمیم سازی و تصمیم گیری و هماهنگی بهتر صورت بگیرد ( چون دستگاههای مختلفی با آن درگیر هستند) این نوع تصمیمات در "شورای عالی امنیت ملی" گرفته می شود و طبعا چون رئیس شورای عالی امنیت ملی، رئیس جمهور است، نقش دولت در اجرا و تصمیم گیری پررنگ تر است.
ولی باید توجه داشت که یک مرحله دیگر نیز به عنوان مرحله عالی در این تصمیمات نقش دارد که به مقام معظم رهبری مربوط می شود و صحیح نیست که این نقش کلان و حساس دستخوش رویکردهای سیاسی و جناحی و سلیقه ای قرار گیرد. تصمیماتی که در این سطح اتخاذ می شود، مورد تایید کل نظام است و دولت مجری آن است.
* برخی گروه های سیاسی با توجه به آنچه رد صلاحیت های گسترده می خوانند ، ادعا می کنند که با این وضع فقط اصولگراها می توانند به نمایندگی برسند. شما که خود کاندیدای اصولگرایان هستنید چه جوابی به این دیدگاه دارید؟
من به رقابت جدی معتقدم چون رقابت از شیوه درست باعث کارآمدی نظام می شود. تنها عامل تعیین کننده در رقابت های سیاسی باید قانون اساسی باشد و جز آن هیچ منعی وجود ندارد. |
رحمانی فضلی: |
من به رقابت جدی معتقدم چون رقابت از شیوه درست باعث کارآمدی نظام می شود. تنها عامل تعیین کننده در رقابت های سیاسی باید قانون اساسی باشد و جز آن هیچ منعی وجود ندارد. به نظر من قانون اساسی نه تنها منعی برای تکثر سیاسی قائل نیست بلکه موید آن هم است.
* ظاهرا یکی از دلایلی که باعث رد صلاحیت تعدادی از اصلاح طلبان شده، و البته طیف زیادی از اصلاح طلبان معتدل مثل آقای کروبی هم آن را غلط و باعث شکست مجلس ششم می دانند، جریان موسوم به تحصن و استعفای مدیران دولت از یکطرف و شعارهایی مثل خروج از حاکمیت از طرف دیگر بود. در مقطع برگزاری انتخابات مجلس هفتم شما معاون سیاسی سازمان صدا و سیما بودید. چه تحلیلی از آن اقدامات و ارتباطش با منافع ملی و سیاست ورزی ارائه می کنید؟
- اولا من اطلاع دقیق ندارم که یکی از مبانی رد صلاحیت ها بحث تحصن و استعفا باشد. یعنی اینکه هرکس در تحصن بود و استعفا داده بود، حتما رد صلاحیت بشود. ثانیا در مرجع و مقامی نیستم که بگویم که آیا اصولا این کار حقوقی است یا نه اما به طور کلی و به عنوان کسی که از نزدیک در آن مقطع در جریان این مسئله بودم می توانم بگویم: در حالی که ما در ابعاد خارجی حضور بیگانگان را در منطقه شاهد بودیم و فشارهای غرب در موضوع هسته ای در حال اوج گرفتن بود و تهدیداتی جدی متوجه ایران بود، به عنوان اولویت اول نیاز داشتیم که در داخل با وحدت وانسجام و همراهی با نظام شرایط را به گونه ای ترسیم کنیم که موجب ترس دشمن و اطلاع آنها از وجود اراده ملی در برابر آنها باشد. نه اینکه در آن شرایط از طرف کسانی که در عالیترین جایگاه قدرت در نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند یعنی در مجلس و دولت، دو جریان استعفای نمایندگان و تحصن آنان و استعفای برخی مدیران ارشد دولتی شکل بگیرد که موجب طمع و هوس دخالت بیشتر از طرف دشمن و نهایتا موجب نگرانی و دلهره از طرف مردم کشور باشند.
* برداشت افکار عمومی از این اقدام چه بود؟
- تعبیر افکارعمومی ازاین حرکت یک نوع هماهنگی داخلی و خارجی برای تضعیف نظام بود. مسلم است چنین حرکت هایی نمی تواند تقویت کننده نظام و در راستای اهداف عالیه آن باشد. این مورد پسند نبود که اعتراضات و عکس العمل هایی حتی قانونی بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت نظام انجام شود. بعد هم شاهد بودیم که با وجود مخالفت مجلس و دولت برای برگزاری انتخابات نهایتا با ورود قاطعانه مقام معظم رهبری به موضوع انتخابات برگزار شد.
اصل تحصن و استعفا کاری بسیار غلط و بدور از تدبیر و عقلانیت سیاسی بود و اگر به رسانه های خارجی در آن دوره مراجعه کنیم و نوع تبلیغات و عملیات روانی آنها را تحلیل کنیم بهتر می فهمیم که ابعاد آن حرکت و تبعات آن بر امنیت ملی تا چه بوده است. تحصن بزرگترین اشتباه اصلاح طلبان بود که با بی تفاوتی مردم هم مواجه شد و همین هم نشان می دهد کار از اساس غلط بود.
* یک بحثی که عده ای بعضا مطرح می کننداین است که عملکرد اصولگرایان با عملکرد برخی نهادهای نظام همپوشانی و تداخل دارد و این باعث ایجاد نوعی تداخل در وظایف حزبی و سیاسی با وظایف حکومتی می شود. نظر شما دراین خصوص چیست؟
اصولگرایی را نباید به عنوان یک مفهوم حزبی در نظر گرفت، اصولگرایی یک مشی، یک روش و یک اعتقاد است که محورهای آن اعتقاد به دین، اعتقاد به انقلاب و ولایت فقیه و قانون اساسی است. کسانی که این ویژگی ها را داشته باشند اصولگرا هستند. |
*یکی از واژگانی که اخیرا به فرهنگ سیاسی کشور وارد شده است، انقلاب مخملین و براندازی نرم است. شما به عنوان یک کارشناس خبره امنیتی و سیاسی آیا فکر می کنید زمینه تحقق این تهدید ، همچنان در ایران وجود دارد؟
نباید هرنوع نوع اظهار نارضایتی و حتی اقدام را هم به عملیات نرم و براندازی نسبت دهیم، چون براندازی نرم با سازماندهی و تشکیلات خاصی صورت می گیرد و شامل اعتراضات اجتماعی، اعتراضات صنفی و مقطعی و موردی نمی شود. |
* خوب است در اینجا به مباحث بین الملل و دیپلماسی هم سری بزنیم. شما به عنوان یک کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی امکان درگیری نظامی ایران و آمریکا را در دوره باقیمانده از ریاست جمهوری بوش در سال 2008 چقدر محتمل می دانید؟
- ما همواره این بحث را به طور کارشناسی و تخصصی پیگیری کرده ایم . واقعیت این است که با توجه به شرایط حاکم بر منطقه و بازیگران حاضر در آن و شرایط دیگر " امکان عقلی " درگیری نظامی آمریکا با ایران در حد صفر است. عوامل دیگری چون وابستگی کشورهای اروپایی و آسیایی مسئله نفت و اینکه در صورت جنگ، دنیا با یک بحران نفتی عظیم مواجه خواهد شد و دنیا تحمل چنین بحرانی را ندارد، باعث می شود احتمال این درگیری به صفر برسد.
اگر آمریکا اقدامی را انجام دهد شاید بتواند شروع زمان و مکان عملیات را تعیین کند اما پایان درگیری و حوزه جغرافیای عملیات را دیگراو تعیین نمی کند .آمریکایی ها خوب می دانند که ایران دقیقا آدرس چشم اسفندیار و پاشنه آشیل را می داند. |
*آیا می توان گفت که بعد از دوره بوش هم صحنه تقابل ایران و آمریکا برقرار است؟
- برای اینکه بتوانیم برای شرایط بعد از بوش تحلیلی ارائه بدهیم باید به رفتار آمریکایی ها با ایران در 30 سال اخیر مروری داشته باشیم. آمریکایی ها نه در دوره دموکراتها و نه در دوره جمهوریخواهان ازنظر استراتژی هیچ تغییری را در قبال ایران نداشته اند . استراتژی آنها مقابله با انقلاب بوده است. فقط در مقاطع مختلف و با توجه به شرایط تاکتیک های متفاوتی ارائه شده است. بنابراین رفتن بوش به معنای تغییر استراتژی آمریکا علیه ایران نیست اما تجربه بوش در این چند سال باعث می شود که دموکراتها هم موضوع عملیات و حمله نظامی را کنار بگذارند و در مقوله مذاکره و فشار سیاسی و اقتصادی فعال تر شوند.
* آیا استراتژی ایران در قبال آمریکا تغییر می کند ؟
- ما به دنبال احقاق کامل حقوق خود و اثبات جایگاهمان در نظام بین الملل خواهیم بود. اگر رفتار طرف مقابل هم توام با این موضوع باشد ما هم متناسب با آن اقدامات عمل می کنیم .
* تحلیل شما از گزارش نهادهای اطلاعاتی آمریکا NIE در مورد موضوع هسته ای ایران چیست؟
- فکر می کنم با توجه به محال بودن برخورد با ایران و ناتوانی آمریکا در این مسئله آنها علی رغم تهدیداتی که قبلا داشته اند برای اینکه بتوانند از تعهدی که نزد افکار عمومی دنیا و خود آمریکایی ها دراین مورد ایجاد کرده بودند بیرون بروند، این گزارش را عامدانه مطرح کرده اند که این در شرایط کنونی هم می تواند یکی از دلایل عدم حمله به ایران باشد.
* به نظر شما فرجام روند صدور قطعنامه ها علیه ایران در شورای امنیت چه خواهد شد؟
- به نظر بنده که از ابتدا در جریان این موضوع در شورای عالی امنیت ملی بوده ام بردن پرونده ایران به شورای امنیت بزرگترین اشتباه غربی ها بود و شاید اگر فشار سیاسی آمریکا نبود، اروپا، چین و روسیه با ما به توافق بهتر و مطمئنی می رسیدند. در آخرین نشستی که در برلین آقای لاریجانی با کشورهای اروپایی داشت که سولانا هم در آن حاضر بود، ما به توافقات بسیار خوبی رسیدیم. ولی درست بعد از آن اجلاس آمریکایی ها وارد موضوع شدند و برای پیچیده کردن اوضاع و گرفتن موضوع از دست اروپایی ها پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع دادند. اما بعد از صدور دو قطعنامه 1747 و 1737 متوجه شدند که در مقابل این کار چیزی به دست نیاورده اند بلکه فضای همکاری و اعتماد را هم دچار مشکل کرده اند و ایران مجبور شد اجرای پروتکل الحاقی را متوقف کند، تعداد بازرسان را هم کاهش دهد و همکاری های نظارتی را به حداقل برساند. از طرف دیگر با تلاش شبانه روزی تعداد سانتریفیوژها را هم افزایش داد تا وارد مرحله صنعتی غنی سازی بشود.
البته آنها هم با صدور قطعنامه هزینه هایی را بر ملت ایران وارد کردند که ملت ایران در برابر این هزینه ها با ایستادگی خوبی مقاومت کرد . بعد از صدور قطعنامه دوم مجددا از ایران دعوت کردند که پای میز مذاکره بیایم و مذاکرات لاریجانی و سولانا درترکیه، اسپانیا و پرتغال انجام شد که منجر به ادامه همکاری ها و تعهدات نسبت به هم شد. نتیجه این همکاری ها اعلام عدم انحراف ایران و حل مسائل باقی مانده و اثبات شفاف بودن فعالیت های ایران در دو مرحله از طرف آژانس و البرادعی بود که بعدا آمریکایی ها و نهادهای اطلاعاتی آمریکا هم این دیدگاه را تایید کردند.
* رفتار فعلی آمریکایی ها را چگونه می بینید؟
- دراین مقطع ایران در عین حالی که با اروپا مذاکره می کرد رویکرد "حل نهایی موضوع " را در پیش گرفت. به گونه ای که از بسیاری از مراجع قانونی حقوقی و کارشناسان درخواست بازگشت پرونده ایران از شورای امنیت به آژانس مطرح شد. اما این بار نیز آمریکایی ها قصد دارند به دلیل عقیم گذاشتن فعالیت اروپا، چین و روسیه و آژانس و منفعل کردن آنها درعرصه رقابت بین الملل با فشارهای سیاسی و علی رغم تعهدات قبلی غرب و آژانس به ایران قطعنامه سوم را صادر کنند. گرچه این احتمال خیلی قوی نیست، اما بر فرض صدور قطعنامه بعدی ، اولا مثل دو قطعنامه قبلی عزم ایران در احقاق حقوق خود را قطعی تر می کند و ثانیا این مسئله برای آژانس به عنوان نهاد بین المللی و شخص البرادعی و برای روسیه و چین و سولانا یک شکست حیثیتی شدید خواهد بود واعتبار آنان را به طور کل در افکار عمومی و نزد دولت های جهان به زیر سئوال خواهد برد.
قطعا ایران در مقابل صدور قطعنامه احتمالی، اقدامات متناسبی را که قبلا اعلام کرده بود انجام خواهد داد و از آژانس و البرادعی خواهد خواست تا جایگاه و موضع خود را در این مسئله برای دنیا کاملا مشخص کنند. از طرف دیگرهدف برخی دولتمردان آمریکایی از صدور قطعنامه در مقطع کنونی تاثیرگذاری در تحولات داخلی و به خصوص مسئله انتخابات است که این مسئله نیز از طرف ملت ایران با حضور پرشکوه درصحنه انتخابات و انتخاب افراد شجاع ، باتجربه، متخصص و معتقد به انقلاب و امام خنثی خواهد شد و غربی ها باز هم می فهمند که در مورد ملت ایران اشتباه می کردند.
نظر شما