به گزارش خبرنگار مهر، مروری کوتاه بر فیلم های ایرانی شرکت کننده در بخش سودای سیمرغ: مسابقه سینمای ایران در چنین روزهایی که جشنواره فیلم فجر رونق خود را از دست داده، می تواند تحلیل های کاربردی تری را در پی داشته باشد.
از 23 فیلم معرفی شده این بخش برای رقابت نهایی جز "خاک آشنا" بهمن فرمانآرا، همه آثار به نمایش درآمدند. نکته جالب اینکه از پنج فیلم ذخیره معرفی شده با توجه به تکمیل این فهرست هیچکدام مورد داوری قرار نگرفت و فقط در بخش فیلمهای اول و خارج از مسابقه به نمایش درآمدند. البته از میان فیلمهای ذخیره "هر شب تنهایی" رسول صدرعاملی و "قرنطینه" منوچهر هادی به نمایش خود نرسیدند.
نکته ای دیگر درباره این فهرست که پس از دیده شدن آثار پررنگ شده و خودنمایی می کند، تفاوت سطح فاحش از نظر مضمون و همینطور مولفههای سینمای حرفه ای در بین فیلم های این بخش است. این تفاوت سطح هم در بین آثار فیلمسازان باتجربه به چشم می خورد و هم در مقام قیاس با فیلم های اولی که به بخش مسابقه راه پیدا کرده اند.
به همین سادگی
حضور فیلم های ضعیف چون "احضارشدگان"، "محیا" و ... در بین آثار فیلمسازان باتجربه و فیلم اولیهایی مثل "ستایش" در این فهرست سئوال برانگیز است. علاوه بر اینکه جای خالی فیلم اولیهایی چون "تنها دو بار زندگی میکنیم" و فیلم های بخش مهمان مانند "همخانه" در این فهرست به شدت حس میشود. آثاری که شاید میتوانستند حداقل در فهرست نامزدهای رشته های مختلف لحاظ شوند.
"آتش سبز" دومین فیلم مستندساز قدیمی محمدرضا اصلانی است. او که "شطرنج باد" را سال 55 ساخته بود، پس از آن به مستندسازی روی آورد و در عین حال فیلمنامه "صبح روز چهارم"، "تنگنا" و "باغ سنگی" را هم نوشت. "آتش سبز" بر اساس افسانه کهن "سنگ صبور" نوشته شده و یکی از بحث برانگیزترین فیلم های جشنواره بود که البته توانست لوح سپاس و پلاک طلایی سیمرغ از نگاه ملی را در بخش سودای سیمرغ: مسابقه سینمای ایران به خود اختصاص دهد.
فیلم با وجود وامدار بودن به ادبیات و افسانه های کهن، فیلمنامه ای محکم و قابل بحث ندارد و بیش از هر چیز مدیون حضور بازیگران برجسته و البته تصویرسازی است که به عکس پهلو می زند. قصه فیلم در بخشی اعظم مبهم است و چینش و نوع روابط به واسطه چند پاره بودن روایت های هفت گانه فیلم، نامشخص. فیلمی که برجسته ترین ویژگی آن پرداختن به فرهنگ و گذشته ایران باستان است که البته نمی تواند جوابگوی یک فیلم سینمایی با زمانی بیش از تایم متعارف باشد.
"آن مرد آمد" دومین فیلم حمید بهمنی پس از "آخرین نبرد" است که سال 76 ساخته شد که هر دو در ژانر دفاع مقدس قرار می گیرند. فیلم بر اساس طرح اولیه ای از بهمنی، به قلم شادمهر راستین ثبت شده و کارگردان این فیلم وقفه برای ساخت را مرهون دولت قبل می داند.
فیلم با نمایش در آخرین روز جشنواره یعنی دوشنبه 22 بهمن در سانس 30/20 (همزمان با اختتامیه جشنواره)، فرصت دیده شدن از سوی اصحاب رسانه را از دست داد. هر چند گفته می شود به درخواست کارگردان فیلم در این سانس به نمایش درآمده و البته در داوری بخش های مختلف هم کاندیدایی از آن حضور نداشت.
"آواز گنجشکها" هفتمین فیلم سینمایی مجید مجیدی است. فیلمساز / بازیگری که با "بدوک" و "پدر" خوش درخشید و با "بچههای آسمان" و "رنگ خدا" مرزهای جهانی را پیمود و توانست چهرهای جدید از سینمای ایران به جهان معرفی کند. "بچههای آسمان" تنها فیلم ایرانی بود که به فهرست پنج فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان هم راه پیدا کرد.
فیلم با روایت داستانی ساده و البته کم کنش، می تواند دنیای خانواده محوری را که حاشیه نشین هستند به نحوی باورپذیر خلق کند. "آواز گنجشک ها" به نوعی پیوند مناسب مفهوم و استعاره با زبان سینما در کارنامه مجیدی است. فیلمی که می تواند در فضایی رئال، مولفه های فیلمسازی، روایی و ... را تکامل بخشد و در عین حال مخاطب را با خود همراه کند.
فیلم در پنجاه و هشتمین جشنواره بین المللی فیلم برلین مورد توجه قرار گرفت و موفق به کسب خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد برای رضا ناجی شد. بازیگری که در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر هم نامزد شد ولی سیمرغ به امین حیایی برای فیلم "شب" تعلق گرفت!
"احضارشدگان" ششمین ساخته بلند سینمایی معیریان، در ژانر وحشت تولید شده است. معیریان فیلمهای سینمایی "تیک آف"، "کما"، "شارلاتان"، "چپ دست" و "آنکه دریا می رود" را در کارنامه دارد و در دومین جشنواره سراسری فیلم پلیس عنوان بهترین فیلم بخش مسابقه را به خود اختصاص داد.
فیلمی که همانطور که از آن برمی آمد خارج از روند فیلمسازی معیریان نبود و نشانه ای از تئوری های بلندبالایی که وی در دانشگاه تدریس می کند، نداشت. فیلمی که به جهت پرداخت انجام شده به جای وحشت و ترس آفرینی، در سکانس هایی کمدی بود و حضورش در بخش مسابقه سینمای ایران سئوال برانگیز!
"استشهادی برای خدا" ششمین فیلم بلند سینمایی علیرضا امینی پس از "نامه باد"، "کنار رودخانه"، "دانه های ریز برف"، "زمان می ایستد" و "فقط چشمهاتو ببند" است. فیلمی که قبل از آغاز جشنواره حرف های بسیاری درباره آن مطرح شد که همگی گویای متفاوت شدن آن در کارنامه مهجور امینی بود.
امینی در این فیلم می تواند پیوندی مناسب بین مهارتهای تکنیکی و روایی ایجاد کند و سوژه ای جذاب را محور کار قرار دهد. تسلط بر فیلمنامه ای به نسبت محکم، بازی های درخشان بازیگران در نقش های مکمل و اول و ... برخی از ویژگی هایی هستند که "استشهادی ..." را از فیلم های قبلی و به نمایش درنیامده امینی متمایز کرده و مورد توجه مخاطب و هیئت داوران هم قرار گرفتند.
انتخاب محسن طنابنده به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل بخش مسابقه سینمای ایران و انتخاب فیلم به عنوان اثر برگزیده جوایز بخش بینالادیان و چند نامزدی مجموعه موفقیت های "استشهادی برای خدا" در بیست و ششمین جشنواره فیلم هستند. فیلمی که به نوعی توانست امینی را دوباره احیا کند.
"انعکاس" چهارمین فیلم رضا کریمی پس از "عشق + 2"، "هزاران زن مثل من" و "تب" است. او که تجربه دستیاری کارگردانی دارد، فیلمنامه اغلب کارهایش را به نگارش درآورده اما فیلمنامه این کار را محمدهادی کریمی نوشته است. فیلم از حضور بازیگران چهره سینمای ایران بهره می برد و مثلث عشقی را بدل به چندضلعی غریب می کند که خروج از کلاف سردرگم آن فیلمساز را هم دچار مخاطره کرده است.
کریمی در "تب" هم دچار مشکل داستانگویی بود. فیلم های او خوب آغاز می شوند، چینش اولیه جذاب و کنجکاوی برانگیز است ولی در ادامه تفریط او در دادن اطلاعات، مخاطب را دچار سردرگمی می کند و در نهایت روابط تو در توی فیلم تنها با یک تمهید معنوی باز می شوند. هر چند چنین رویکردی آنقدر از جنس آدمهای قصه دور است که نمی تواند به عمق وارد شود و در سطح یک تمهید کارکردی برای نمایشی بی ضرر از خیانت چند زوج باقی می ماند.
در میان ابرها
"باد در علفزار میپیچد" نهمین فیلم خسرو معصومی و تکمیل کننده سه گانه اوست. "رسم عاشق کشی" و "جایی در دورست" دو فیلم اول این سه گانه هستند که با مولفه های عشق و قاچاق چوب و طبیعت بکر شمال، بدل به آثاری شدند که همگان سینمای معصومی را با این شاخصه ها شناختند و دوست داشتند.
فیلم با توجه به این مولفه ها، چینشی آشنا دارد و ورود شخصیت خیاط و شاگردش به قصه همانند "جایی در ..." طراحی شده است. تمهید ورود دو غریبه به روستا برای انجام کاری در ارتباط با ازدواج که زمینه ای برای رویارویی دو عاشق می شود. اما مشکل فیلم از جایی ناشی می شود که در ادامه و بسط این رابطه و موانعی که این عشق تازه یافته را تهدید می کند، دچار سردرگمی شده و به همین جهت دست به طراحی کنش و واکنش و ماجراهایی زده که تنها برای رسیدن به پایان محتوم فیلم و زندانی شدن شوکا در تنه درخت است.
"به همین سادگی" پنجمین ساخته سیدرضا میرکریمی است که آثاری شاخص چون "زیر نور ماه" و "خیلی دور، خیلی نزدیک" را در پرونده دارد. فیلم به جهت ورود نگاهی جزئی نگرانه به حضور زن سنتی در اجتماع، جایگاهی ویژه در پرونده میرکریمی دارد که بخش اعظم این امتیاز از حضور شادمهر راستین فیلمنامه نویس مشترک کار است.
"به همین سادگی" با کمترین بهره از اصول آشنای درام پردازی، یک روز به ظاهر آرام زنی خانه دار را بزرگنمایی کند. ذره بینی که به مخاطب لایه های پنهان و درونی روزمره این زن را برجسته می کند، بدون آنکه وی را مجبور به توضیح درونیاتش کند. در واقع پاسخی محض برای غم فروخورده طاهره و سکوت و سکون او وجود ندارد و همین وجه است که می تواند درد درون او را در اشکی که به سرعت پاک می شود، به معرض نمایش بگذارد.
فیلمنامه "به همین سادگی" در بخش مسابقه سینمای آسیا و سینمای ایران، سیمرغ بلورین را به خود اختصاص داد، در کنار انتخاب به عنوان بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش مسابقه سینمای ایران و بهترین کارگردانی بخش مسابقه سینمای آسیا. اکران نوروزی این فیلم در سینماها هم قطعی شده است.
"پرچمهای قلعه کاوه" چهارمین فیلم بلند سینمایی محمد نوریزاد پس از "همه با هم"، "انتظار" و "شاهزاده ایرانی" است. در این فیلم یکی از مقاطع حمله مغولها به ایران به تصویر کشیده شده و داستان شخصی به نام کاوه محوریت پیدا می کند که در قلعه خود در نزدیکی مرزهای خراسان به همراه پنج فرزندش در برابر مغولها مقاومت میکند. فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران سیمرغ بلورین بهترین جلوه های ویژه را به خود اختصاص داد.
"تولدی دیگر" ششمین فیلم سینمایی عباس رافعی پس از "راز مینا"، "پروانه ای در باد"، "آیه های زمینی"، "راه طی شده" و "آفتاب بر همه یکسان می تابد" است. فیلم درباره ملوانی جوان به نام زهیر که برای یافتن کار همسرش را در لبنان رها می کند و زمانی که می شنود در جنوب لبنان جنگ شده، به کشورش بازمی گردد. پروژه "تولدی دیگر" نخستین همکاری مشترک بخش خصوصی فیلمسازی ایران و لبنان محسوب می شود. سرمایه گذاری فیلم را شبکه الکوثر انجام داده و تهیه کننده عباس رافعی است.
"جعبه موسیقی" چهارمین فیلم سینمایی فرزاد موتمن پس از "هفت پرده"، "شبهای روشن" و "باجخور" است. کارگردانی تجربه گرا که در هر فیلم، گونه سینمایی خاص را مورد توجه قرار داده و "جعبه موسیقی" حاصل تجربه او در حیطه فیلم های معنوی و معناگراست.
حضور فرشته مرگ که تنها آدمهای نزدیک به مقطع مرگ قادر به دیدن او هستند، تمهیدی کهنه است که فیلم با محوریت آن آغاز می شود و سرانجام کار قابل پیش بینی است. به این ترتیب به نظر می آید بخش میانی و عرض قصه اهمیتی خاص داشته که باعث تجربه یک کار تکراری شده است. اما عرض مسیر هم با حجمی از قصه و شخصیت های فرعی پر شده که به زحمت می توان آنها را در کنار هم پیوند داد. بعلاوه این نکته که به نظر می آید ریتم و جذابیت، مواردی هستند که موتمن در تجربه جدید خود از یاد برده است. فیلم توانست جایزه ویژه بخش بین الادیان در مسابقه بین الملل را به خود اختصاص دهد.
"خواب زمستانی" دهمین فیلم سینمایی سیامک شایقی پس از آثاری چون "در کمال خونسردی" ،"مادرم گیسو"، "شراره"، "باغ فردوس پنج بعداز ظهر" و ... است. فیلمی زنانه درباره زندگی سه خواهر است که با هم زندگی می کنند و درگیر مشکلاتی می شوند. شایقی نام این فیلم را از شعر نیما یوشیج به همین نام انتخاب کرده و آن را برداشتی آزاد از این شعر می داند.
فیلم اولین بخش از سه گانه شایقی است که به نظر می آید زنانه بودن را از حضور سه شخصیت اصلی خود وام گرفته والا در ادامه کمتر به دغدغه ها و دلمشغولی خاص زنان سر و کار دارد. یک خواهر فلج که با مشکلات معلولیت خود دست و پنجه می کند که صرفاً زنانه نیست، یک خواهر حسابدار که در محل کارش چند خواستگار دارد و با این مشکلات عام درگیر است و خواهر سر به هوای سوم که عشق بازیگری دارد و با پسر نجار محل تیک می زند.
این همه دلمشغولی های زنانه در فیلم است که البته برای برجسته شدن آن همه مردان حاضر در فیلم کاراکتری منفعل، سست عنصر، عاشق و ... دارند تا لابد سنگینی حضور زنان به واسطه انفعال آنها برجسته تر شود. فیلم حتی نمی تواند از رابطه این سه خواهر در خانه، تصویری گرم، ملموس و جذاب ارائه دهد و بر جزئیاتی تکیه کرده که ساز خاص خود را می زنند و ناکارآمد هستند.
"شب" ساخته رسول صدرعاملی، قسمت اول "شهری که دوستش میدارم" است. صدرعاملی که سهگانه "دختری با کفشهای کتانی"، "من ترانه 15 سال دارم" و "دیشب باباتو دیدم آیدا" را در کارنامه دارد با این فیلم به دغدغه های معنوی و مذهبی خود بخصوص در ارتباط با کرامات امام رضا (ع) برای زائران حرمش می پردازد.
"شب" هر چند توانست جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای امین حیایی به ارمغان بیاورد، ولی از فیلمنامه تا کارگردانی و بازی های آن مورد انتقاد قرار گرفت. فیلمی که از ظرافت نگاه صدرعاملی و فیلمنامه نویسش کامبوزیا پرتوی نشانی نداشت و با رکودی عجیب، از تأثیرگذاری عاجز بود.
فیلمی که نگاهی تخت به آدم هایش دارد و حتی آنها را برای جای گرفتن در ذهن مخاطب به درستی معرفی نمی کند و تنها از حضور بازیگران برجسته در سه نقش اصلی بهره برده که تکیه بر این وجه هم نتوانسته امتیازی برای فیلم بیاورد. وقتی آدمهای یک فیلم در لانگ شات مخاطب قرار می گیرند چطور می توان انتظار داشت، نگرانی، دلمشغولی و تغییر و تحول آنها برای مخاطب مهم جلوه کند؟
"فرزند خاک" با نام قبلی "تلخ عین عسل" سومین تجربه کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر پس از فیلمهای "نیمه گمشده" و "نبات داغ" است. فیلم با فیلمنامه ای از محمدرضا گوهری امتیاز اولیه و تأثیرگذاری خود را از سوژه ای داغ که به نوعی تابوشکنی از یادگارهای دفاع مقدس است، وام می گیرد.
کنعان
فیلم "فرزند خاک" توانست در بخش مسابقه سینمای ایران سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای مهتاب نصیرپور، جایزه ویژه سینمای ایران به نگاه ملی و در بخش مسابقه بین الملل بهترین فیلمنامه بخش مسابقه سینمای معناگرا و لوح تقدیر راه انبیا از بخش بین الادیان را به خود اختصاص دهد.
"کنعان" سومین فیلم سینمایی مانی حقیقی پس از "آبادان" و "کارگردان مشغول کارند" در مقام کارگردانی است. فیلمسازی که تجربه نگارش فیلمنامه "چهارشنبهسوری" را با همکاری اصغر فرهادی در کارنامه دارد. فیلمی که به زندگی بحران زده یک زوج در آستانه جدایی می پردازد که ورود دو شخصیت جدید این بحران را تشدید می کند.
"کنعان" هر چند مطابق با انتظاراتی که از آن می رفت، مورد توجه قرار نگرفت ولی تجربه ای خاص در حیطه نگارش و کارگردانی است. هر چند ابهام بخشی از ساختار مضمونی و روایی فیلم است، اما تجربه انجام شده در قصه تا حد زیادی ناموفق می ماند. این درست که پاسخ محض ندادن، ذهن مخاطب را برای انتخاب هایی به گستردگی همه امکان های موجود باز می گذارد ولی این نکته را نمی توان فراموش کرد که درام با این حداقل ها پیش نمی رود.
مانی حقیقی در کارگردانی فیلم هم تجربه ای خاص داشته و با تکیه بر نماهای درشت و کلوزآپ، به گونه ای نمادین قصد نزدیک کردن مخاطب به پس ذهن قهرمانان خود را دارد که یکدستی این ساختار در کلیت کار می تواند مورد توجه قرار بگیرد. بخصوص در فیلمی که با همین پس ذهن شخصیت های اصلی خود و البته پس ذهن فیلمساز و نویسنده اش و ... پس ذهن مخاطب کار دارد.
فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران برای بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن مکمل نامزد شده که هیچکدام را به دست نیاورد. موسیقی خاص کریستف رضاعی هم به کلی نادیده گرفته شد تا "کنعان" تنها به دیپلم افتخار جایزه مردمی در بخش بین الملل اکتفا کرده و از ناکامان بزرگ جشنواره بیست و ششم محسوب شود.
"محیا" سومین ساخته خواجویی پس از "خانه ابری" و "سیرک بزرگ"، ملودرامی عاشقانه است. وی علاوه بر کارگردانی این فیلم نویسنده فیلمنامه و تهیهکننده آن نیز هست. فیلم قصه آشنای عشق دو جوان است که این بار قرار است تعلق دختر به خانواده ای غسال، به بازخوانی جدید از آن بینجامد.
اما از همان ابتدا با انتخاب بازیگران و حتی زوج های کلیشه ای و آشنا، احتمال نگاه جدید به این رابطه عاشقانه به بن بست می انجامد. زوج آشنای شهاب حسینی و الهام حمیدی بخصوص پس از فیلم "بچه های ابدی" قرار است مخاطب را با خود همراه کنند. اما پرداخت قصه، شخصیت ها و ... به قدری کلیشه ای و برآمده از پیشینه ذهنی مخاطب است که راه به جایی نمی برد.
فیلم در بخش میانی هم ساز ناکوک می نوازد و برای از بین رفتن ترس پزشک جوان از مرده و انجام شرط دختر برای ازدواج (شستن هفت مرده)، وارد محیط روستا، حرف های به اصطلاح فلسفی درباره نزدیکی مرگ و زندگی و ... می شود که اصلاً محلی از اعراب ندارد. بخصوص که پایان زودهنگام فیلم هم با نشان دادن ارواح دو جوان قصد ایجاد تعلیقی ناکارآمد برای مخاطب دارد که به یک شوخی می ماند.
"هامون و دریا" پنجمین فیلم سینمایی ابراهیم فروزش، فیلمساز نام آشنای آثار کودک کانونی است. "کلید"، "خمره"، "مرد کوچک" و "بچه های نفت" فیلم های وی هستند که توانسته اند وجهه جهانی هم برای فروزش کسب کنند. داستان فیلم اقتباسی است از کتاب "هامون و دریا" عباس جهانگیریان درباره نوجوانی دوتارنواز به نام هامون است که همراه مادربزرگش که دختر عمویش، دریا عشقی فرازمینی پیدا می کند و در این راه دچار مخاطراتی می شود.
فیلم از وجه پرداختن به موسیقی نواحی مناطق خراسان اثری قابل تأمل است ولی روایت و داستان پردازی دچار مشکلاتی است. فیلم در بخش میانی خطوط فرعی را وارد روند داستانی می کند که کمیتی خاص را به خود اختصاص می دهند ولی در ادامه کارکردی ندارند. در واقع اگر آزمون عشق هامون در سفر کویری را خط اصلی داستان در نظر بگیریم، قصه دیر آغاز می شود و نمی تواند اوج و فرود خود را از مایه های اصلی داستان به دست آورد.
"همیشه پای یک زن در میان است" یازدهمین فیلم کمال تبریزی پس از آثاری نمونهوار چون "لیلی با من است"، "مارمولک"، "گاهی به آسمان نگاه کن" و فیلمهایی سفارشی مانند "فرش باد"، "یک تکه نان" و ... است. تبریزی کارگردانی است که هر گاه به خواست خود سراغ مضامین حساس و جسورانه با چاشنی کمدی و طنز رفته، فیلمی موفق در کارنامه خود ثبت کرده است.
"همیشه ..." بر اساس داستانهای کوتاه کتابی به همین نام از سیدمهدی شجاعی توسط رضا مقصودی و نغمه ثمینی نوشته شده است. فیلمی که با نگاهی خاص به کمدی فانتزی می کوشد مایه های انتقادی و شعاری خود را تعمیق بخشد و بیانیه صادر نکند. فیلم بیش از همه به "گاهی به ..." پهلو می زند و مجموعه ای از کاراکترها و خطوط فرعی متعدد را در خود جای می دهد که البته این تجربه گرایی تبریزی هنوز به بار ننشسته و جای کار دارد. اما همینکه تبریزی نمی خواهد بر مسیر آشنا و تضمین شده کمدی های موفق خود حرکت کند، می توان فیلم را گامی جسورانه در کارنامه او تلقی کرد.
"دیوار" محمدعلی طالبی هم از آثاری بود که در لحظات پایانی به فهرست فیلم های بخش مسابقه وارد شد البته با وساطت مجیدی و میرکریمی. فیلمی درباره مرارت های یک دختر موتورسوار که تنها نقطه امتیاز آن حضور گلشیفته فراهانی در همه صحنه های موتورسواری است. والا فیلم از جهت پرداخت، نگاهی آسیب شناسنانه که از طالبی سراغ داشتیم و ... بیش از آنکه در راستای فیلم های کودک و نوجوان او بگنجد، به فیلم ورزشی "خط پایان" نزدیک است. فیلم سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری را از بخش مسابقه سینمای ایران به خود اختصاص داد.
در فیلم های بخش مسابقه سینمای ایران چهار فیلم اولی هم حضور داشتند که می توان آنها را مورد ارزیابی خاص بخصوص با توجه به آثاری که از ورود به این فهرست بازمانده اند، قرار داد.
"حس پنهان" نخستین ساخته مصطفی رزاق کریمی است که سابقه ساخت فیلم کوتاه و مستند دارد. فیلمی که می کوشد از کلیشه مثلث عشقی تعریفی جدید ارائه دهد ولی در همان آغاز راه باز می ماند. طراحی مشاغلی خاص چون روانپزشکی و مدیر شرکت تبلیغاتی به شخصیت های اصلی زن و مرد و در عین حال حاکمیت فضای یک بیمار روانپریش بر کلیت فیلم، تلاش های نویسنده و فیلمساز برای نو کردن کلیشه ها هستند.
اما اینها فقط تعاریف اولیه هستند و در ادامه کاربردی در عمق روابط جاری ندارند. ارائه تعریفی عام از گرایش مرد به زن دوم، تصویری آشنا از مطب پزشک روانکاو، ... و لحن و پرداختی که در کلیت فیلم یکدست نیست و در لحظاتی رمزآلود و معمایی و در لحظاتی خانوادگی است، مانع از عمیق شدن فیلم می شود. حضور بازیگران مطرح سینمای ایران هم نتوانسته امتیازی خاص به فیلم ببخشد.
آواز گنجشک ها
"در میان ابرها" نخستین فیلم سیدروح الله حجازی با پسزمینه دفاع مقدس است. فیلمنامه را محمدرضا گوهری نوشته که درباره شکل گیری رابطه یک زن عراقی و مرد ایرانی است. داستان فیلم در زمان جنگ دوم آمریکا و عراق می گذرد که فضایی خاص را در فیلم ترسیم می کند. فیلم موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را از بخش مسابقه سینمای ایران به دست آورد که از سوی برخی به ارجاعات آن به فیلم خارجی "مالنا" اشاره شد.
"ستایش" اولین ساخته محمدرضا رحمانی است. فیلم با پسزمینه دفاع مقدس، داستان آشنای کشف هویت است که بیش از همه به فیلم "کیمیا" احمدرضا درویش ارجاع می دهد. اما این بار ماجرا از نقطه نظر دختری که تازه می فهمد به پدر و مادری عراقی تعلق دارد، روایت می شود.
فیلم علاوه بر اینکه از نقطه نظر ستایش موقعیت او را ترسیم می کند، در اندک لحظه های حسی فیلم که باید مخاطب با تنهایی و سکوت کاراکترها همذات پنداری کند متوسل به نریشن شده که در مجموع کار را بدل به اثری پرگو کرده و از برقرار کردن ارتباط حسی با مخاطب خود عاجز. بعلاوه اینکه حضوری نه چندان گرم از بازیگری جوان است که در "دیشب باباتو دیدم آیدا" و "تقاطع" خوش درخشید، خاطره اسدی.
"سهم گمشده" نخستین فیلم حسن نجفی، محصول مشترک سازمان توسعه سینمایی سوره حوزه هنری و شبکه جهانی سحر است با بازیگرانی از کشور آذربایجان. فیلم روایتگر داستان پسربچهای آذربایجانی است که والدینش پس از اظهار ناامیدی از مداوای بیماری لاعلاج وی، تصمیم میگیرند فرزندشان را برای شفا گرفتن به امامزادهای در ایران بیاورند. فیلمی که با نمایش در سانس نامناسب فرصت دیده شدن بهتر را از دست داد.
نظر شما