به گزارش خبرنگار مهر، پورآذری در این نشست درباره اجرای نمایش بر اساس متنی از کارلو گولدونی گفت: "اولین اتفاقی که در تمرین و اجرا میافتد اینکه یک گروه ایرانی این نمایشنامه را اجرا میکند. به همین خاطر نمیتوانیم هویت و نگاه خودمان را حذف کنیم. من خیلی تاکید نداشتم نمایش ایرانی و خیلی هم تلاش نکردیم به صورت کمدیا دلارتههای ایتالیا اجرا شود. چون برای مخاطب ایرانی چندان دلچسب نخواهد بود و تقلید صرف محسوب می شود."
کارگردان نمایش "غولتشنها" خاطرنشان ساخت: "چند سال پیش من نمایش "یک نوکر و دو ارباب" را از همین نویسنده اجرا کردم. در آن زمان هم به این نتیجه رسیدیم که خیلی هم جذابیت ندارد نمایشنامه را به صورت غربی اجرا کنیم. چون در آن صورت ممکن است تماشاگر از نمایش جدا شود."
وی درباره استفاده محدود از آواز به عنوان یکی از عناصر اصلی کمدیا دلارته گفت: "ما نخواستیم در این نمایش از آواز استفاده کنیم و در عوض سعی کردیم همه چیز را به کاریکاتور نزدیک کنیم. حتی در مورد آوازی که حکم آنتراکت را در نمایش داشت، به نوعی خواستیم با آن بازی کنیم و چندان اصرار نداشتیم مانند آوازهای کمدیا دلارته دربیاید. اگر میخواستیم آوازها را ایرانی کنیم در این صورت به سمت پیشپردهخوانی حرکت میکردیم که چون تفکیک وجود نداشت از آن اجتناب کردیم."
علی سیار سرابی بازیگر و حمید پورآذری کارگردان "غولتشنها"
پورآذری در مورد شیوه بازیگران در این نمایش کمدی اظهار داشت: "به عقیده من بازیگر باید نقش را باور کند. تفاوت چندانی نمیکند که در چه نوع متنی بازی میکند. البته فعالیت بازیگر در کمدی باید دو برابر بازیگر یک تراژدی باشد. این باور به بازیگر کمک میکند خلاقیت خود را در راستای نقش روی صحنه پیاده کند. اگر بازیگر نقش را باور نکند، تماشاگر به این موضوع پی میبرد. نکتهای که در همه گونههای بازیگری وجود دارد."
پورآذری در مورد دیدگاه گروه در ارائه اجرایی خندهآور و تلاش برای خنداندن مخاطب گفت: "موشکین جملهای دارد با این مضمون که وقتی خوب بازی میکنیم که سعی کنیم خوب بازی نکنیم. ما هم در اجرای این نمایش دنبال این موضوع بودیم که سعی نکنیم مخاطبمان را بخندانیم. چون تمام افرادی که برای اجرا و به صحنه بردن این نمایش تلاش میکردند، این موضوع را در پس ذهن شان داشتند که برای داشتن اجرایی موفق و خندهدار باید هر کسی کار خود را به درستی انجام دهد."
کارگردان "غولتشنها" در مورد یکدست نبودن کیفیت بازیها افزود: "در این نمایش دو گروه بازیگر بود. برخی که چند سال است با هم فعالیت میکنیم و با کمترین اشاره به خوبی منظور همدیگر را متوجه میشویم. تعدادی دیگر از بازیگران این نمایش نیز جوان بودند و به تازگی در گروه فعالیت میکردند. برای رسیدن به نوعی تعادل در شیوه بازی، در هر صحنه یکی از بازیگران با تجربه به نوعی کارگردان آن بخش محسوب میشد و اجرای کلیت کار را به دوش میکشید."
وی ادامه داد: "ما از روز نخست که کنار هم قرار گرفتیم این آرمان کلی را داشتیم که برویم به سمت مولف بودن؛ بازیگر مولف، کارگردان مولف. به همین خاطر ما به جای اینکه روی بداههپردازی تمرکز کنیم، بده بستانهای صحنهای و حرفهای را مد نظر قرار دادیم. در طول کار نیز بازیگران پیشنهادهایی را در مورد اجرا میدادند و من آنها را ویرایش میکردم."
این کارگردان با تاکید بر توجه به میزان و نوع بداههپردازی در نمایش توضیح داد: "شیوه تمرینی که برای اجرای این نمایش در نظر گرفتیم مبتنی بر مولف بودن بازیگر و پیشنهاد نحوه اجرا با توجه به شرایط متن بود. چون همین پیشنهادها ذهن کارگردان را نیز به سمتی هدایت میکند که درست و منطبق با متن است. به همین خاطر لحظاتی که روی صحنه میبینیم به اصطلاح "آن" صحنه را دارد و نطفه آن توسط بازیگر شکل می گیرد."
پورآذری در مورد شلوغ بودن برخی صحنهها و احساس نیاز به کم کردن شخصیتها گفت: "در این نمایشنامه 10 شخصیت وجود دارد که هیچکدام از آنها را نمیتوان حذف کرد. سه شخصیت را خودمان به متن اضافه کردیم تا اجرا کاملتر شود. اگر در صحنه شلوغی احساس میشود، به خاطر کم بودن عرض و عمق سالن اجراست که شرایط را دشوار کرده بود و برخی اوقات صحنه شلوغ به نظر می رسید."
کارگردان "غولتشنها" در مورد نیاز به وجود فاصله میان بازیگران کنار صحنه و محل اصلی ا جرا اعلام کرد: "من همواره حد و مرزی میان صحنه بازی و اطراف آن در نظر می گیرم، ولی این مرز به خاطر کوچک بودن سالن نمایش از میان رفته بود. ما در شرایطی قرار گرفتیم که یک فضای واحد داشتیم. یکسری اتفاق در نمایش وجود دارد که خارج از اجرا محسوب میشود، اما به خاطر شرایط تالار در داخل اجرا قرار گرفته بود و برخی لحظات ذهن مخاطب را آزار می داد."
وی ادامه داد: "ما از ابتدا برنامه ریزی کرده بودیم یک پارچه قرمز کف صحنه قرار بگیرد و به وسیله نور صحنه فضای میان بازیگرانی که در کنار صحنه نشستهاند و منتظر فرارسیدن اجرای نقش خود هستند را از اجرا جدا کنیم. اما امکان استفاده از این پارچه به خاطر شرایط جشنواره امکانپذیر نشد. وگرنه تمام میزانسنهای نمایش با توجه به موقعیت هر شخصیت به دقت طراحی شده بود."
پورآذری درباره تجربه استفاده از صحنه سفید و آزاردهنده بودن آن در برخی لحظات گفت: "من در نمایشهای قبلی ام نیز از صحنه سفید استفاده کرده بودم. حتی در نخستین اجرای خود روی صندلی تماشاگران نیز سفیدپوش شده بود و در شهریورماه تماشاگر در سالن نمایش احساس سرما میکرد. در نمایش "هر چی دلت بخواد" نیز از این ویژگی بهره بردم. البته اگر صحنه سفید و تا حدی کف محل اجرا تخت باشد، این مسئله مخاطب را در لحظاتی آزار میدهد."
وی یادآور شد: "ما صحنه نمایش را به گونهای طراحی کرده بودیم که جز تعویض لباس خانمها که باید پشت صحنه انجام شود، تمام فعالیتهای نمایش و حتی تغییر لباس بازیگران مرد کنار صحنه صورت بگیرد. اما به خاطر همان مشکلاتی که پیش از این درباره کم عرض و عمق بودن سالن اجرا مطرح شد در این بخش نیز شرایطی به وجود آمد که نتوانیم تمام خواستههایمان را در صحنه اجرا کنیم."
علی سیار سرابی هم درباره شیوهای که برای اجرای این نمایش کمدی در نظر گرفته بود، گفت: "ما نمیتوانیم شکل خاصی برای شیوههای بازیگری در نظر بگیریم. نگاه به یک کاراکتر متناوب است. ولی در حالت کلی از شیوههای بازیگری استانیسلاوسکی استفاده میکنیم. یکی از صاحبنظران عرصه بازیگری میگوید اولین شمایل نقش برای بازیگر در اولین خواندن متن صورت میگیرد. اگر فضا توسط بازیگر درست ایجاد شود، به خوبی میتواند آن را ارائه کند."
وی ادامه داد: "ما سال 81 که برای نخستین بار متن را روخوانی کردیم و این اثر جزو اولین کارهای ما محسوب میشد، تصویری که در اجرا ارائه کردم، در ذهن من قرار گرفت. من مخالف بازی به شکل تیپسازی هستم. به خصوص اینکه تیپ واحد و مشخصی ارائه کنم. احساس میکنم هر متن موضوعهایی را در شخصیت جای داده که اگر بازیگر باهوش باشد، میتواند شمایل خوبی را بسازد."
این بازیگر درباره سطح فعالیت بازیگر در یک نمایش کمدی اظهار داشت: "بازی در نمایشنامههای کمدی بسیار دشوار است. چون در دیگر متنها میتوان به بسیاری از مسایل و امور استناد کرد، ولی کمدی مولفههایی دیگر دارد که باید مورد استفاده بازیگر قرار بگیرد. استفاده از این عناصر برمیگردد به هوش و تواناییهای بازیگر. عنصری که در اساتید کمدی در عرصه سینما همانند چارلی چاپلین میتوان مشاهده کرد."
وی یادآور شد: "یک بازیگر باید طوری عمل کند که در اصل خود اتفاق نباشد تا در آن اغراق به وجود نیاید. یعنی وقتی قرار است بازیگر نقش یک فرد خواب آلوده و گنگ را بازی کند، باید سعی کند نشان دهد خواب آلوده نیست. خنداندن تماشاگر نیز همین ویژگی را دارد. ما در این نمایش باید به گونهای عمل میکردیم که تماشاگر زیاد نخندد. در غیر این صورت از آن طرف بام میافتادیم."
سرابی درباره میزان تاثیر بازیگر مقابل بر کیفیت بازیگری وی گفت: "من به عنوان بازیگر زمانی به خوبی دیده میشوم که تلاش کنم تا همبازی یا به عبارتی بازیگر مقابل من به خوبی دیده شود. استاد سمندریان به من این جمله را گفت که باید هنگام بازی به بازیگر مقابل خود نگاه کنی و به او میدان بدهی تا بتواند بازی مطلوبش را ارائه کند. این موضوع به تو نیز قدرت میدهد و تماشاگر متوجه این اتفاق در صحنه نمایش میشود."
وی در مورد بروز برخی ویژگیهای نقش کمدی خود در "غولتشنها" با بازی جدی او در "ماچیسمو" گفت: "با حضور همزمان یک بازیگر در دو نمایش مخالفم. برخی دوستان که اجرای "غولتشنها" را پیش از "ماچیسمو" دیده بودند این موضوع را به من میگفتند که لحن بازی من شبیه هم شده است. این مسئله برای بازیگر ناخوشایند است. هر چند من پیش از تمرین هر نمایش تلاش میکردم شیوه رفتارم به گونهای باشد که فضاسازی لازم در ذهنم به وجود بیاید."
نمایش "غولتشنها" درباره مردی است که قصد دارد پسرش را به ازدواج دختر یکی از دیگر از مردان شبیه خود درآورد. آنها بر این مسئله اصرار دارند که دو جوان تا پیش از ازدواج همدیگر را نبینند. اما زنها شرایط را به گونهای فراهم میکنند که این دو نفر بتوانند با یکدیگر ملاقات داشته باشند و...
علی سیار سرابی، هدایت هاشمی، جواد پورزند، محمدطیب طاهر، سامان دارابی، علی و افسانه بخشیفرد، علی ملکی، علی هاشمی، معصومه قاسمیپور، مینا خسروانی، رزیتا فضایی و بتول علیزاده بازیگران، آرش عزیزی و سام ضیایی آهنگسازان و هادی عامل مشاور کارگردان نمایش بودند که بر اساس ترجمه علی رفیعی در تالار سایه اجرا شد.
نظر شما