به گزارش خبرنگار مهر، عصر روز چهارشنبه اول اسفندماه، دکتر سید جواد طباطبایی، محقق و پژوهشگر اندیشههای سیاسی در جلسه دیگری از سلسله درسگفتارهای انقلاب سیاسی فرانسه که در مؤسسه مطالعاتی اندیشه سیاسی و اقتصادی برگزار شد، در ادامه تشریح فیلسوفان ایدئالیست آلمانی به بحث از اندیشههای فیشته پرداخت.
دکتر طباطبایی در آغاز به اهمیت فیشته در مباحث فلسفه سیاسی علیرغم ناشناخته ماندنش تأکید کرد و گفت: یکی از کسانی که بیشترین کار را در مورد انقلاب سیاسی فرانسه کرده و آثارش در مورد انقلاب فرانسه بیش از آثارش در زمینه فلسفه محض است فیشته است، بهویژه اگر آثار اخلاقی او را نیز دراین زمینه به حساب آوریم.
وی در مورد زندگی فیشته گفت: فیشته یکی از فقیرترین فلاسفه بوده و از خانوادههای فقیر آمده، اما حافظه قوی داشت و بهواسطه آن توانست حمایت مالی برای تحصیلات دانشگاهی را جذب کند. او هر چند سال یک فلسفه جدید ارائه میکرد، بهگونهای که تاریخنگاران اندیشه حتی تا سه فیشته نام بردهاند.
نویسنده "مکتب تبریز" به گرایش فکری فیشته تأکید کرد و گفت: فیلسوفان عمدتاً اهل نظر و در خود فرورفته بودند، اما فیشته همچون مارکس اهل علم و نظر بر مبنای عمل بود و میگفت من متولد شدم تا تأثیر بگذارم. نظام فلسفی او از ابتدا تا انتها درباره آزادی است و با عمل سر و کار دارد.
دکتر طباطبایی در ادامه به زمینه و زمانه فیشته و پادشاهی فردریش دوم در آلمان اشاره کرد و گفت: فیشته دراین سالها رسالهای نوشت که نوعی بیانیه سیاسی علیه حکومت بود و شاه را مستقیماً مورد خطاب قرار میدهد و میگوید ما گله نیستیم، بلکه انسانهای آزادی هستیم و از تو انتظار داریم که عادل باشی و به سعادت ما کاری نداشته باشی.
نویسنده «نظریه حکومت قانون در ایران» گفت: فیشته به دنبال کانت معتقد است که اساس شخصیت انسان آزادی اندیشه اوست و این تفاوت انسان با سایر موجودات است.
وی اظهار داشت: با روسو بود که بند ناف اجتماع از مسیحیت بریده شد. در مسیحیت دولت نشات گرفته از گناه اولیه بود. اما از دید روسو انسان آزاد به دنیا میآید و به تدریج در بند میشود.
دکتر طباطبایی در ادامه به ویژگیهای ایدئالیسم آلمانی اشاره کرد و سپس به اندیشه فیشته پرداخت و گفت: فیشته کار خود در فلسفه را با انقلاب فرانسه مقایسه میکند و میگوید همانطور که مردم فرانسه انسان را تنها در انسان بودن آزاد کردند، در فلسفه من نیز، جز من تابع من است.
دکتر طباطبایی در توضیح این سخن گفت: فیشته با تعمیق ایدئالیسم آلمانی نشان میدهد که هیچ چیزی در ورای جز من وجود ندارد، من چیزی را درک میکند که عبارتست از نه من، و آن نه من به دو قسمت باطن و ظاهر تقسیم نمیشود بلکه من تمام جزمن را میفهمد. مساله اصلی فیشته این است که عالم آفریده ذهن انسان است و نه من همان من است و نه من را من آفریده است. هگل بعدها این عقیده را ایدئالیسم ذهنی خواند.
وی تصریح کرد: فیشته فکر میکرد کاری را که فرانسویان در عالم نظر نتوانستهاند انجام دهند، انجام داده است. فلسفه تجدد یعنی تصرف در عالم. انسان از هر قید و بند آزاد است و قوانین جدا از انسان نیست. از نظر فیشته حقوق آزادی و اندیشه آزاد از حقوق قابل تمیز نیست و چون با هستی من سر و کار دارد، با تمیز آن از خودم سلب انسانیت کردهام و این متمایز کننده من از حیوان است.
مؤلف "جدال قدیم و جدید" گفت: از نظر فیشته چیزی به نام وجدان وجود دارد که هیچ حکم بیرونی نمیتواند آن را مقید کند. این اندیشه در ارتباط با این نظر لوتر است که اصالت باایمان است و نه بااحکام شرعی بیرونی و به نقد کلیسا که حکم شرعی بیرونی میدهد میپردازد. این یک بحث اصلی و خاستگاه تجدد است که به جدا کردن حوزه درون و طرح قلمرویی میپردازد که باهیچ ابزار بیرونی نمیتوان آن را مهار کرد.
وی گفت: این یک اصل شمالی است و کشورهای از آلمان به بالا پروتستان هستند. مطابق این اصل هیچ عامل خارجی نمیتواند انسان را محدود کند. فیشته معتقد است که آزادی نه حدود دارد و نه ضابطه آن دولت است. ضوابط بیرونی برای امور بیرونی است، در حالی که ضابطه اندیشیدن خود حقیقت است.
دکتر طباطبایی در پایان گفت: از نظر فیشته تحولات و پیشرفت در عالم به دو صورت وجود دارد: نخست تحولات تدریجی، آرام ولی مطمئن(اصلاح) و دوم تحول سریع و همراه خشونت یا انقلاب. فیشته در رد دومستر معتقد است که انقلاب توجیه نظری دارد.
نظر شما