به گزارش خبرنگار مهر، نشست تخصصی "هم اندیشی برای نامگذاری سال 2009 به نام فردوسی" عصر دیروز در یکی از تالارهای کاخ نیاوران با حضور اندیشمندان و شاهنامه پژوهان و بدون حضور بسیاری از مسئولان فرهنگی کشور برگزار شد.
در این نشست، فریدون جنیدی - شاهنامه پژوه - در سخنانی با اشاره به چگونگی خلق شاهنامه و سرایش این اثر حماسی، گفت: تاریخ بیهقی تنها تاریخ روزشمار و دقیق آن زمان بود و در این کتاب همواره از (سلطان) محمود با نام امیر یاد می شود و هیچ گانه با عناوینی مانند شاه، شهنشاه و شاهنشاه یاد نشده است و باید گفت در هر بیتی از شاهنامه فردوسی که امروز در دست ماست، اگر از او با نام شاه، شهنشاه و شاهنشاه یاد شده، در واقع به فردوسی منتسب شده و آن بیتها از آن او نیست.
وی افزود: (سلطان) محمود در سال 389 به پادشاهی رسید و سرودن شاهنامه در 370 آغاز شد؛ حال کدام خرد، داوری می کند که محمود مشوق فردوسی بوده است در بیان و ثبت مجد و عظمت نیاکان فردوسی و نیاکان ما ایرانیان؟ اینها ضربه هایی است که بر آن روان پاک وارد شده است. چه کسی به ما دستور داد و می تواند دستور داده باشد که درفش افراشته فرهنگ خودمان را در برابر درم و دیناری معاوضه کنیم؟ فردوسی برای عزت و شرف نیاکان ما کار کرد نه برای درم، نه برای دینار و نه برای محمود تنک چشم.
جنیدی با ابراز تاسف عمیق از ادعاها درباره سرایش سفارشی شاهنامه، اضافه کرد: گاهی وقتها فکر می کنم که چه بر روان فردوسی می رود وقتی می شنود و در می یابد که این همه تحریف درباره اش صورت می گیرد. موقعی که فردوسی شاهنامه را آغاز کرد، (سلطان) محمود 10 ساله بود و در کوچه های قزوین گردوبازی می کرد! سند روشن درباره اینکه فردوسی هیچ بیتی را در مدح او نسروده است، تاریخ بیهقی است؛ او (بیهقی) در فصلی تمام مداحان محمود را نام برده و از همه شان قصیده ای یا قطعه ای آورده است که نامی از فردوسی در میان این همه نیست. از میان انبوه این شاعران سفله و دون اندیشه و خودفروخته از جمله خلداشیان هیچ کدام این وصله ها به آنها نچسبیده است که برای سرودن شعر، پول گرفته اند. فقط باید ما این کار را درباره فردوسی بکنیم؟!
این شاهنامه پژوه با بیان اینکه چهار نفر به آغازیدن شاهنامه و سروده شدن آن توسط فردوسی یاری رسانده اند، گفت: "ماخ" از مرو، "شادان برزی" از توس، "ماهوی خورشید" از نیشابور و "یزدان داد" زیرنظر ابو منصور محمد معمری توسی مقدمه ای را برای آغازیدن شاهنامه و به نثر بسیار شیوا تدوین کردند که متاسفانه امروز در دست ما نیست. کتاب به دست "دقیقی" - شاعر ایرانی قرن سوم هجری - می افتد و فردوسی هم در این زمان با خود می اندیشد که "چه کنم؟ آیا دست به این کار (سرودن شاهنامه) بزنم یا نه؟ که در نهایت کار را آغاز می کند. فردوسی دوستی داشت به نام ابو منصور که البته در شاهنامه نامی از او نمی برد چرا که نام کاملش طولانی است و در وزن شاهنامه نمی گنجید و چون اسم او را نیاورد اسم دیگران را هم نیاورده است.
جنیدی ادامه داد: من مات مانده ام که ملت خود گم کرده و پریشانی مثل ما چقدر باید گیج و درمانده باشد که همه این شواهد را بداند و علیه آنها داوری کند؟! فردوسی درست در پایان شاهنامه در بیتی می گوید "آیندگان بر من آفرین می گویند" او از ما یک آفرین خواست و ما از این آفرین دریغ می کنیم. وای بر ما!
نظر شما