۷ خرداد ۱۳۸۷، ۱۳:۴۷

باستانی پاریزی:

استاد قریب نخستین کسی بود که فهمید "یوسف و زلیخا" از آن فردوسی نیست

استاد قریب نخستین کسی بود که فهمید "یوسف و زلیخا" از آن فردوسی نیست

محمد ابراهیم باستانی پاریزی گفت: هویت ملی ما ایرانیان وابسته به زبان فارسی است و معنی این هویت را مردم ایران از کرد و لر و بلوچ و فارس و... گرفته، با خون خود در جنگ با عراق فهماندند و این سند را در حیات خود امضا کردند.

به گزارش خبرنگار مهر، محمد ابراهیم باستانی پاریزی - نویسنده و پژوهشگر ادبیات - صبح امروز با حضور در همایش بزرگداشت استاد عبدالعظیم قریب که همراه با آن "سیر تحول دستور زبان فارسی از آغاز تا امروز" بررسی شد، به بیان خاطراتی از دوران تحصیل اش در خدمت این استاد پرداخت و گفت: درست 60 سال و یک ماه پیش بود که من به عنوان یکی از دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آن زمان در برابر در ورودی دانشکده در انتظار ایستاده بودیم تا چهره قدیمی ترین معلم آن روز دانشکده را در روزی ببینیم که 70 سال از عمر وی و 50 سال از تدریس اش در دانشگاه گذشته بود. اینک بزرگداشتی برای او برپا شده و فکر می کنم من تنها کسی باشم که تمام لحظات روز جشن را به خاطر دارم.

وی افزود: ساعت درست 5 عصر سه شنبه 3 اردیبهشت 1326 بود که دکتر علی اکبر سیاسی - رئیس آن زمان دانشگاه تهران - دستور داده بود که سه تن از استادان دانشگاه به اتفاق معاون دانشکده علوم با اتومبیل شخصی رئیس دانشگاه به منزل استاد (قریب) بروند و او را برای جشن به دانشکده بیاورند. در صف اول مدعوین مسعود کیهان - وزیر جنگ کابینه پیش از کودتای 1299 - که همزمان به ما درس جغرافیای سیاسی، طبیعی و اقتصادی می داد، سعید نفیسی و عباس اقبال آشتیانی بودند که استاد را به دانشکده آوردند. همچنین عبدالله فلسفی، سلیم نیساری و من که دانشجوی تازه وارد دانشکده بودم در صفوف اول ایستاده بودیم.

باستانی در ادامه ذکر این خاطره گفت: البته شاگردان قریب طی 50 سال تدریس وی محدود به این سه نفر نبودند و صدها و هزاران تن بودند که از جمله آنها باید به مشار الدوله حکمت شیرازی، غلامحسین رهنما، سردار سپه، سرلشکر جهانبانی، سرلشکر هدایت، سرلشکر نخجوان - که در روز سوم شهریور 1320 سربازان را مرخص کرد و به همین خاطر نزدیک بود کارش به دادگاه و شهربانی بکشد - پورغلام (استاد دانشکده علوم در سال 1311 و بسیاری دیگر هم بودند. قریب در مدرسه نظام دانشکده افسری هم مدرس بود و بسیاری از افسران آن زمان ایران شاگردان او بودند. در آن روز جشن مرحوم سیاسی - رئیس وقت دانشگاه تهران - ضمن سخنرانی خود این جملات را به زبان آورد که "می خواستیم این جشن را زودتر برگزار کنیم که احساسات و وارستگی استاد اجازه برگزاری هر چه زودتر آن را به ما نمی داد. در دانشگاه تهران استاد کلیه اوقات خود را صرف تدریس و تتبع نموده است اما نمی دانم کسانی که کلیله و دمنه می خوانند چه فایده ای دارد؟" 

پاریزی اضافه کرد: استاد قریب آن روز که برای جشن به میان ما آمد، قامتی اندکی کوتاه و باریک اندام داشت و در حالی که از اتومبیل پیاده شد، یک جلد کتاب کلیله و دمنه زیر بغل اش داشت و آرام آرام به میان ما آمد. این کتاب همیشه همراه او بود. پرسش آن روز مرحوم سیاسی هم درباره کلیله و دمنه از این نظر مهم بود که هویت ملی ما ایرانیان وابسته به زبان فارسی است و معنی این هویت را مردم ایران از کرد و لر و بلوچ و فارس و... گرفته، با خون خود در جنگ با عراق فهماندند و این سند را در حیات خود امضا کردند. شاهکار استاد قریب دستور زبان فارسی بود و از سوی دیگر نخستین کسی بود که متوجه شد "داستان یوسف و زلیخا" از آن فردوسی نیست و بعدها مجتبی مینوی هم به این نکته رسید و در لندن مقاله ای مفصل در این باره نوشت.

این نویسنده در پایان با تاکید بر اهمیت آثار کلاسیک فارسی از جمله کلیله و دمنه گفت: زمانی که من در گرکان بودم، پدرم به من کلیله و دمنه درس می داد و از این طریق فارسی را یاد گرفتم. بعد برای ادامه تحصیل به اراک آمدم و کلیله و دمنه خواندم. سپس در مدرسه کلیله و دمنه درس دادم و به دانشگاه هم که رفتم کلیله و دمنه تدریس کردم و دوره دکتری ام را نیز با تزی درباره همین کتاب به پایان بردم. اما حالا یک سوال دارم و آن اینکه نمی دانم آیا ما با این کلیله و دمنه است که 50 سال ترقی کرده ایم و از دوران ابتدایی به دوران دکتری رسیده ایم یا اینکه این دوره دکتری ماست که تنزل کرده و به دوره ابتدایی آن که کلیله و دمنه باشد، رسیده است؟!

کد خبر 690809

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha