مگر نه اينكه بهار فصل لاله هاست ، مگر نه اينكه غم فراق روزي به سر مي رسد ، مگر نه اينكه هنوز مادران چشم به راه دلير مردان رشيدشان لحظه شماري مي كنند ، مگر نه اينكه ...
... و امروز تهران بوي لاله مي دهد ، لاله هايي كه سال ها قبل در اوج افتخار از ساقه جدا شده و بر خاك افتادند ، لاله هايي كه جز صداي آرام نجوايي مادرانه در لحظات آخر هيچ نشنيدند و جز محبتي ناب هيچ حس نكردند.
امروز روز نجواي مادراني است كه سال ها چشم به در دوختند و لحظه ها را براي ديدن عزيزترينشان به بند كشيدند ، امروز روز نجواي عاشقان است ، اگر خوب گوش كني ، از گوشه و كنار صداي نجواها را مي شنوي ، گوش كن ، ببين مادران چطور بر خاطره قامت رعناي فرزندانشان نجوا مي كنند ، گوش كن ، مي شنوي ...
" بخواب نوگل قشنگم ، عزيز مهربانم ، قشنگ نازنينم ، بخواب پسر رشيدم ، نور چشمم ، آرامش جانم ، آرام بخواب چرا كه مي دانم كوله بار دلت پر از ناگفته هاي سال هاي جدايي است ، بخواب مادر ، بخواب كه اينجا ايران است ، همانجا كه برايش دل و جان دادي ، ايجا شهر مردان حسيني است ، همانها كه برايشان سر دادي . بخواب عزيز نازنينم ،اينجا ايران است. "
باز هم گوش كن ، صداهاي نزديكتري هم هست ، صداهايي كه با تو چند لحظه بيشتر فاصله ندارند ، گوش كن ...
" دلم برايتان گرفته است ، در جمعم، اما حس تنهايي و بي كسي لحظه اي رهايم نمي كند ، قرار نبود تنهايم بگذاريد ، يادتان هست ، تنهايي در جمعمان مفهومي نداشت ، تنهايي ... "
بهار ، لاله ، عشق ، شقايق ، تكه هاي استخوان ، زندگي و تنهايي واژه هاي پر مفهوم امروز و هرروز.
نظر شما