خبرگزاري مهر: در كشورهايي با اقتصاد در حال توسعه، از جمله كشور ما ايران ، مي خواهيم به مديريت علمي به عنوان عاملي مهم و محوري درروند توسعه اقتصادي بنگريم. تجربه شما و مالزي چه راهكاري را به ما پيشنهاد مي كند؟ همچنين جنابعالي در چه مرحله اي از برنامه توسعه اقتصادي كشورتان ، بطور جدي نسبت به كمبود قابليت هاي مديريتي كه مي توانست بر سياستهاي تحول اقتصادي كشورتان تاثير گذارد، واقف شديد؟
همانطور كه مي بينيد فن مديريت ارتقاء يافته و لذا ما بايد به اين خود باوري برسيم كه مي توانيم خوب كشورمان را اداره كنيم. وزراي دولت موظفند همواره به گزارشات واصله ازواحدهاي اجرايي مراجعه كنند تا از كم و كيف كار آگاه شوند و خود شخصا از صحت گزارشات واصله اطمينان حاصل كنند. ضمنا اگر مشكلي بود، وزير موظف است شخصا مشكل را با معيار برنامه بر طرف كند، زيرا اوبايد واجد چنين تواني باشد. اگر به هر دليلي قادر به حل مشكل نبود، بايد صريحا درهيات دولت مطرح كند. كابينه هفته اي يكباردر روزهاي چهارشنبه ، جلسه برگزار مي كند كه در آن ، وزرا و نخست وزير به گزارش ها و مشكلات مختلف گوش مي دهند. اگر هر يك از ايشان ، مسئله اي را در كشور مشاهده كرده اند كه در برنامه دولت پيش بيني نشده است، مثلا اگر شاهد ترافيك سنگين درخيابانها بودند، بايد دولت را مطلع سازند كه در اينجا اين مشكل و درآنجا فلان مشكل وجود دارد، همه اين موارد بايد به صراحت به اطلاع دولت برسد، مورد بحث و بررسي قرارگيرد و برنامه لازم تهيه و به مرحله اجرا يا اصلاح گذاشته شود. به عبارتي ما حق نداريم هيچ مشكلي را بدون برنامه رها سازيم.
اينگونه است كه ما از آنچه در سراسركشور مي گذرد، آگاه خواهيم بود. زيرا اولا بايد چشمان ما در جستجوي مشكلات جامعه و نيازهاي توسعه باشد و ثانيا امكان آگاهي از هر گزارشي را در اين زمينه ايجاد نماييم . تامشكلات بدرستي وصحت به شما منتقل نشود شما قادر به انجام يك مديريت شايسته وقابل قبول نخواهيد بود. مثلا ما به دريا دسترسي داريم . پس بايد بندر و كشتيهايي با امكانات جديد هم داشته باشيم من به وزير مربوطه گفتم كه برو وامكانات كشتيهاي مورد نيازرا تهيه كن. او هم به تمام دنيا سفر كرد، به كشورهاي سازنده كشتي رفت و به آنها گفت كه امكانات ما چقدر است و برنامه اي از نيازها ، هزينه ها و روش هاي پيشنهادي براي تامين آن را ارايه داد. براين اساس ده سال پيش همه بندرهاي مالزي (حدود ده بندر) ادغام شدند درحاليكه تا آن زمان فقط يك ميليون كانتينر در آنها تردد مي كردند. اما براساس نتايج ماموريتي كه من به وزير مربوطه دادم ، اكنون حدود نه ميليون كانتينر را درخود جاي مي دهند كه يك رشد 900 درصدي را نشان مي دهد . به اين شكل ما به رشد كشور كمك كرديم .
البته ما امروز بعنوان يك كشور مستقل، بودجه بيشتري نسبت به گذشته در اختيار داريم و دريافته ايم كه دولت فقط موقعي مي تواند بودجه داشته باشد كه بخش خصوصي ماليات خوبي بپردازد . اين در حالي است كه درظاهر مالياتها كه روزي 45 درصد بودند به 28 درصد كاهش يافته اند، اما با اين وجود ، ماليات جمع آوري شده بسيار بيشتر از گذشته است ، زيرا فرهنگ ماليات در تمام افرادي كه فعاليتهاي اقتصادي خصوصي دارند فراگير شده و مردم نيز به انجام داد و ستد تشويق شده اند. پس ما خوشحاليم كه بخش خصوصي همكار دولت است، زيرا تنها وقتي آنها خوب پول در آورند، ما قادر خواهيم بود براي توسعه كشور خرج كنيم ، چون ماليات بيشتري از سوي آنها دريافت مي كنيم . اما اگر آنها پول در نياورند و ورشكست شوند، ما نمي توانيم از آنها ماليات بخواهيم و ما هم ورشكست مي شويم. پس دولت سياست كمك هر چه بيشتر به فعاليت اقتصادي بخشي خصوصي را در پيش گرفت.
از طرف ديگرشما شاهد هستيد كه همه بخشها در مالزي با هم همكاري مي كنند. بخش خصوصي ، ساير واحدها و حتي دولت هر يك بخشي از بازوي توسعه مالزي به حساب مي آيند. هيچكدام از آنها نه بي نياز از ديگري است و نه جزيره اي جداگانه به حساب مي آيد . بنابراين هر چه پيش مي رويم با ايده هاي جديد مواجه مي شويم و سعي مي كنيم اين ايده ها را بكارگيريم. البته مديريت خيلي رسمي به اين شكل نيست، يا روش سنتي مديريت اينگونه انعطاف و ديدگاه را نمي پذيرد.
گاهي ما براي 30 سال آينده برنامه ريزي مي كنيم ، اما همچنين آمادگي رويارويي با هر مانع يا مشكلي را هم طراحي كرده ايم . براي مثال ما در 1997 مثل همه كشورهاي شرق آسيا دچار بحران مالي شديم . ناگهان فقير شديم و ارزش پولمان به نصف كاهش يافت. پيش از آن هر 5/2 واحد پول ما برابر يك دلار آمريكا بود اما آن زمان هر 5 واحد پول ما(رينگيت) برابر يك دلار آمريكا شد.
به عنوان يك بحران، وقتي دچارچنين سقوط مالي شديم بلافاصله به ما پيشنهاد شد كه ازبانك جهاني IMF پول قرض كنيم و ماليات ها راهم زياد كنيم. اما ما فكر كرديم ودانش متخصصين را هم به ياري گرفتيم؛ به اين نتيجه رسيديم كه اينكار به نفع ما نخواهد بود و خودمان هستيم كه بايد راهي پيدا كنيم. البته اين تجربه يك نوع ريسك ويا مديريت استثنايي در بحران زدايي بود، نه يك برنامه آماده و از پيش تعيين شده. وقتي مشكلي پيش مي آيد، ما مي نشينيم و بحث مي كنيم و همه اطلاعات ، آمار و ارقام را جمع آوري مي كنيم. در زمان بحران ، ما هر روز صبح جلسه اي مي گذاريم متشكل از يك كميته ويژه كه تيم مديريت بحران نام دارد. اطلاعات را دقيق مي گيريم، به آمار نگاه مي كنيم كه مثلا فلان كالا چقدر صادر شد، چقدر وارد شد، چقدر هواپيما به پرواز در آمد و غيره. وقتي همه اطلاعات گرد آوري ، گزارش و تحليل شد، اگر مشكلي وجود داشته باشد، ما به جاي حل آن(كه خود معلول است) براي حذف علت آن برنامه ريزي و بدين شكل آنرا اصلاح مي كنيم.
ممكن است بطور رسمي و حتي آكادميك ، درك بيشتري از مديريت وجود داشته باشد ، اماانديشه مديريتي من خيلي خشك و رسمي نيست. من بر خود تكليف كرده بودم كه به عنوان رييس دولت با ايده هاي جديد برخورد مناسبي داشته باشم. ايده هايي از قبيل اينكه چگونه قدم برداريم ، چطور دسترسي پيدا كنيم و چه سياستهايي را پيش بگيريم و اينكه آيا در اعمال سياستها به ساختار جديدي هم نياز داريم يا خير؟ ما وزارتهاي جديد تاسيس كرديم. مثلا صنعت جهانگردي روزي بخشي از وزارت تجارت بود اما بازده خوبي نداشت، بنابراين ما صنعت جهانگردي را جدا و وزارت جديدي ايجاد كرديم وبراي آن قانون و بودجه تعريف و تهيه كرديم و لذا خيلي زود صنعت جهانگردي رشد كرد. در سال 2002 سي ميليون جهانگرد از كشور ما بازديد كردند و حداقل حدود سي ميليارد دلار ارز فقط از اين طريق وارد كشور شد. پس گاهي اگر يك ساختار جديد به شرط تمركز بر روي يك هدف تاسيس كنيد، مي توانيد استفاده مطلوب را از آن ببريد.
خبرگزاري مهر : عملا چه اقدامات ديگري براي رشد و اشاعه سيستماتيك علم مديريت جهت توسعه مالزي نوآوري و انجام گرفته است؟ با توجه به تجربه جهاني، اشاعه نظام مند علم مديريت از 4 كانال اصلي شامل مشاوره مديريت ، آموزش مديريت ، انتشارات متون مديريتي و بالاخره الگو سازي شركتهاي پيشرو مثل شركتهاي چند مليتي توصيه مي شود ، توضيح دهيد كه دولت شما چه اقدامات و راهكارهايي را در اين زمينه برگزيد؟
ماهاتيرمحمد: اشاره كردم كه ابتدا ما مديرانمان رابراي فراگيري به خارج مي فرستاديم ، اما اكنون همه دانشگاهها داراي هيات علمي و دوره هاي آموزشي در زمينه مديريت هستند. در نتيجه امروز دركشور ما آموزش مديريت امري است كه به سهولت در دسترس است و البته اين آموزشها بايد همواره به روز شوند. اكنون مامديرانمان را براي اين منظور به خارج نمي فرستيم بلكه مديران ونخبگان موفق خارجي رامي آوريم تا روشهاي نوين را به اندوخته هاي ما اضافه كنند. در حقيقت ما فن مديريت بحران را هم مي آموزيم و هم آموزش مي دهيم . واين چرخه اي است كه در مديريت دولت بايد زنده باشد.
اگر بخواهم بطور مشخص به نكته اي اشاره كنم ، آن نو آوري مهم ما يعني مديريت انگيزه است. ما دوره هايي براي پرورش انگيزه تدارك ديده ايم ومثلا افراد را به اردوگاه مي بريم، به مدت 2 يا 3 روز آنجا مي مانيم و در اين مدت سعي مي كنيم به آنها بفهمانيم كه انگيزه چيست؟ چرا آنها كاري را انجام مي دهند و يا چرابايد به فلان روشن آن كار را انجام دهند؟ اين قبيل كارها در مالزي بطور مستمر انجام مي گيرند و بطور مستمرهم به روز مي شوند . اگر لازم باشد عده اي به خارج فرستاده مي شوند و عده اي همين جا آموزش مي بينند.
ابتدا همه بايد محيطي را كه درآن به كار مشغولند، خوب بشناسند. زيرا ممكن است چيزي در محيط آمريكا كارآيي داشته باشد، اما براي محيط مالزي مناسب نباشد. مردم ما به قانون پايبند هستند وضمنا براي پيشرفتهاي جديد ارزش قائلند. مثلا ما داراي قوانيني هستيم تا فناوري اطلاعات را اشاعه دهيم . ما نياز داريم كه در اين زمينه سرمايه جذب كنيم و از اين سرمايه ها حمايت كنيم. در مرحله بعد ما يك "كالبد سرزميني" بوجود مي آوريم كه براي آن قوانين خاصي هم پيش بيني شده است . مثلا خارجيهايي كه در اين محدوده كار كنند ، در هر زماني كه بخواهند مي توانند بدون مشكل ويزا از كشور خارج يا به آن داخل شوند. مامعمولا براي يك بار ورود به كشور يا خروج از آن ، ويزا صادر مي كنيم. اما اگر كسي در محدوده مورد نظر در حال كار باشد، برايش ويزايي صادر مي كنيم كه با آن بتواند بارها به كشوررفت و آمد كند . بنابراين قوانين بايد منسجم باشند تا اطمينان حاصل شود كه افراد براي كاركردن تسهيلات دريافت مي كنند، سود مي برند و مي توانند در محيطهاي جديد به تجارت بپردازند.
ادامه دارد ...
نظر شما