به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای مراسم علی محمد حق شناس در سخنرانی خود با عنوان "چرا جایزه نوبل نمی بریم؟" با اشاره به خلاصه رمان های "برف" و "نام من قرمز است" اثر اورهان پاموک گفت: آنچه مهم است اینکه در این داستانها به سنت عظیمی که ما داریم پرداخته می شود. اشاره به رستم و سهراب، بیژن و منیژه، رستم و افراسیاب و... اشاره به مکاتب مینیاتوری ایران (تبریز و اصفهان و...) است. اگر سنت عظیمی که از آن سخن می رود مال ماست پس چرا جایزه نصیب پاموک می شود و نصیب ما نمی شود؟
نویسندگان ما آن تفرد و شخصیت مستقل را ندارند
وی افزود: اول به ذهنم آمد که نکند یک شائبه سیاسی در بین باشد. مقاله ای از کتاب ماه (شماره های 4 و 5) خواندم که درباره جایزه نوبل بود و در آن با دلایل متعدد آمده بود که در جایزه نوبل مناسبات سیاسی دخالتی ندرد.
مولف "زبان و ادب فارسی در گذرگاه سنت و مدرنیته" با طرح این سوال که "چطور می شود پی به این گره فروبسته برد که چرا تا حالا برنده هیچ جایزه با اعتبار جهانی نشده ایم؟" ادامه داد: باید به کتابهای برندگان نوبل که متعلق به کشورهای در حال توسعه ای مثل ما هستند و شرایطی نسبتا مشابه با ما دارند بپردازیم. با نگاهی به این نویسندگان سه دسته دلیل برای من پیدا شد. دسته اول اینکه نوبل بگیرهایی مثل نجیب محفوظ، سوینکا، پاموک، کوئتزی و... که از کشورهایی مثل ما برخاسته اند در داستان گویی استاد و صاحب نظرند و ضمنا آدم هایی منفرد هستند.
حق شناس اضافه کرد: آنها هیچ یک کورکورانه از هم پیروی نمی کنند بلکه هر کدام می کوشند هویتی مستقل داشته باشند. از آثار اینان می توان دریافت که همگی بر نظریه های ادبی آگاهند اما این را هم می توان در آثارشان دید که انگار هیچ کدام خود را ملزم نمی بینند تا به هر قیمتی که شده مبانی هر نظریه ای را در کار خود حفظ کرده و خلاقیت را فدای آنها کنند.
وی تصریح کرد: به این نتیجه رسیدم که نویسندگان ما صمیمانه در کارشان استادند و معمولا از مایه های خوبی هم در نظریه برخوردارند اما آن تفرد و شخصیت مستقل را نزد آنان کم دیده ام.
مترجم "رمان به روایت رمان نویسان" با اشاره به آثار بزرگ علوی، صادق چوبک، اسماعیل فصیح، بهرام صادقی، جمال میرصادقی، شهریار مندنی پور و... گفت: این عده خوب و جذاب می نویسند ولی عمدتا مجذوب نظریه اند و درصدد ساخت فردیتی مستقل نیستند.
داستان هایمان بیشتر مال خودمان هستند تا برای جهان
وی دلایل دسته دوم را این گونه برشمرد: دلیل دیگر در "تجلی امر متعالی و همگانی در یک امر جزئی" می گنجد. یعنی همه آن نویسندگان نوبل بگیر امری جزئی را که ریشه در واقعیات جامعه دارد می گیرند و به امری که ویژگی جهانی دارد گره می زنند به طوری که از آنچه محلی و خصوصی است آینه ای جهانی می سازند. اتفاقا داوران نوبل به این گره خوردن امر جزئی به امر جهانی توجه دارند و درباره چرایی جایزه گرفتن نجیب محفوظ و اورهان پاموک و نایپل به روایت های بومی آنها که قابل اطلاق به تمام بشریت است اشاره کرده اند. این در حالی است که ما در امر فردی و جزئی مانده ایم. فردی هستیم، ولایتی هستیم، ملی هستیم و عقیدتی. غم و شادی کلی و متعالی را به بهای همین روابط فردی فراموش می کنیم. البته استثناهایی هم داریم مثل صادق چوبک (در سنگ صبور)، گلشیری (در شازده احتجاب)، سیمین دانشور (در سووشون) و هدایت (در بوف کور) و...
وی ادامه داد: افرادی مثل بیژن جلالی و احمدرضا احمدی از اول تا آخر در شعر خود از جزئیات به امر کلی توجه داشته اند ضمن اینکه شمس لنگرودی و سیمین بهبهانی نیز از برهه ای این کار را کرده اند. به هر حال ما در گره زدن این امور مشکل داریم و داستان هایمان بیشتر مال خودمان هستند تا برای جهان.
در "بوف کور" و "سنگ صبور" نشانه ای از همدلی نسبت به فرهنگ و هویت ما دیده نمی شود
حق شناس اضافه کرد: ویژگی سوم "تراژدی و تنهایی خودآگاهی" است. باید گفت لطیف ترین و در عین حال اندوه بارترین ویژگی همه برنده های جوایز جهانی همانا درک عمیق آنان نسبت به وضعیت تراژیک انسان است که از ژرفای تنهایی خودآگاهشان نشات می گیرد؛ تنهایی در رویارویی با هر آنچه هست. این درک است که نویسنده را به منتهای همدردی و شفقت و بخشایش نسبت به همه انسانها سوق می دهد. این مسئله را در کارهای پاموک به راحتی می توان دید. آنها خود را ملزم به واقع بینی بی طرفانه می دانند و وقتی نویسندگان خود را از این جنبه با آنان مقایسه می کنیم به نتیجه جالبی - به جز چند استثنا - نمی رسیم. نویسندگان ما بیشتر درصدد تحقیر و طرد هر چیزی هستند که با یک گرایش جور درنمی آید. اگر "سنگ صبور" صادق چوبک و "بوف کور" صادق هدایت را مثلا با دو اثر پاموک بسنجیم می بینیم که او با سنت و فرهنگ اینجایی درگیر است اما آنچه پاموک درباره سنت ایرانی آورده ستایش است ولی در بوف کور و سنگ صبور نشانه ای از همدلی و دلسوزی نسبت به فرهنگ و هویت ما دیده نمی شود.
پاسخی برای سوال "چاره چیست؟" ندارم
استاد بازنشسته دانشگاه تهران تصریح کرد: پاسخی برای سوال "چاره چیست؟" ندارم. در آن سوی مرزها گزارشی پژوهشی درباره چگونگی راهیابی کشورهای جهان سوم به جهان اول را می خواندم و بر اساس آن باید بگویم که جهان سوم سالها کوشید به جهان اول و دوم بقبولاند که حالا دیگر در عقل و شعور و فناوری و هنر و... چیزی کم از آنها ندارد ولی جهان اول و دوم این مسئله را نشنیده گرفتند و جهان سوم به این نتیجه رسید که باید راه خود را برود و حاصل این جداسری این شد که نویسندگانی از این سرزمین ها (مارکز، سوینکا و...) سربرآوردند که به دنبال قصه گویی فرهنگ خودشان بودند؛ آن گاه بود که جهان دوم و اول دیدند که جهان سوم نیز صدایی ناشناس اما رازآمیز و جذاب دارد و باید آن را جدی بگیرند و میدان بدهند چرا که آنان جهان را طوری می بینند که اگر جدی گرفته شود شناختی تازه نصیب خود آنان می کند. پس از آن بود که سیل جوایز روانه نویسندگان این جهان شد. همین اتفاق در سینمای ایران رخ داد و بلافاصله سینمای ایران را جدی گرفتند.
در ادامه رضا رضایی - برنده دوره قبل جایزه مهتاب میرزایی - ضمن ابراز همدردی با خانواده میرزایی گفت: اینکه علی میرزایی - سردبیر نگاه نو - این جایزه را برعهده خوانندگان گذاشت دو ثمره داشت. یکی اینکه داوریها همیشه مسئله ساز بوده و در آن بحث سلیقه شخصی و... پیش می آمده است و دوم اینکه میرزایی اعتقاد دارد که خوانندگان مجله، داوری درستی انجام می دهند. ضمنا شخص میرزایی هم در انتخاب و انتشار مطالب نشریه دقت و وسواس خاصی دارد و بنابراین می توان گفت انتخاب برندگان با پشتوانه ای منطقی همراه است.
کتاب مفصل برای حوزه عمومی باید خرد شود
همچنین محمدرضا نیکفر با ارسال پیامی به جایزه گفت: مشغولیت فکری من همیشه جامعه بوده است. ترجیح من این است که نوشته خصلت دیالوگی و پیوندپذیری داشته باشد. برای جامعه که می نویسم باید به پیوندپذیری توجه داشته باشم. هر نوشته ای پیوندپذیر است اما پیوندپذیری در مفهوم موکد آن خصلت نوشته باز است.
وی افزود: نوشته سیاسی بویژه نوشته ای که به قدرت سیاسی می پردازد بیشتر در معرض خطر ایدئولوژیک بودن قرار می گیرد. نوشته باید در جامعه مدنی با پذیرش واقعیت جامعه به عنوان امر کثیر منطبق باشد. نوشتن برای جامعه انتقاد از حق کشی در همین جا و همین لحظه است و مقاله طولانی ترین فرصت برای این کار است. کتاب مفصل برای حوزه عمومی باید خرد شود و خود را به موضوعات مختلف محدود کند. من این فرم ادبی را بسیار می پسندم.
آنچه بیشتر محتاج آنیم داشتن نگاه نو است
محمدعلی موحد نیز که جایزه بخش ترجمه را اهدا می کرد در سخنانی کوتاه با اشاره به مرگ مهتاب میرزایی و منشا خیر بودن او (در برپایی این جایزه) گفت: من از نام این مجله بسیار خوشم می آید. ما نیازمند نگاهی نو در خود، ادبیات، جهان و سنت هایمان هستیم و آنچه بیشتر محتاج آنیم داشتن نگاه نوست.
همچنین عزت الله فولادوند در سخنانی درباره ترجمه به بخشی از کتاب عهد عتیق درباره پراکندگی قومی و زبانی آدمیان اشاره کرد و گفت: اگر داستان تورات (و تمام جهان را یک لغت و یک زبان بود...) را ماخذ قرار دهیم می بینیم که ابنای بشر هم از نظر زمان و هم از نظر مکان پراکنده شدند و فرهنگ بشر هم به تفرقه دچار آمد بنابراین انتقال زبانی به زبان دیگر به معنی انتقال فرهنگی به فرهنگ دیگر است.
مترجم هم به بیگانه خدمت می کند و هم به خودی
وی به سطوح مختلف زبان و ترجمه ناپذیری شعر اشاره کرد و ادامه داد: ایتالیایی ها ضرب المثلی دارند که می گوید "هر ترجمه ای خیانت است" اما آیا واقعا ترجمه خیانت است؟ مردم جهان به زبان های مختلف سخن می گویند و باید از وضع و حال هم آگاه شوند و این ممکن نیست مگر از طریق ترجمه. مترجم هم به بیگانه خدمت می کند و هم به خودی، هم به مولف و هم به خواننده.
این مترجم اضافه کرد: برخی ترجمه را کمتر از تالیف می دانند ولی قضاوت اینان بر خطاست. سابقه گرانقدر ترجمه در سرزمین ما و خدمتی که نهضت ترجمه در دوره درخشش فرهنگ اسلامی - خواه در تائید و خواه در رد و تخطئه آن آثار - داشته، متاثر از کسانی است که متون را برای دانشمندان اسلامی قابل استفاده کردند؛ هرچند می دانیم که ایرانیان پیش از آنهم با زبان های بیگانه آشنایی داشتند.
وی به احیای علم در اروپای بعد از قرون وسطی با استفاده از ترجمه های عربی از متون یونانی پرداخت و گفت: شکوفایی دانش و هنرها هنگامی حاصل شده است که متفکران و هنرمندان از قالب های تنگ محلی بیرون آمده و دریافته اند دیگران چه گفته و چه کرده اند. این مقصود حاصل شدنی نیست جز از طریق دانستن چند زبان خارجی و یا بهره بردن از ترجمه.
ترجمه هایی وجود دارد که نه می توان آنها را خواند و نه می توان طرفی از آنها بست
فولادوند اضافه کرد: غرض پیروی کورکورانه نیست. به هر حال کسانی که شالوده های علوم را در عصر جدید افکندند از تمدن های دیگر بوده و به زبان های غیرفارسی نوشته اند و اینجاست که اهمیت کوشش مترجمان آشکار می شود.
وی درباره تعریف ترجمه گفت: ترجمه در وهله اول برگرداندن مطلبی از یک زبان به زبان دیگر است. اما این روزها ترجمه هایی وجود دارد که نه می توان آنها را خواند و نه می توان طرفی از آنها بست. آنها معجونی هستند که به بهای کاغذی هم که بر آنها چاپ شده نمی ارزد. برخی معتقدند آنها نیز باید بنویسند تا یاد بگیرند ولی به این می ماند که شخصی ناشی را برای لوله کشی منزلتان بیاورید و یا راننده ای ناشی که کار دست شما بدهد و...
رکود کتابخوانی را نباید فقط به پای مسئولان و مشکلات اقتصادی و... نوشت
مترجم آثار فلسفی اضافه کرد: زیان مترجمان خام دست اگر به این حد هم محدود می شد حرفی نداشتیم. مخاطبان غالبا بعد از خواندن همین آثار از خواندن دلزده می شوند. رکود کتابخوانی را نباید فقط به پای مسئولان و مشکلات اقتصادی و... نوشت بلکه کتاب خوب را هم باید مدنظر داشت. چه بسیار ترجمه های خشک و بی روحی که مخاطب نمی تواند با نویسنده شان ارتباط برقرار کند. بنابراین ترجمه انتقال پیامی از یک زبان به زبان دیگر با حفظ روح متن اصلی و ایجاد تاثیری هم عرض در خواننده زبان مقصد است. اینجاست که پای هنر ترجمه به میان می آید؛ ترجمه ای که علاوه بر صحت و امانت داری باید به روح متن اصلی هم وفادار باشد.
برندگان و تجلیل شوندگان نگاه نو و جایزه مهتاب میرزایی
در این مراسم از پنج مولف و مترجم نشریه نگاه نو که بیشترین مطالب را در طول 18 سال فعالیت مجله داشته اند تقدیر شد. نگاه نو از سال 1370 تاکنون 2700 اثر منتشر کرده که فعال ترین آنها عبارت اند از: عبدالحسین آذرنگ با 55 اثر، رضا رضایی با 53 اثر، عزت الله فولادوند با 47 اثر، محمدرضا نیکفر با 43 اثر و روشن وزیری با 42 اثر.
مجله نگاه نو از این افراد تقدیر کرد و جایزه نیکفر را برادر وی - به جهت مسافرت نیکفر به خارج از کشور - دریافت کرد.
همچنین برندگان دوره دوم جایزه مهتاب میرزایی در دو بخش تالیف و ترجمه عبارت بودند از: محمدرضا نیکفر در زمینه تالیف مقاله (با مقاله ای تحت عنوان "فرهنگ بدون محور و مرکز") و عزت الله فولادوند در بخش ترجمه (با مقاله "عقل گریزی در تاریخ فلسفه")
مدیران نشر هرمس و نشر ماهی نیز جوایزی را به پاس تقدیر از فعالیت های عزت الله فولادوند به وی تقدیم کردند.
در این برنامه یک گروه موسیقی به اجرای قطعات ویولون پرداخت و صدیق تعریف نیز آوازی را بدون همراهی موسیقی برای حاضران اجرا کرد.
نظر شما