۲۸ تیر ۱۳۸۷، ۱۱:۳۷

مضامین فلسفه ذهن(29)

مشکلات تقلیل‌گرایانه در نظریه این‌همانی ذهن

مشکلات تقلیل‌گرایانه در نظریه این‌همانی ذهن

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: طرفداران نظریه این‌همانی ذهن سادگی این نظریه را یکی از دلایل قوت آن ارزیابی می‌کنند. اما آیا هر نظریه ساده‌ای قابل توجیه است؟ این پرسشی است که در این مقال پیگیری می‌شود.

تأمل دیگری که تأییدکننده نظریۀ این­همانی است ناشی از مسئله امساک است. هم نظریۀ این­همانی ذهن و هم نظریۀ دو آلیسم، وجود مغزها و پدیده­های عصب­شناختی را تأیید می کنند، اما نظریۀ دوآلیسم باید این­گونه فرض بگیرید که علاوه بر "رو و بالای" مغزها و پدیده­های عصب شناختی، اذهان و پدیده­های ذهنی هم وجود دارند. اما اگر ما ناگزیر از بدیهی فرض کردن این مؤلفه­های اضافی نیستیم چرا این کار را صورت می­دهیم؟

اگر ما می­توانیم پدیده­های ذهنی را صرفاً با اشاره به مغزها و کیفیات آن­ها تبیین کنیم چرا از دیدگاهی دوآلیستی با در نظر گرفتن حوزه­ای مستقل از اذهان و کیفیات ذهنی پیروی می­کنیم؟

طرفداران نظریۀ پدیدارجانبی تبیینی ساده­تر و بنابراین مرجح­تر از ذهن و ارتباط آن بااجسام مادی نسبت به نظریه­های دوآلیستی رقیب ارائه کرده بودند. برای ارزیابی این خط سیر اشارت داشتیم که نظر به سادگی نباید بر این فرض که جهان باید ساده باشد- هر چیز که این سادگی معنا می­دهد- متکی باشد. فراتر از این، اگر دو نظریه هر دو پدیده­های مذکور را تبیین می­کنند اما یکی ساده­تر است- به این معنا که انواع کم­تری از ماهیت یا فرایند را ارائه می­کند- آن­گاه استدلال طرفداران نظریۀ کم­تر ساده رنگ می­بازد. نظریه­های ساده به صورت پیش­گزیده مرجح دانسته می­شوند.

بنابراین به نظر می­رسد هر چند نظریۀ این­همانی و دوآلیسم هر دو این پدیده­ها را تبیین می­کنند نظریۀ این­همانی به صورت پیش­گزیده رقابت را می­برد. اما آیا نظریۀ این­همانی، این پدیده­ها را تبیین می­کند.

اما این رویکرد مشکلاتی را نیز واجد است. اجازه بدهید با این پرسش آغاز کنیم که آیا حالات ذهن می­توانند حالات جسم باشند و به سخن ریزتر آیا حالات ذهن می­توانند حالات مغز یا حالات سیستم عصبی مرکزی باشند.

دلیل اصلی برای فرض این­که حالات ذهن نمی­توانند حالات مغز باشند این است که حالات ذهنی و مادی کاملاً انواع متفاوتی به شمار می­آیند. این تفاوت­ها هم معرفت­شناختی و هم هستی­شناختی هستند.

از بعد معرفت­ شناختی،  این "دسترسی" که ما به حالات ذهن داریم به صورت قابل­توجهی نامتقارن است. زندگی  ذهنی شما به­نحوی "خصوصی" است که هیچ شی­ء مادی یا حالتی این­گونه نیست. شما از حالات ذهنی­تان آگاه هستید و هم­چنین از کیفیات تجربیات آگاهانه­تان به صورت مستقیم و بدون شاهد یا شاهد یا مشاهده­ای آگاه هستید.

در نقطۀ مقابل من به "زندگی" ذهنی شما تنها به صورت غیرمستقیم دسترسی دارم. به افکار و احساسات شما از طریق مشاهدۀ رفتارتان، گفتاری یا غیر گفتاری، اشاره می­کنم. فرض کنید پدیده­های موجود در مغزتان را ببینم و هم­چنین فرض کنید این پدیده­ها نشانه­های قابل اعتمادی برای موقعیت ذهنی شما باشند. بنابراین من در موضعی قوی از جهت معرفت­شناسی برای دانستن این­که چه می­اندیشید واحساس می­کنید هستم.

با این همه دسترسی من به اندیشه­ها و احساسات شما از [دسترسی] شما متفاوت است. من باید آن­چه را که شما به صورت مستقیم تجربه می­کنید استنباط کنم. یک دکارتی این عدم تقارن معرفت­شناختی را با اذعان به این­که معرفت دیگران از حالات ذهنی فرد نه به مشاهدات خود آن حالت که فقط به مشاهدات تأثیرات آن­ها بر ابدان مادی متکی است تبیین می­کند. با این همه معرفت فرد از حیات فکری خودش بی­واسطه است.

در واقع گمراه­کننده است تصور کنیم که شما به معنای  واقعی کلمه اندیشه­ها و احساسات­تان را مشاهده می­کنید. اندیشه­ها را در نظر بگیرید. هر اندیشه­ای قابلیت خودآگاهی را واجد است (و این نکته­ای است که سال­ها پیش به­وسیلۀ کانت مورد تأکید قرار گرفته بود). اندیشیدن به چیزی که برای شما رخ می دهد مانند تپیدن قلب­تان، چیزی که به مانند یک ناظر بدان عطف­توجه نشان می دهید به شمار نمی­رود. تفکر چیزی است که شما انجام می­دهید و مانند هر چیزی که شما آگاهانه انجام می­دهید نیاز ندارید خودتان را در ضمن عمل مشاهده کنید تا دریابید مشغول انجام چه کاری هستید ( اگر اجازه دهید هم­اکنون تأمل در باب حالات ناآگاهانه ذهن را به کناری بگذاریم).

هنگامی­که شما این اندیشه را در سر می­پرورانید که آگاهانه تصدیق می­کنید این آن چیزی است که مشغول اندیشیدن در باب آن هستید تصدیق آگاهانۀ شما بر عمل اضافی­ای از مشاهده درونی این تفکر اولیه متکی نیست.. فراتر از این، آن تعامل تفکری از سر خودآگاهی است. اگر هر تفکری از جهت بالقوه خودآگاهانه است آن­گاه این تفکر خودآگاهانه می­توانست فی­نفسه به صورت خودآگاهانه موردتوجه قرار گیرد: شما می­توانید آگاه باشید که در حال تفکر این نکته هستید که در حال تفکر باریدن باران هستند. این کار را آزمایش کنید. توجه داشته باشید که این تفکر کاملاً خودآگاهانه است. این تفکر بسیط است و نتیجۀ تفکرات متمایزی به حساب نمی­آید.

کد خبر 717645

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha