۱ اردیبهشت ۱۳۸۳، ۱۵:۵۷

يادداشتي بر نمايش "قرمز و ديگران"؛

چراغ قرمز تالار قشقايي تئاتر شهر خيلي طولاني است

چراغ قرمز تالار قشقايي تئاتر شهر خيلي طولاني است

نمايش "قرمز و ديگران" به كارگرداني محمد يعقوبي كه مدتي است در تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر بر صحنه رفته است، به دليل طولاني بودن بيش از اندازه اش باعث خستگي ذهن مخاطب و در نتيجه از دست دادن تاثيرش مي شود.

"قرمز و ديگران"   نمايشي است كه از نظر ساختار و مضمون، در ادامه و تداوم  ساير ساخته هاي يعقوبي به شمار مي رود كه مسايل اجتماعي را با رويكردي منتقدانه بررسي مي كند و با ايجاد بافتي جذاب و به نسبت طنز آميز، حرف هاي تلخي را مي زند كه در بهترين شرايط آن قادر به ايجاد تفكر و تلنگر روحي در مخاطبانش خواهد بود. اين نمايش هم با بهره گيري از همين انديشه به سراغ مساله گمگشتي انسان هاي معاصري مي رود كه در اطراف ما زندگي مي كنند. يعني با آنكه سخن نمايش يك مطلب كلي و انساني است اما اشاره او به اموري كه در جامعه احساس مي شود و حتي بسياري از ما به طور دايم با آن در ارتباط هستيم، موجب نزديكي هرچه بيشتر ذهن مخاطب با اثر و تحريك حس همذات پنداري وي مي شود.
"قرمز و ديگران " از بافتي اگزيستانسياليستي برخوردار است كه با نگاهي به برخي ديگر از مكاتب هنري مانند ابزورد، يك تئاتر خوب را برصحنه مي آورد. يعني فهم كامل او از مكتبي كه به سراغش رفته است و به كارگيري تمامي ظرفيت هاي ساختاري كه از آن به وجود مي آيد، اثر را به شكلي درآورده است كه آن را از نزديكي به يك نمايش ايراني پر ديالوگ خارج ساخته و به سوي ارايه تئاتري زيبا و پويا سوق داده است.
اين تئاتر كه يك پارك و اهالي آن را به عنوان محل وقوع داستان در نظر گرفته است، از تنوع شخصيتي فوق العاده خوبي بهره مي برد. يعني مكان نمايش به گونه اي است كه انتظار ورود و خروج كاركترهاي گوناگون را در ذهن فراهم مي سازد و در نتيجه اثر را از پويايي و نشاطي پنهاني برخوردار مي سازد كه تماشاگر بي آنكه خود متوجه باشد، مجذوب اين مطلب مي شود.
هر چند كه در اين رهگذر شخصيت پردازي به مفهوم كلاسيك آن كاملا" فراموش مي شود و كارگردان به معرفي بسيار كوتاهي از آدمهاي قصه خود بسنده مي كند؛ چنان كه شخصيت اصلي داستان يعني "قرمز" در عمل براي بيننده ناشناس مي ماند و حتي مساله بسيار مهم پوشيدن لباس قرمز تا پايان نمايش هم نمايان نمي شود و تماشاگر بدون داشتن دليلي براي اين مساله از سالن خارج مي گردد.
به اين تئاتر مي توان از وجه ديگري هم نظر كرد كه به ساختار اگزيستانسيالستي آن نزديك تر شود. به اين مفهوم كه به جهت مكتب هنري كه تئاتر از آن استفاده مي كند، مي توان پارك را به جهان تشبيه كرد كه شخصيت هاي آن با ورود به صحنه، مانند انسان هايي هستند كه در آن متولد مي شوند و با خارج  شدن از صحنه به طريقي ازدنيا مي روند. همه آدمهاي اين نمايش بي هويت، گمگشته، آزرده خاطر و گرفتار ترديدهايي هستند كه آنها را در چنبره حيات بشري با مشكل مواجه ساخته است. آدمهايي كه از برقراري ارتباطي موثر با يكديگر عاجز هستند و بي بهره از هر دستاويزي در ميان مشكلات خود رها شده اند تا در نهايت ترس و بدبيني مانند خسي كه به هر بادي مي جنبد، مفهوم والاي حيات را گم كنند و در هستي خود هم دچار ترديد شوند.
"قرمز و ديگران" هر چند كه به صورت يكپارچه نمايش داده مي شود و ارتباط محكم دروني آدم هايي كه در آمد و شد به پارك هستند، هر بخش از نمايش را به ساير قسمت ها پيوند مي زند، اما در اصل تماشاگر با يك قصه واره طرف است كه مجموعه اي از ديالوگ هاي كوتاه ميان هر دو شخصيت خود يك داستان كوتاه است. اين تكنيك وقتي همراه مي شود با فيلم هاي كوتاهي كه از طريق ويديو پروجكشن پخش مي شود كه هم فضاي نمايش را سنگين تر كند و هم ذهن مخاطب را در لحظه جابجايي صحنه منحرف نمايد، ذهن بيننده را بيش از پيش به سوي هدف اثر سوق مي دهد. اما مشكل اصلي در تعدد بيش از اندازه اين قسمت ها است.
به عبارت ديگر، قرار گرفتن قسمت هاي كوتاه نمايش از چنان وسعتي بهره مند است كه از يك سو باعث فراموشي برخي از بخش ها يا گم شدن آن در قسمت هاي پر رنگ تر مي شود و از سوي ديگر طولاني شدن نمايش را در پي دارد. اين افزايش زمان تئاتر چنان بر ذهن مخاطب سنگيني مي كند كه در برخي قسمت ها حتي او را از پيگيري اثر باز  مي دارد و خستگي ناشي از تماشاي يك نمايش طولاني لطف و تاثير گذاري آن را از بين مي برد.
"قرمز و ديگران" هر چند كه بيانگر بلوغ توانمندي هاي يعقوبي و رشد كيفي آثار او است اما حكايت از نوعي كم توجهي نسبت به ظرفيت هاي ذهني تماشاگر دارد. يعني او براي خسته نشدن مخاطبش از ديالوگ هاي كوتاه كوتاه استفاده مي كند، طنز را به بهانه هاي مختلف به قصه مي افزايد، از بيشترين تعدد شخصيت ها استفاده مي كند و حتي كار خود را به يك مولتي مديا نزديك مي كند. اما فراموش مي سازد تماشاگر ايراني دوستدار قصه و ريتمي تند در يك نمايش مدرن است و براي اينكه بيننده به ديدن آثار بعدي او مشتاق شود بايد كه ذائقه عمومي را تا حدودي رعايت كند.

 خبرگزاري مهر - مازيار شيباني فر

کد خبر 71897

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha