۱۷ مرداد ۱۳۸۷، ۹:۱۷

هادی ربیعی: هنر اسلامی با پیوند تخیل و تعقل بروز می‌یابد

هادی ربیعی: هنر اسلامی با پیوند تخیل و تعقل بروز می‌یابد

هادی ربیعی گفت: فلاسفه مشاء اعتقاد دارند هنر اسلامی زمانی تحقق می یابد که هم در مقام خلق و ابداع و هم در مقام ارائه اثر، پیوند تخیل و تعقل برقرار باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، چهاردهمین درس‌گفتار تبیین ماهیت هنر اسلامی ، سه شنبه با عنوان "رویکرد حکمای مشاء مسلمان نسبت به هنر اسلامی" با سخنرانی دکتر هادی ربیعی پژوهشگر هنر اسلامی در مرکز هنرپژوهی نقش جهان برگزار شد.

هادی ربیعی در ابتدا با اشاره به تقسیم بندی فلاسفه مسلمان گفت: صحبت ما پیرامون مشائیان است. مشاء به معنای راه رفتن است و وضع این واژه به این دلیل است که ارسطو هنگام تدریس در لوکیوم راه می رفته و از بزرگترین فلاسفه مشاء می توان به کندی، فارابی ، ابن سینا و ابن رشد اشاره کرد.

وی افزود: وقتی می گوئیم این افراد پیروان ارسطو هستند اصلا بدین معنا نیست که کاملا از ارسطو تقلید می کرده اند چون این گروه در بسیاری از موارد نقدهائی به ارسطو وارد کرده و با او اختلاف نظر داشته اند. این فلاسفه به خاطر اینکه تحت تأثیر فلوطین نیز بوده اند در برخی مواقع از ارسطو فاصله گرفته اند. بنابراین اندیشه این فلاسفه ترکیبی میان ارسطو و فلوطین بوده است.

ربیعی گفت: مشائیان بیش از دیگر نحله های فلسفه اسلامی درباره هنر بحث کرده اند. ابن سینا، فارابی و کندی در مورد موسیقی ، شعر و ادبیات آثار قابل توجهی دارند، اما امروزه به این جنبه از کار این افراد توجهی نمی شود. مهمترین ویژگی که به وسیله آن می توان هنر اسلامی مشائیان را شناخت، معنای تخیل است.

وی یادآور شد: یکی از اختلاف نظرهای اینها با ارسطو در این مسئله است که مفهوم تخیل در نظر این افراد بسیار گسترده است و خیال و مشتقات آن ( مخیله، متخیله، تخیل) همه به یک معنا به کار برده نمی شوند. خیال و متخیله به خصوص نزد ابن سینا دو قوه مجزا از هم تلقی می شوند، چون دو نوع ادراک مختلف را انجام می دهند.

این پژوهشگر هنر اسلامی گفت: برای قوا یک تقسیم بندی وجود دارد. قوای مدرکه ظاهری و قوای مدرکه باطنی. قوه  حس مشترک، خیال، متخیله، وهم  و حافظه پنج شکل قوای باطنی هستند. قوه خیال نزد مشائیان گاهی قوه مصوره نیز نامیده می شود چون تمام ادراکات حسی را در خود جای می دهد و همیشه در هنر از قوه خیال بحث می شود. با این تعریف آنچه که در مشاء برای هنر مهم است متخیله است و نام دیگر آن متفکره . متخیله در صور ذهنی قوه خیال دخل و تصرف می کند. امبرتو اکو در کتابی به بحث درباره نظریات فیلسوفان قرون وسطی پیرامون هنر می پردازد. وی دو جا به ابن سینا ارجاع می دهد و هر دو ارجاع مربوط به بحث قوه متخیله است.

وی سپس افزود: در اینجا نام دیگری که فلاسفه مشاء به این قوه داده اند( متفکره) مغفول واقع شده است. این قوه ازآن جهت که تحت کنترل وهمیه است متخیله است و از آن جهت که عقل آنرا کنترل می کند متفکره است و قوه ای که درباب تبیین ماهیت هنر باید مورد بحت قرار بگیرد متفکره است چون دخل و تصرف در صورتهای خیالی تحت نظر عقل است. این جاست که ماهیت مشائی این بحث خودش را نشان می دهد.

ربیعی گفت: ابن سینا تأثیرگذاری موسیقی را چنین تشریح می کند که زیبائی که در موسیقی است نفس انسان را به شگفتی وا می دارد در نتیجه از به کاربردن قوای حیوانی باز می ماند و همه قوا تابع عقل می شوند. بنابراین فلاسفه مشاء می گویند هنر اسلامی زمانی تحقق می یابد که هم در مقام خلق و ابداع و هم در مقام ارائه اثر پیوند تخیل و تعقل برقرار باشد.

کد خبر 728595

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha