۲۷ مرداد ۱۳۸۷، ۱۱:۴۱

عدالت دینی؛ عدالت در سه ساحت هستی

عدالت دینی؛ عدالت در سه ساحت هستی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: عدالت یکی از پرپیشینه‌ترین و معروفترین مفاهیم و ارزشها در طول تاریخ بشری است. اگر نگاهی به ادبیات مکتوبی که از قدیمی‌ترین حکیمان و اندیشمندان به دست ما رسیده بیندازیم درمی‌یابیم که همه بدون استثنا بدین مفهوم عطف توجه مبذول داشته‌اند.

از حکیمانی چون: بودا و کنفسیوس و لائوتسه و زرتشت تا پیامبران سه دین ابراهیمی و از فیلسوفان مطرح یونان باستان تا تفکرسکولاری که در جهان جدید مطرح شده همه توجهی قابل اعتنا به مفهوم عدالت روا داشته اند. این تکثر در تأمل بر عدالت البته تکثر و تنوعی مثال‌زدنی در رویکردها و روشها و مضامین را نیز به وجود آورده است، به طوری که ما هم اکنون با طیفی از آرای مختلف در باب عدالت روبرو هستیم.

در مقام روش البته گاهی روش تجربی برای رسیدن به معنای این ارزش به کار رفته است و گاهی روش عقلی و منطقی اتخاذ شده است. در پاره ای آرا حتی روش نقلی برای فهم عدالت مورد توجه قرار گرفته است یعنی به تاریخ تفکر و تمدن بشری توجه شده است . رویکردها نیز گاه پدیدارشاسانه، شهودگرایانه، هستی شناسانه و معرفت شناسانه بوده اند.

با این همه شاید معروفترین تنوع آرا با تکیه بر موضوعات مختلفی که برای عدالت مدنظر بوده اند به وجود آمده است. گاهی موضوع عدالت هستی بوده است. در این ساحت عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن جهان هستی مورد توجه است. همانطور که می دانیم تفکر دینی تفکری است که بر عادلانه بودن جهان هستی دست می گذارد. این اصل مهم تفکر دینی که جهان نسبت به خوب و بد بی تفاوت نیست به بهترین نحو عادلانه دیدن هستی ازمنظر تفکر دینی را نشان می دهد. تفکر اخلاقی در یونان باستان نیز که سه چهرۀ مطرح آن سقراط،  افلاتون و ارسطو هستند کم و بیش بدین رویکرد نسبت به عدالت قایل است و عدالت را در سطح هستی درنظرمی گیرد و پس از آن این تعریف را به دیگر ساحتها تعمیم می دهد. در این باب در نوشتارهای بعدی بیشتر سخن خواهیم گفت.

در مقابل این تفکر پاره ای از نحله های فکری مدرن قرار می گیرند که صحبت کردن از عدالت درجهان هستی را نه باطل که بی معنا می دانند. به زعم این نحله ها و مکتبها ، انسان یارا و توان آن را ندارد که در باب عادلانه بودن و غیرعادلانه بودن جهان هستی سخن گوید و در این سطح باید موضع "نمی دانم" و "لاادری" اتخا شود.

عدالت همچنین در سطح فرد انسانی نیز مورد توجه بوده است. در این مقام عدالت نه یک صفت برای جهان هستی که شاخصی برای عمل فردی و قوای نفس مورد تأکید بوده است. در اینجا از عادلانه بودن یا غیرعادلانه بودن هستی سخن نمی رود بلکه تأکید می شود که قوای انسان - به طور مثال قوای جسمی، ارادی و فکری - چگونه و با چه مکانیسمی می توانند عمل کنند که بهترین فضایل و نیکیها فراچنگ آیند، یا اینکه عمل فرد چگونه عادلانه می شود.  به تعبیر دیگرعدالت در سطح فردی یا به معنای تعادل و توازن قوا یا به معنای عمل عادلانه است. تفکردینی به این نوع از عدالت نیز بسی توجه داشته است و کلاً تفکر جهان قدیم عدالت را در بادی امر در سطح هستی در نظرمی گیرد و آنگاه یکی از نمادهای آن را در سطح فردی می‌داند و بر تعادل و توازن قوا و عمل عادلانه متمرکز می شود.

اما شاید یکی از مهمترین تفاوتهای تفکر اخلاقی جهان جدید با تفکر اخلاقی جهان قدیم تأکید بر نوع متفاوتی از عدالت است. تفکر اخلاقی جهان جدید عادل بودن را صفت جامعه و فرهنگ و سیاست نیز در نظر می گیرد و  تنها به عدالت یا بی عدالتی هستی و قوا و اعمال انسانی توجه ندارد. شکی نیست که بین این سه نوع عدالت یعنی عدالت هستی شناسانه، عدالت فردگرایانه و عدالت جامعه محورانه ارتباطاتی نزدیک و تودرتو وجود دارند اما آنچه این سه نگاه را از یکدیگر جدا می‌کند تأکید بر یکی و کمرنگ کردن دو نوع دیگر عدالت است.

متفکر مطرحی که در جهان جدید در باب عدالت سخن گفته جان رالز است که مبتنی بر اندیشه های اخلاقی کانت نظامی فلسفی را در مورد عدالت بسط داده است. اگر نگاهی به این نظام بیفکنیم در می یابیم که پرسش اصلی وی  نه سامان نظامی در باب عدالت هستی و یا فرد که سخن گفتن از این نکته است که جامعۀ عادلانه چگونه جامعه ای است و چگونه می توان آزادی و دیگر ارزشهای بشری را در این نظام بازتعریف کرد. کتاب نظریه ای در باب عدالت رالز دقیقاً با تأکید و تمرکز بر این پرسشها شکل می گیرد. هرچند وی در مقام و جایگاهی دیگر سعی می کند نقش و اهمیت عدالت فردی و فضایل مهم را در این نظام مشخص کند.

عدالت را با تکیه بر مفاهیم متفاوتی می توان به بررسی نشست و یکی از این مفاهیم البته موضوع است. اما موضوع عدالت نیز در سه ساحت قابل بررسی است. گاهی موضوع عدالت، جهان هستی است و عادل یا ناعادل بودن به عنوان صفات هستی در نظرگرفته می شوند. در پاره ای جاها نیزعادل  و غیرعادل بودن صفات افراد یا قوای آنها هستند. اما بیشترین حجم ادبیاتی که در جهان جدید با محوریت عدالت شکل گرفته اند به عدالت ازنظر صفت اجتماع و فرهنگ و سیاست توجه دارند. برای هرگونه سخن گفتنی از عدالت تأکید براین تمایز بسیار حیاتی است.  این نکته ای است  که در نوشتارها و گفتارهایی که در  دیار ما در باب عدالت موجودند کمتر مورد تأکید قرار می گیرد.

کد خبر 733689

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha