۲ شهریور ۱۳۸۷، ۱۷:۳۵

دغدغه‌های اخلاق سه فیلسوف آلمانی

دغدغه‌های اخلاق سه فیلسوف آلمانی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: قرن نوزدهم قرنی به‌غایت مهم از جهت رواج اندیشه‌های فلسفی است. در این میان سه فیلسوف آلمانی؛ نیچه، مارکس و فروید تأثیراتی انکارناپذیر بر مسیر حرکت فکری بشر گذاشتند. این مقال در صدد است این تحول را با محور بحث اخلاق پیش برد.

فریدریش نیچه نیز مانند کارل مارکس و زیگموند فروید، متعلق به گروه کوچک متفکران اندک‌شماری است که مقام ایشان به عنوان پیشوایان اندیشه امروز جای شبهه ندارد. اگر این اندیشه‌ورزان گام به عرصه زندگی نگذاشته بودند، حیات امروزی اروپا جز این بود که هست. جایگاه آنان در میان پیشوایان اندیشه امروز یکتا و بی‌همتاست. مارکس در 1883درگذشت، نیچه از 1889 به بعد دیگر کاری نکرد، و فروید در سال 1939دیده از گیتی فرو بست.

هیچ رابطه‌ای در زندگی میان این سه تن وجود نداشت (به‌استثنای اینکه فروید برخی از عقاید نیچه را در روانشناسی می‌دانست و می‌ستود.) هر سه متفکرانی هستند که دست کم مدتی ایدئولوگ شدند. هدف این سه در تفکر آشکار ساختن راز نهفته در اذهان و روانهای آدمیان بود ومی خواستند ذهنها و روانها را دگرگون کنند، تا جهان را تغییر دهند. کاری که به آن همت گماشته بودند گره‌ گشودن از رازی بود و هرمخالفتی را با آن، توطئه‌ای تلقی می‌کردند. مارکس این توطئه را توطئه صاحبان منافع ویژه اجتماعی و مادی می‌دانست و فروید توطئه صاحبان منافع خاص اخلاقی و دینی و نیچه توطئه موجودات نیمه‌زنده‌ای که به عده‌ای انگشت‌شمار گه زندگی سرشار دارند و از خطر نمی‌هراسند، حسد می‌بردند.

سه تصور کلیدی اندیشه‌های این سه عبارتند از انگیزش مولود منافع مادی (مارکس) انگیزه جنسی (فروید) و اراده معطوف به قدرت (نیچه).در هر یک از سه حالت انگیزه مورد بحث سرچشمه همه ارزشداوریهای شخص و، بنابراین، مستقل از آنها معرفی می شود. هیچ یک از این سه، آلمانی عادی نبود، ولی هر سه به یک سنت و یک آلمان در عالم اندیشه تعلق داشتند. هر سه از حیث فکری در فرهنگی ریشه داشتند که، به عقیده نیچه پویایی آن در زبان آلمانی منعکس بود. به هر تقدیر، پویایی مهم از نظر این سه، پویایی روحی و فکری بود. هر سه متفکر انقلاب فکری را بدیلی برای دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی می‌دانستند.

از بازیهای روزگار یکی اینکه هر سه متفکر بخشی از برنامه کار خویش را عبارت از این می‌دانستند که ثابت کنند اخلاقیات امری پوچ وموهوم است. اگر کسی به ایشان گفته بود که تفکرشان ملهم و ناشی از دلمشغولیهای ژرف اخلاقی است، واکنشی جز تحقیر (از مارکس) و بی‌اعتنایی (از نیچه) ولبخندی تمسخرآمیز (از فروید)دریافت نمی‌کرد.

نظریه اراده معطوف به قدرت نیچه به هیچ روی دارای آن مقام محوری در اندیشه او نیست که نظریه انگیزه منافع مادی در افکار مارکس حائز آن بوده است یا نظریه انگیزه جنسی در افکار فروید. نیچه شخصأ از عمل‌کنندگان به نظریه اراده معطوف به قدرت نبود و فقط آن را توصیف کرده است. البته گاهی قیافه قهرمانی و پهلوانی به خود می‌گرفت، اما حقیقت این است که در برابر حمله، بی‌دفاع بود.

کد خبر 737084

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha