برای لحظهای به تمثیل ماشین محاسبهکننده نظر کنید؛ ما میتوانیم دو شاخه از رویکرد کارکردگرایانه را به ذهن نسبت دهیم. یک شاخه تبیینی است و شاخۀ دیگر هستیشناسانه است. در ابتدا به تبیین کارکردی توجه کنید.
تصور کنید که شما دانشمندی هستید که با یک ماشین محاسبهکننده که بهوسیلۀ یک موجود فضای بیگانه در زمین قرار داده شده مواجه می-شوید. ممکن است بخواهید بدانید که چگونه این ابزار برنامهریزی شده است. انجام این کار با سنجش "مهندسی معکوس" (reverse engineering) گره میخورد. شما با مشاهدۀ ورودیها و خروجیها، فرضیهسازی عملکردهای محاسباتی که ارتباط ورودیها و خروجیها را برقرار میکنند، آزمودن این فرضیهها در مقابل ورودیها، خروجیهای جدید و اصلاح تدریجی فهمتان از برنامه ابزار فرد بیگانه، به صورت معکوس عمل میکنید.
کارکردگرایان به پژوهش علمی ذهن به عنوان یک اقدام تمثیلگونه مینگرند. روانشناسان با "جعبههای سیاه" و مکانیسمهایی که رفتار انسانی را کنترل میکنند روبرو میشوند. وظیفۀ آنها ارایۀ تبیینی از هدایت نرمافزاری عملکرد این مکانیسمهاست.
وظیفۀ فهم یک برنامۀ وسیله را با وظیفۀ فهم سرشت مکانیکی آن مقایسه کنید. یک ماشین محاسبهکنندۀ بیگانه در بین مهندسان برق توجه قابلتوجهی را طلب خواهد کرد. آنها میخواهند بدانند چگونه آن ماشین جمع و جور شده و چگونه کار میکند. علاقهمندی آنها در سرشت مادی آن ماشین است و به نرمافزارش کاری ندارند. تبیین یک برنامهنویس از عملکرد یک ماشین محاسبهکننده و تبیین مهندس از آن عملکرد دو نوع کاملاً متمایز تبیین هستند. یک تبیین در سطح سختافزاری و تبیین دیگر در سطح نرم افزاری. نیازی نیست که این تبیینها را رقیب هم فرض کنیم: آنها تبیینهایی از یک امر هستند- آن امر عملکرد یک وسیلۀ خاص است- منتهی در سطوح متفاوت.
به همین ترتیب میتوانیم تصور کنیم که عصبشناسان نظامهای عصبی موجودات ذیشعور را بررسی کنند و تبیینهای سختافزارانه از عملکردها و رفتار آنها ارائه کنند. نیازی نیست که به این تبیینها به عنوان رقیب تبیینهای نرمافزارانه که بهوسیلۀ روانشناسان بسط مییابد نگریسته شود.
هر چند که مناسب است به سطوح سختافزارانه و نرمافزارانه به عنوان سطوحی متمایز نگریسته شود میتوانیم انتظار داشته باشیم میزان زیادی از تعامل بین این دو سطح را در میان دانشمندان مشاهده کنیم. اگر شما به تلاشی تعلق خاطر داشته باشید که برنامۀ یک ماشین محاسبهکننده را رمزگشایی میکند ممکن است فهم امور مشخصی در باب ساختار مکانیکی ماشین به شما مدد برساند. یک مهندس که البته تلاش میکند سختافزار وسیله را درک کند به صورت قابلتوجهی از فهم آنکه آن وسیله چگونه برنامهریزی شده بهره ببرد. فرض کنید ما بخش سومی را به این تصویر اضافه میکنیم یعنی یک رفع کننده عیب و نقص که وظیفهاش تنظیم وسیله هنگامی که بد عمل میکند است.
این رفعکننده نقص نیاز دارد که هم از نرمافزار و هم از سختافزار آن وسیله مطلع باشد. یک ماشین محاسبهکننده میتواند هم به جهت نقص (bag)نرمافزاری و هم به جهت نقص و عیب سختافزاری آسیب ببیند. در واقع تعبیر نقص (bag) که در اصل به معنای حشره است از زمانی ناشی میشود که ماشینهای محاسبهکننده اتاقهایی را شامل میشدند که پر از سیمها و لولههای توخالی بودند و بهوسیلۀ حشرات زندگی واقعی مختل میشدند. افسانهای که در این زمینه وجود دارد این است که یک شب پره به دام ENIAC اولین رایانه دیجیتالی مدرن افتاد.
به همین ترتیب ما باید انتظار داشته باشیم که روانشناسان و عصبشناسان از بررسی جستارهای همدیگر برای پیجویی تلاشهای مطلوبشان نفع ببرند. رفعکنندۀ عیب و نقص طبیبان، روانشناسان بالینی و روانپزشکان باید برای عیوب جور واجور نظیر عیبهای روانشناسانه (عیوب نرمافزاری) یا فیزیولوژیک (اشکالهایی در سختافزار عصبی) مجهز شوند.
نظر شما