- لوریس چکناوریان : اگر منظور و هدف این باشد که اجرای آثار مثلا بتهوون دقیقا مثل اجرای آلمانی ها یا اتریشی ها باشد باید یک رهبر آلمانی برای ارکسترآورده شود و یا موزیسین ها و نوازندگان در آن محیط تربیت شوند ؛ اما در کل باید گفت که دلیلی ندارد که اجرای آثار بتهوون یا موزارت توسط ارکسترحتما مثل آلمانی ها اجرا شود؛ ضمن اینکه ممکن است خود آلمانی ها هم خیلی خوب آثار بتهوون را اجرا نکنند ؛اما باید توجه داشت که اساسا اجرای آثارآهنگسازانی مانند موزارت سخت است و اجرای آنها مهارت خاصی می خواهد.
*در صحبت های قبلی خود اشاره کردید که رهبر ارکستربیشتر نقش نمایشی به خود گرفته است با این اوصاف آینده رهبران ارکستر چه خواهد شد؟
- ببنید امروزه رهبران ارکستر از جنس خود نوازنده ها هستند؛ نوازنده ها هم به طور خیلی تخصصی به کارشان می پردازند و در بسیاری مواقع بدون نیاز به رهبری آثار جا افتاده را می نوازند؛ رهبران ارکستر هم فقط درس رهبری ارکستر می خوانند؛برخی ازآنها شاید پارتیتور را هم نتوانند به سرعت بخوانند ؛آنها بیشترسعی دارند تا پارتیتور را با صدا مطابقت دهندامارهبران قدیمی با دیدن پارتیتور آن را همزمان به صورت صوتی در ذهنشان می شنیدند؛ اما به هرحال این تغییرات حاصل شده است و به نظرمی رسد که به خاطر ساده تر کردن فکر کردند که نیازی به این ها نیست؛ شاید این روش بهترباشد چراکه درسایه همین سادگی ها است که دنیا تکان می خورد.
*جدا از رهبری ارکستر مقوله آهنگسازی با چه تغییراتی مواجه شده است؟
-آهنگسازان دو نوع هستند آهنگسازانی که غذای روز را تولید و عرضه می کنند و عموما آثاری مصرفی جهت کسب درآمد را روانه بازار می کنند و برخی دیگر که بیشتر متعلق به نسل قدیم آهنگسازان هستند با نگاه به آینده آثار خود را می نویسند و من هم یکی از آن آهنگسازان قدیم هستم که سعی کردم کارهای بزرگ و ماندگار بنویسم چون معتقد بودم این کارها را هم باید برای امروز و هم برای ماندگاری برای نسل آینده نوشت؛ به عنوان مثال آثار آهنگسازانی مانند موزارت، باخ و بتهوون، چندین سال پس از مرگ آنها آنچنان که باید شناخته شد و می بینیم که این آثار زنده و پویا هستند بنابراین اثر یک آهنگساز با مدال و مدرک مطرح نمی شود این مدال را باید نسل های آینده به آهنگساز بدهند به همین دلیل من همیشه به این فکر می کنم که باید با آثارم درآینده زنده بمانم.
* به عنوان یک آهنگساز اپراهای بسیاری از داستان های کهن ایرانی نوشته اید که غیر از اپرای "رستم وسهراب" تقریبا هیچ یک از آنها اجرا نشده است. چرا؟
- قبل از اپرای رستم و سهراب ، اپرای پردیس و پریسا را نوشته بودم که این اپرا قبل از انقلاب اجرا شد و پس از آن اپرای رستم و اسفندیاراما به غیر از اپرای رستم و سهراب هیچ یک از آنها تا این لحظه در ایران اجرا نشد؛ برای اجرای این اپراها ارکستر بزرگ و گروه کر لازم است ضمن اینکه ما خواننده اپرا نداریم و جدای این کمبودها اجرای هریک از آنها نیاز به سرمایه و یا حمایت دولتی دارد که هیچ یک از آنها تا کنون فراهم نشده است.
* جدای این آثار آثار تازه ای هم در این قالب نوشته اید؟
- اوراتوریای آخر زمان و کوروش کبیر را نوشته ام که هنوز فرصت اجرا پیدا نکرده است.
*در باره اوراتوریای کوروش و انگیزه انتخاب این موضوع بگویید.
-کوروش کبیر انسان بزرگی بوده است که همواره در جهت دوستی، صمیمیت و ایجاد صلح و عدالت در میان مردم حرکت کرده است مقولاتی که همه ما انسان ها به نوعی به دنبال آن هستیم البته ناگفته نماند که این مفاهیم در طول زمان مفاهیم خودش را از دست داده است.
* برنامه های آتی شما چیست ؟
- 75 اثر از آثار خودم که بیش از 8هزارصفحه است وحدودا 20 جلد کتاب می شود را به صورتی مکتوب و صوتی آماده انتشار دارم که اگر تهیه کننده و اسپانسری پیدا کنم آنها را منتشر خواهم کرد.
* و حرف آخر ....
- دلم می خواهد زمان اجازه دهد تا بتوانم همه آثارم را رهبری کنم البته فکر می کنم که همه این خواستن و نخواستن ها بستگی به نسل آینده دارد اما معتقدم تمام این آثار درآینده اجرا می شود ؛ وقتی اپرای "رستم و سهراب" را می نوشتم هیچ گاه فکر نمی کردم که روزی اجرا شود این اپرا 16 سال در کشوی خانه من خاک می خورد تا اینکه بالاخره اجرا شد و خلاصه اینکه آرزو دارم در خاطر مردم زنده بمانم.
نظر شما