* شهر مدینه در نگاه اول شهری است به رنگ سفید با ماشینهای بزرگ شرقی و غربی که هر چه در توان دارند به سرعت می روند، بوق می زنند و خیابانهایش بلند، طولانی با ساختمانهای سر به فلک کشیده که تو گویی خیابانها را تیره و تاریک کرده اند و مانع از حضور ماه و خورشید می شوند. هر چه از اطراف شهر به مرکز که قطب اول جذب و ربایش با گنبد مینایی است می روی از صناعات بزرگ و حجیم امروزی از چشم استقبال می کند تا در نهایت در اطراف حرم نبوی به صناعات کوچک امروزی در امور البسه و اطعمه و اشربه و حوائج و نیازهای زائران همانند تمامی شهرهای مذهبی می رسی.
*این روزها مدینه النبی روزهای شاداب و پر حضوری را تجربه می کند چرا که برخلاف تصور همگانی و همتراز با شهر خدا(مکه مکرمه)، مدینه جهت چندانی بر خلاف وسعت خود ندارد در این خود رازی است در غربت شهر پیامبر رحمت که همیشه مشتاقانش را از انحای عالم خاکی دعوت می کند و پیام آور مهربانی مثل همیشه جهان هستی میزبانی عشق بر پا می کند.
*در حاشیه کانون جذبه و ربایش نبوی مدار حبابی به چرخش درآمده اند که بر حضوری نورانی و معرفت ساز ایمان دارند. زائر گنبد سبز هر چه از خیابانها و کوچه ها به طرف حرم قدم بر می دارد از سلمان فارسی، ابوذر غفاری و .... هزاران نام یار و صحابی پیامبر به چشم می بینند که احساس می کنند در یک مسیر آشنایی و معرفت راه طی را می گذراند تا به نقطه وصال محبوب رهنمایی اش می کنند.
* در راه دیدار با آخرین فرستاده خدا که مناره های بلند، زیبا و پرنور حرم آن که به زینت معماری آراسته شده در قله خود حلالی را به نمایش گذاشته، علاوه بر آراستگی ظاهر و راهنمایی خوب برای حاضران در مدینه است، قبل از ورود به دایره عشق، پنجره های بلند رو به آسمان خودنمایی می کنند که تو گویی اینان نیز زاویه ای از زوایای معرفتی تشرف به خانه پیام آور رحمت است. وقتی مردمک چشمت در گردش خود مسیری از کوچه و خیابان و ساختمانهای بلند و مغازه های رنگارنگ و پنجره های سبز و سنگ فرشهای سیاه و سفید را طی می کند و به محلی روشن، نورانی با دیوارهای بلند و مناره ها و ماذنه های بلند و مدرن امروزی می رسد و تو هر چه می نگری سفید است به جز یک گنبد سبز دوار. به ناگاه خود را در مقابل مسجد بسیار با عظمت خاتم رسولان می بینی که تو را به حضور پذیرفته است.
*در محوطه ورودی به حرم که با دیوارهایی محصور شده است هر کسی به طریقی اذن حضور می گیرد. برخی در غلتان اشک نثار می کنند و برخی ذکر دخول می خوانند و برخی صلوات نثار می کنند. برخی با بلند کردن و حرکت دادن دستهای خود برای ارادت و تعظیم مراحل پذیرش را می پیمایند اما در این میان هستند کسانی که بر در ورودی ایستاده، قلیان درونی خویش به جوشش فرا می خوانند تا جواز ورودشان با برکت بیشتری همراه شود اما همگی یک سئوال دارند و آن اینکه این توفیق را چگونه به دست آورده اند و چگونه صرف می کنند!!
* هنگام ورود به داخل مسجد آنچه بیش از همه چشمان را نوازش می دهد ستونهای مسجد نبوی است که با معماری و آرایش رنگ ویژه که سبز و طلایی گون است به پیشوازت می آیند اما مهمان پیامبر قبل از ورود با درهایی مواجه می شود که یک دنیا گفته و ناگفته دارد. دقایقی تامل می کنی "باب جبرئیل، باب السلام و ... و تو خود بخوان حدیث مفصل ...
* وقتی پیامبر خاتم تو را به ضمیر خویش مهمان کرد به هر کرانه آن نگاه می کنی می بینی که چه محشری است این ضیافت که همه خلائق عالم از هر نسل و نژاد و کوی و برزنی برای حضور دعوت شده اند این سرآغاز دعوتی است که پیامبر تو را فراخوانده و اگر گوش دل باز کنی باز صدای "نوای لا اله الله تفلحو ....را می شنوی.
نظر شما