۳ آذر ۱۳۸۷، ۸:۴۹

نظام علوم و بنیانهای کیهانشناسی نزد بیکن

نظام علوم و بنیانهای کیهانشناسی نزد بیکن

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: بیکن در تاریخ علم و فلسفه‌ی غرب تنها سه انقلاب یا دوره‌ی آموزشی را مشخص می‌کند: دوران شکوفایی یونانیان، دوره‌ی رومی‌ها و اروپای غربی دوران خودش. این دستاورد اندک، بلندپروازی او را برانگیخت تا نظام جدیدی را برای علوم تأسیس کند.

این تمایل که در همان دستنوشته‌های اولیه‌ی او قابل مشاهده است، در نخستین کتاب بزرگ او پیشرفت آموزش  آشکار است. بیکن در این اثر به بررسی نظام‌مند قلمروهای موجود شناخت و در کنار آن به شرح موشکافانه‌ی کاستی‌ها می‌پردازد که در مجموع به طبقه‌بندی جدید او از شناخت منجر می‌شود. فلسفه‌ی اولی که او در کتاب نخست ارغنون جدید، گزین‌گویه‌های هفتادونه و هشتاد، ضرورت آن را نشان داده بود، کارکرد جدیدی پیدا می‌کند. این کارکرد در هر دو اثر به فلسفه‌ی طبیعی که اساس تصور او از وحدت علوم و به این واسطه اساس تصور او از ماده‌گرایی بود، نسبت داده‌ می‌شود.

بیکن علم طبیعی را به فیزیک و متافیزیک تقسیم می‌کند. بخش نخست به بررسی علل متغیر و خاص می‌پردازد، بخش دیگر در باب علل ثابت و کلی به تأمل می‌پردازد که اصطلاح صورت برای آن به کارمی‌رود. صور از علل چهار‌گانه‌ی ارسطو بسیار کلی‌تر هستند و به همین دلیل است که بحث بیکن درباره‌ی صور جوهرها به مثابه‌ کلی‌ترین ویژگیهای ماده، آخرین مرحله‌ی ذهن انسان به هنگام پژوهش درباره‌ی طبیعت است. متافیزیک از فلسفه‌ی اولی جدا است. دومی، هنگامی که مقولات کلی نظریه‌ی عمومی علم به مثابه مقولات جهانشمول اندیشه و مرتبط با تمامی رشته‌ها تلقی شوند، جایگاه خود را در نظام علوم مشخص می‌کند. علل غایی بی‌اعتبار می‌شوند، چراکه مشکلاتی را در علوم ایجاد می‌کنند و سبب درهم‌آمیخته‌شدن نکات غایت‌شناختی و الهیاتی آموزه می‌شوند.

قوانین طبیعت (کلی‌ترین اصول) در رأس هرم شناخت بیکن قراردارند. قاعده‌ی هرم با مشاهدات آغاز می‌شود، در حرکت به سمت بالا روابط پایدار قرارمی‌گیرند و سپس تضایف‌های فراگیرتر تا اینکه به مرحله‌ی صور می‌رسیم. فرایند تعمیم از تاریخ طبیعی آغاز می‌شود و از طریق فیزیک به سوی متافیزیک بالا می‌رود، در حالی که روابط و تضایف‌های عرضی با روش طرد حذف می‌شوند. باید تأکید کرد که بیکن از متافیزیک معنایی خاص مراد می‌کند. نخست آنکه، این مفهوم بیکرانی تجربه‌ی فردی را از طریق تعمیمی با کانون غایت‌شناختی از میان بر‌می‌دارد و دیگر آنکه، ذهن ما را برای ایجاد امکان‌های بیشتر به منظور به‌کارگیری کاراتر قوانین کلی می گشاید.

بنابر نظر بیکن چنانچه انسان بتواند به ساخت پنهان و فعالیت‌های پنهان ماده بصیرت کامل پیدا کند، قادر خواهد بود تمام فرایندهای موجود در طبیعت را تبیین نماید. برداشت بیکن از ساخت‌های موجود در طبیعت که بر اساس  روش فعالیتی ویژه‌ی خویش عمل می‌کند، بر مبنای این پرسش شکل‌گرفته است که نظم طبیعی چگونه بر اثر برهم‌کنش ماده و حرکت ایجاد می‌شود. دیدگاه ماده‌گرایانه‌ی او درمورد برداشتی که از قانون طبیعی دارد در اصول و خاستگاه‌ها آشکار می‌شود. قانون موجز طبیعت، طبق نظریه‌ی ماده، ویژگی (ماده-و-حرکت) یا قدرتی است یا " همان نیرویی که خداوند در این ذرات نخستین نهاده است که ازدیاد هر نوع شی‌ء نشأت‌گرفته از ذرات نخستین یا ساخته‌شده به وسیله‌ی آنها را به همراه‌می‌آورد". او در حکمت قدما، به طور مشابه "میل یا غریزه‌ی ماده‌ی نخستین، یا به بیان روشن‌تر، حرکت طبیعی اتم که در واقع نیرویی یگانه و آغازین است که تمامی اشیا را از ماده می‌سازد و به آنها شکل می‌دهد" را به این نیرو منتسب می‌کند.

در اینجا همین بس که بگوییم بیکن تحت تأثیر گونه‌ی ابتدایی شیمی مبتنی بر ریاضیات که در قرن شانزدهم گسترش یافته بود کاربرد ریاضیات درعلم را رد نکرد، به طوری که اصطلاح "غریزه" را باید کلیدواژه‌ای برای نظریه‌ی او درباره‌ی طبیعت دانست. فیلسوف طبیعی مجبور است درباره‌ی "میل و طبع اشیا که تمام تنوع پدیده‌ها و دگرگونی‌هایی را که ما در آثار طبیعی و هنری مشاهده می‌کنیم، ایجاد می‌کنند"، به تحقیق بپردازد. نظریه‌ی بیکن درباره‌ی نیروی فعال یا حتی پویای ماده آنچه را که او در اصول و خاستگاه‌ها کوپید [الهه‌ی عشق] می‌نامد، توضیح می‌دهد. از آنجا که نظریه‌ی او درباره‌ی ماده، قصد دارد واقعیتی را تبیین کند که جوهر پدیدارها است، او در مقایسه با فیزیک ماشین‌وار قرن هفدهم به کنکاشی ژرف‌تر می‌پردازد. نظرات بیکن درباره‌ی حاق واقعیت تمایز "میان درک این مسائل که اشیا چگونه ساخته و از چه تشکیل شده‌اند،...چه نیرویی و به چه روشی آنها را گردهم آورده است و آنها چگونه دگرگون شده‌اند" را پیش‌فرض می‌گیرد. در این مرحله از کار او آشکار می‌شود که او می‌کوشد الگویی تبیینی را بپروراند که در آن، نظریه‌ی او درباره‌ی ماده و در نتیجه اتمیسم او با کیهانشناسی، جادوگری و کیمیاگری مرتبط شوند.

بیکن در پیشرفت آموزش نه تنها به پَن [الهه‌ی طبیعت] و حوریان او اشاره می‌کند تا حرکت اتمی و همیشگی ماده را روشن کند بلکه ایده‌ی جادوگری را نیز در "معنایی تجلیل‌آمیز"‌ به مثابه " شناخت توافق‌های عام اشیا" احیا می‌کند؛ "...من... جادوگری را علمی می‌دانم که دانش صورت‌های پنهان را برای ایجاد اعمال شگفت‌انگیز به کارمی‌برد و با یگانه‌کردن فعال‌ها و منفعل‌ها (آن طور که جادوگران می‌گویند)، آثار شگفت‌انگیز طبیعت را به نمایش می‌گذارد.

نظر بیکن درباره‌ی صورت، با ادغام آن در نظریه‌ی ماده‌ی او که جهان پدیدارها را (به گونه‌ای مطلوب) به بخش‌هایی حداقلی فرومی‌کاهد، امکان‌پذیر می‌شود؛ بخش‌هایی که شناسنده یا سازنده به آنها دسترسی دارد و مجاز است در آنها دخل و تصرف کند. برخلاف ارسطو، تعریف از نوع چرا-شناسی درنزد بیکن به صورت‌بندی نوعی کارا از چگونه-شناسی رهنمون می‌شود. در این معنا، همگرایی میان حوزه‌ی تعریف و حوزه‌ی علیت مطابق نوعی "معرفت‌شناسی سازه‌انگارگرایانه" رخ می‌دهد. پژوهش بنیادی جی‌.ریز نشان می‌دهد که شیوه‌ی خاص بیکن در کیهانشناسی به شدت تحت تأثیر جادوگری و آموزه‌ی نیمه‌-پاراسلسیوسی قراردارد. بیکن برخلاف گالیله نظریه‌ی ماده را آموزه‌ی بنیادین می‌داند نه مکانیک کلاسیک را. درنتیجه، برداشت تعدیل و اصلاح شده‌ی بیکن از شیمی، کیمیاگری و فیزیولوژی در تبیین او از جهان، رشته‌هایی بنیادین باقی‌می‌مانند.

کد خبر 787904

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha