به گزارش خبرنگار مهر، ستایش منتقدان ایرانی و اروپایی از "آواز گنجشکها"، موفقیت فیلم در جشنوارههای اروپایی و توجه به بازی ناجی بازیگر محبوب مجیدی در این سالها گرچه این کارگردان را در شرایط حرفهای مناسب قرار میدهد، اما ضامن موفقیت او در اسکار با همه ویژگیهای منحصربفرد آن نیست.
"آواز گنجشکها" امتیازهایی دارد که برای اسکار جذاب نیست. مجیدی پس از فیلم بسیار موفق "بچههای آسمان" که ایران را تا مرز اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان هم برد، همان نگاه را ادامه داده و جهانبینیاش تغییر نکرده است. این جهانبینی که برای دوستداران سینمای او محترم و از نظر منتقدان پاشنه آشیل فیلمهایش است، سادهزیستی را ستایش میکند.
در این نگاه طبقه فرودست بیآلایش و علایقش صادقانه است. قهرمانان فیلمهای مجیدی در "باران" و "آواز گنجشکها" آدمهایی ساده و بیچیز هستند که میکوشند دیگران را در سفره خالیشان سهیم کنند. مجیدی در "بچههای آسمان" هم این جهانبینی را داشت اما این نگاه دیگر برای مخاطب غربی تازگی ندارد.
والتر سالس، مجیدی، روبرتو بنینی و خوزه لوئیس گارسی در اسکار هفتاد و یکم
جایزههایی هم که نصیب "آواز گنجشکها" در عرصه بینالمللی شده بیشتر به بازیگر فیلم رسیده و دست فیلمساز در این زمینه خالی است. مخاطب غربی بازی ناجی را میپسندد، چون نمیداند ناجی در واقع خود را بازی میکند و کریم فاصلهای زیاد از او ندارد که بازی در این نقش چالشی جدی برای بازیگر باشد.
اما مجیدی در آوردگاه اسکار نمیتواند به اتکای درخشش ناجی و حضور شیرین او در این نقش به موفقیت برسد. فیلم مستقل داوری میشود، هر چند حضور پخشکننده معتبر خارجی و جوایز جشنوارههای بینالمللی موقعیت "آواز گنجشکها" را نسبت به دیگر ساختههای مجیدی بهتر و بخت او را برای راهیابی به فهرست نهایی بیشتر میکند، اما آکادمی قواعد خاص خود را دارد.
به نظر نمیرسد اعضای آکادمی با دیدن نماهایی که تورج منصوری با چیرهدستی از بالا فیلمبرداری کرده و قرار است جلوه بصری متفاوت به فیلم بدهند، مانند اغلب هواداران وطنی ذوقزده شوند. تکنیک "آواز گنجشکها" آن چیزی نیست که آکادمی از سینمای آسیا و ایران انتظار دارد، ضمن اینکه در مقایسه با سایر رقبا تکنیک "آواز گنجشکها" امتیازی تعیینکننده نیست.
مضمون فیلم یک دهه قبل میتوانست مخاطب غربی را تحت تاثیر بدهد. اما بدویت موجود در "آواز گنجشکها" تازگی ندارد و فیلم تصویری سیاه و منفی از جامعه ایرانی ارائه نمیدهد که از این نظر مخاطب خارجی دوستداران چنین فیلمهایی را راضی کند و به تصویری که از جامعه بدوی و درگیر فقر و جهل ایرانی دارند مهر تایید بزند.
سرگشتگی روستایی سادهدل در کلانشهری پرتزویر برای اعضای آکادمی چه مفهومی دارد و مخاطب غربی با چه بخشی از این دنیا که مجیدی مقابل چشمش قرار میدهد همراه میشود؟ فیلم نمیتواند همدلی و تحسین اسکار را برانگیزد. همانطور که اعضای آکادمی پارسال امتیازها و جوایز فیلم ستایششده "4 ماه و 3 هفته و 2 روز" را نادیده گرفتند و اسکار را به فیلمی دیگر دادند.
فیلم لایههای عمیق ندارد که برای مخاطب غربی جذاب باشد. "زندگی دیگران" که سال 2007 اسکار بهترین فیلم خارجی را برد، گرچه قصهای را روایت میکند که در آلمان میگذرد، اما موضوع آن جهانی است و رنگ کهنگی نمیگیرد. قصه فیلم درباره همه جوامع بستهای است که منزلت انسان و شان هنرمند را نادیده میگیرند.
مضمون انسانی از نظر مخاطب غربی و ایرانی تفاوت دارد و این موضوع میتواند معادلهها را بر هم بزند. "دریای درون" هم که اسکار برده مضمونی انسانی دارد، اما نگاه فیلمساز غربی با مجیدی که نماینده یک جهانبینی خاص است تفاوت دارد. نگاه فیلمساز غربی در ستایش انسان، اما نگاه مجیدی در ستایش عظمت هستی و دل سپردن به تقدیر است.
گرچه بردن اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان میتواند خونی تازه در پیکر نحیف سینمای ایران به جریان بیندازد و علاقمندان را خوشحال کند، اما "آواز گنجشکها" فیلمی نیست که طلسم ناکامی سینمای ایران را در این عرصه بشکند. بعید به نظر میرسد ناجی این بار هم نجاتدهنده فیلم مجیدی و سینمای ایران باشد. اسکار بازی دیگری است و ناجی قهرمان این بازی نیست.
نظر شما