۸ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۱۳

مرور یک ژانر /

ژانر وحشت در سینمای ایران مهجور مانده است

ژانر وحشت در سینمای ایران مهجور مانده است

تماشای فیلم سینمایی "احضارشدگان" ساخته آرش معیریان این نکته را به مخاطبان یادآوری می‌کند که سینمای ایران برای رسیدن به یک فیلم متعارف و خوش‌ساخت در ژانر وحشت راهی دراز در پیش دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، اکران "احضارشدگان" بهانه‌ای است تا به یکی از گونه‌های مهجور سینمای ایران و تجربه‌های ناکام فیلمسازان در این حوزه بپردازیم. گونه سینمای وحشت که هنوز در سینمای ایران نمونه‌ای کامل و قابل استناد ندارد.

دشواری فیلمسازی در این گونه باعث شده حتی تعداد فیلم‌هایی که در این زمینه ساخته شده محدود باشد و کمتر فیلمسازی تمایل دارد بختش را با ساختن فیلمنامه‌ای ترسناک بیازماید. فیلمسازانی مانند محمدحسین لطیفی (خوابگاه دختران) و معیریان هم نه به دلیل تعلق خاطر شخصی که بیشتر به دلیل معادله‌های حرفه‌ای، فیلم ترسناک ساخته‌اند.



احضارشدگان

سال‌ها قبل ساموئل خاچیکیان می‌کوشید گونه وحشت را تجربه کند، اما در دهه‌های 60 و 70 هیچکدام از فیلم‌های وی نمی‌توانست تماشاگر را بترساند. فیلم‌های این کارگردان فقید در بهترین حالت تجربه‌ای برای ساخت آثار پرتعلیق و حادثه‌ای بود. البته او در دهه‌های 30 و 40 کارگردانی تاثیرگذار بود و فیلم‌هایش بر تماشاگری تاثیر می‌گذاشت که با نمونه‌های خارجی کمتر آشنا بود.

به همین دلیل موفقیتی که او با فیلم‌های "ضربت"، "دلهره" و "چهارراه حوادث" در جذب مخاطب کسب کرد، سال‌های بعد تکرار نشد. در واقع تماشاگری که با نمونه‌های خارجی سینمای وحشت آشنا شده بود، سلیقه‌اش تغییر کرده بود و با فیلم‌های خاچیکیان نمی‌ترسید.

در فیلم "مردی در آینه" (1372) گره قصه زودتر از آنکه باید باز می‌شود و بیننده از قصه و شخصیت‌ها پیش می‌افتد. نه تعلیقی در کار است نه برگ برنده تا بیننده در پایان فیلم بهت‌زده شود. استفاده بیش از حد از موسیقی و نورپردازی قرمز، حرکات عجیب و غریب دوربین و زوم‌های متعدد هم فضایی ترسناک خلق نمی‌کنند.

"بلوف" (1371) نیز شکستی دیگر برای کارگردانی بود که تلاش می‌کرد این ژانر مهجور را زنده نگه دارد، اما تمهیدهایش برای تاثیرگذاری بر مخاطب کهنه شده بود. اما تلاش لطیفی در "خوابگاه دختران" برای ساختن فیلمی که هم تماشاگر را بترساند و هم فضایی ایرانی قابل قبول داشته باشد، پذیرفتنی است.

شخصیت اصلی فیلم دختری دانشجو است که از شهرستان به تهران آمده و درگیر مسائلی می‌شود که برای بیننده ایرانی قابل درک است. در نمونه‌های ابتدایی چنین آثاری کارگردان متاثر از فیلم‌های خارجی به سوی فضاسازی لوکس و مجلل می‌رفت تا تداعی‌گر فیلم‌های غربی باشد که آثار خاچیکیان نمونه آن هستند. اما یک امتیاز "خوابگاه دختران" بستری ترسناک در فضای ایرانی است.

نوع وحشتی که فیلم بر پایه آن پیش می‌رود، میزان ترس و اضطراب شخصیت‌ها و حرکت در مسیر طنز و وحشت از امتیازهای "خوابگاه دختران" است. لطیفی که پیشتر فیلمی در این گونه نساخته، در سکانس‌هایی موفق شد بیننده‌ را در ترس شخصیت‌ها سهیم کند؛ اتفاقی که معمولاً در سینمای ایران پیش نمی‌آید!

در واقع از میان معدود تجربه‌های سینمای ایران در گونه وحشت، آثاری موفقترند که ریشه ترس و اضطراب را در فرهنگ، باور و ویژگی‌های جامعه ایرانی مورد توجه قرار داده‌اند. "شب بیست و نهم" حمید رخشانی هنوز هم از بهترین‌های این گونه است. شخصیت اصلی یک تازه‌عروس است و دختری که دلباخته مرد شده و با توطئه‌ای زن را تا مرز جنون می‌ترساند.

نوع نگاه به قربانی ماجرا (مرجانه گلچین)، فضاسازی، ترسیم مناسبات باورپذیر یک جامعه سنتی و خلق موقعیت‌های ترسناک در دل جامعه از ویژگی‌های "شب بیست و نهم" است. قصه فیلم در فضایی سنتی می‌گذرد و کارگردان توانسته از کوچه‌های تنگ و تاریک محله‌های سنتی، عمارت‌های قدیمی و بزرگ و روابط بستری داستانی برای تقویت عنصر ترس و تعلیق شکل دهد.

در "اقلیما" محمدمهدی عسگر‌پور وحشت و تعلیق را با مایه‌های ماورایی پیوند می‌زند. شخصیت اصلی فیلم زنی (پانته‌آ بهرام) است که قربانی دسیسه مشترک همسرش و یک زن می‌شود. فیلم هم به کلیشه‌های آشنای این گونه نزدیک شده و هم عناصری تازه به این مفاهیم و کلیشه‌های آشنا می‌افزاید.

حضور یک زن به عنوان طراح و خط‌دهنده ماجرا از دل کلیشه‌ها می‌آید، اما فیلم وجهی تقدیری را نیز دنبال می‌کند. این وجه را می‌توان در سکانس آغازین مورد توجه قرار داد که مرد در مسیری با سرعت می‌راند گویی سرنوشت برای او راهی را تعیین کرده که گریزی از آن نیست.

در "اقلیما" مانند اغلب فیلم‌های ژانر وحشت شخصیت‌های منفی نمی‌توانند به آرامش و خوشبختی برسند، حتی اگر قطب خیر قصه را از مقابل خود بردارند. اما جنس این پایان به گونه‌ای آشنایی‌زدایی دارد. نیمه اول "اقلیما" در خلق موقعیتی پرتعلیق موفق است، اما هنگامی که بیننده از قصه پیش می‌افتد برگ برنده فیلمساز از دست می‌رود.

یکی از مهمترین ویژگی‌های کارگردانی که فیلم ترسناک می‌سازد این است که ترس را بشناسد تا در خلق موقعیت‌های پرتعلیق موفق باشد. این موضوع ربطی به شناخت تکنیک و تبحر فیلمساز ندارد و تماشای "احضارشدگان" ثابت می‌کند معیریان می‌تواند کمدی‌های عامه‌پسندی بسازد، اما در ساختن فیلم ترسناک که مخاطب را با وحشت شخصیت‌ها همراه کند، موفق نیست.

"احضارشدگان" علاوه بر ضعف‌های آشکار در بازیگری و کارگردانی به هدف اصلی‌ خود که ایجاد موقعیت‌های ترسناک است، نمی‌رسد. معیریان هم مانند اغلب فیلمسازان گمان می‌کند نمایش خون و چاقو با نور قرمز و موسیقی پرتنش می‌تواند مخاطب را بترساند. اما فیلم نه در خلق هیجان و تعلیق موفق است نه می‌تواند مخاطب را بترساند.

شکست معیریان در تجربه تولید فیلم سینمایی "احضارشدگان" نشان می‌دهد فیلمسازان ایرانی برای ترساندن مخاطب هنوز متکی بر شیوه‌هایی هستند که برای تماشاگر امروزی پیش پا افتاده و تا حدودی خنده‌دار است و این یعنی باخت بزرگ کارگردان.

در حالی که سینمای شرق آسیا در ساخت فیلم‌های ترسناک به موفقیت رسیده و حتی توانسته بازار جهانی را تحت تاثیر الگوهای خود قرار دهد، سینمای ایران هنوز در این مسیر گام‌هایی لرزان برمی‌دارد. شاید به این دلیل که زیرساخت‌های سینمای وحشت در سینمای ایران وجود ندارد و همین کاستی مانع از آن می‌شود که معدود تجربه‌های این حیطه به ثمر بنشیند.

کد خبر 794851

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha