۱۷ آذر ۱۳۸۷، ۸:۳۲

تأکید بیکن بر طرد در روش استقرا

تأکید بیکن بر طرد در روش استقرا

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: امروزه این نگرش که بیکن "سهم بی‌واسطه‌ی اندکی در علم داشته است" دیگر با این عقیده یکی نیست که ما باید ناچیز‌انگاشته‌شدن "جایگاه فرضیه و ریاضیات" در آثار او را مسلم بگیریم. اما در گذشته در این باره که بیکن "به آزمایش‌های روشمند و جامعی کمک کرده است" تردید اندکی وجود داشت. او این کار را به واسطه‌ی روش استقرایی و جدید خویش انجام داد که بر لزوم شواهد سلبی و آزمایش‌های ابطال‌گر اشاره داشت.

بیکن دریافت که شواهد ایجابی برای تحلیل ساخت قوانین علمی کفایت نمی‌کنند، چرا که این وظیفه، نظامی فرضیه‌ای-استنتاجی را پیش‌فرض می‌گیرد که بنا به گفته‌ی ال. جاردین با "زمینه‌های زبانی و منطقی‌ای که منطق جدید بیکن از آنها نشأت می‌گیرد..." به گونه‌ای تنگاتنگ پیوند خورده است.

بیکن در تفسیر طبیعت از "جداول و آرایه‌های شواهد" مرتبط با پدیده‌ها‌ی طبیعی مورد پژوهش استفاده کرد که همچون شرط ضروری گشودن رمز علیت فاعلی عمل می‌کنند. شواهد ممتاز مورد نظر او مثال‌ها یا پدیده‌هایی نیستند که صرفا از طبیعت اخذ شده باشند؛ برعکس، متضمن اطلاعاتی با قابلیت استقرایی هستند که هنگام قرارگرفتن در جداول، الویتی را نشان‌ می‌دهند که به  شناخت یا ربط روش‌شناختی منجر می‌شود.

این شواهد نظم اشیای محسوس را بازنمایی نمی‌کنند، بلکه نظم کیفیات (خواص) را نشان می‌دهند. این کیفیات مبنای عملی نظم خواص انتزاعی را فراهم می‌کنند. جداول بیکن دو کارکرد دارند: از آنجا که آنها داده‌های مربوط به اجسام و خصایل طبیعت را جمع‌آوری می‌کنند برای تاریخ طبیعی مهم هستند؛ همچنین، آنها برای استقرا که از این داده‌ها استفاده می‌کند، ضروری هستند.
بیکن از پیش، در کتاب "تولد مردانه‌ی زمان" (1603) "قابلیت مشاهده‌ی صائب" را در خصوص ایده‌های خویش درباره‌ی استقرا نشان داده‌ بود. او در ارغنون نو بر این باور است که سلب و طرد،‌ در برابر ایجاب و شمول، مطمئن‌ترین منشأ تمامی شناخت و علم انسانی هستند. این مسئله حتی در رساله‌های اولیه‌ی بیکن نیز بر او آشکار بود که او باید برای کشف صور، که معروفترین آنها حرارت (ارغنون نو، بخش دوم، گزین‌گویه‌ی یازده و دوازده) یا "جستجوی آزمایشی و مشهور صورت حرارت" بود، به جستجوی روشی بپردازد.

سِشِنز و فون‌رایت نشان داده‌اند که در "روش تحلیل از طریق طردِ" بیکن، سلب، "یکی از برجسته‌ترین کمک‌های بیکن به روش علمی مدرن" بوده است. جداول درجات و طرد مهمترین هستند. آنها برای کشف علل، به ویژه علل نهایی که صورت نامیده می‌شوند، ضروری‌اند. روش استقرا در دو مرحله انجام می‌شود:

1. باید از امر شناخته‌شده‌ تا امر ناشناخته تجربه‌ی عالمانه به دست آید و پیش‌ از آنکه بر اساس اصل طرد تفسیر آنها امکان‌پذیر شود، باید جداول (حضور، غیاب، درجات) را ایجاد کرد. بیکن پس از تحلیل و ارزیابی سه جدول بازنمایی نخست، خوشه‌چینی نخست یا نسخه‌ی نخست تفسیر طبیعت را پایان‌یافته اعلام می‌کند.

2. این روش در مرحله‌ی دوم بر فرایند طرد متمرکز می‌شود. هدف این رویه‌ فروکاستن خصلت مشاهده‌ای تجربه است، به طوری که این تحلیل به کالبدشناسی اشیا نزدیک می‌شود. در اینجا نیز جداول حضور و غیاب ایجاد می‌شود. خودِ کارِ پژوهشی از یافتن رابطه‌ی میان دو خاصیت از کیفیات تشکیل شده است. در اینجا طرد به مثابه‌ی فرایند تعیین عمل می‌کند. بیکن روش خود را از تعیین مادی آغاز می‌کند تا تعیین صوری علل واقعی را بنا نهد، اما این روش در اینجا به پایان نمی‌رسد، چراکه هدف از این روش تعمیم گام به گام علل است. در این مورد نیز، رویه‌ی طرد، جزء اصلی روش استقرایی خواهد بود.

صور در مقام نتیجه‌ی نهایی رویه‌ی روشمند، "چیزی غیر از همان قوانین و تعینات فعلیت مطلق نیستند که بر هر خاصیت ساده‌ای نظیر حرارت، نور، وزن در هر نوع ماده و موضوعی که مستعد آنهاست، تأثیرگذارند و آن را تشکیل می‌دهند؛ آنها نه با قوانین طبیعی، بلکه با تعاریف خواص (عناصر) ساده یا ترکیبات نهایی اشیا که ساخت مادی بنیادین از آنها ساخته می‌شود، یکسان هستند. 

صور ساخت‌هایی هستند که عناصر طبیعت (جهان ذرات ریز) آنها را می‌سازد. این مسئله، ارجاع به اتمیسم بیکن را در پی دارد که "جزء سازه انگارگرا"ی نظام او نامیده می‌شود و نظریه‌ای کیمیاگرانه درباره‌ی گونه‌های بنیادین ماده را در بر دارد. هدف او "فهم ساخت‌های بنیادین اشیا ...به مثابه‌ی روشی برای دگرگون کردن طبیعت در جهت مقاصد انسانی" است؛ و بنابراین او ارغنون نو ناتمام را با فهرستی از اشیایی که هنوز باید به دست آیند یا با فهرست توصیفی پدیده‌هایی که برای آینده‌ی تاریخ طبیعی مهم و ضروری هستند "به پایان می‌برد".

مورخان علم که علاقه‌ی وافری به فیزیک مبتنی بر ریاضی دارند و بنا به عادت از رویکرد بیکن انتقاد می‌کنند، اظهار می‌دارند که "مفهوم علم نزد بیکن، به مثابه علم استقرایی با شکل امروزین علم هیچ ارتباطی ندارد و حتی آن را نقض می‌کند". با وجود این، آنها در صدور این حکم این واقعیت را نادیده گرفته‌اند که فلسفه‌ی طبیعی مبتنی بر نظریه‌ی ماده را نمی‌توان بر اساس علم یا فلسفه‌‌ای طبیعی ارزیابی کرد که بر مکانیک به عنوان رشته‌ای بنیادین مبتنی است. این شیوه‌ی همیشگی بدفهمی را می‌توان نمونه‌ی مغالطه‌‌ای برجسته دانست.

بیکن به این بصیرت بنیادین دست یافت که  واقعیت‌ها را نمی‌توان از طبیعت به دست آورد، بلکه آنها را باید از طریق رویه‌های روشمند تشکیل داد. رویه‌هایی که دانشمندان باید آنها را به کار گیرند تا مبنای تجربی تعمیم‌های استقرایی را روشن سازند. آشکار شده است که استقرای بیکن که بر گردآوری، مقایسه و طرد کیفیات واقعی اشیا و ساخت درونی آنها استوار است، دستاوردی انقلابی در فلسفه‌ی طبیعی است که در میراث یونان و روم  هیچ نمونه‌ای برای آن وجود ندارد.

او در درجات عقل به دو حرکت متضاد "رو به بالا و رو به پایین: از اصل موضوعه به آزمایش و عمل و بازگشت دوباره" قایل است. استقرای بیکن را ابزار یا روشی برای کشف، تفسیر و فهم کرده‌اند. از همه مهمتر، همین تأکید او بر شواهد سلبی برای رویه‌ی استقرا را می‌توان در خصوص  کسب شناخت، بسیار با اهمیت دانست و دانشمندان دوران ما از سر تحسین آن را ابداع دانسته‌اند.

کسانی با توجه به روش ابطال، بیکن را پیشگام کارل پوپر دانسته‌اند. در نهایت، نمی‌توان انکار کرد که برنامه‌ی روش‌شناختی بیکن در مورد استقرا جنبه‌هایی از استنتاج و انتزاع را بر مبنای سلب و طرد در بر‌می‌گیرد.

دانشمندان معاصر او را به خاطر معرفی رسمی نظریه‌ی استقرا ستوده‌اند. این نظریه‌ را از دهه‌ی 1970 به بعد، نسبت به دوران طولانی پیش از آن، دست کم نسبت به دوره‌ی پس از شکوفایی اثبات‌گرایی، بیشتر محترم شمرده‌اند.

کد خبر 796246

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha