میرجلالالدین کزازی استاد رشته زبان و ادبیات فارسی در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره روند تحولات ادبیات آئینی در ایران گفت: اگر ما از نگاهی فراخ و فراگیر به سرگذشت ادب پارسی به ویژه ادب در پیوسته یا شعر بنگریم می توانیم گفت که همه روندها و دبستانهای ادبی ایران از کهنترین روزگاران تا به امروز سرشتی آئینی داشتهاند.
وی افزود: از کهنترین سروده ایرانی که "گاهان زرتشت" است و نیز نیایشهای به درگاه خداوند گرفته تا روزگار ما، حتی آنچه آن را ادب غزنی یا غزلسرایی مینامیم که چندان پیوندی هم با باورها و اندیشهها و ویژگیهای آئینی ندارد نمود ادب آئینی را میتوانیم یافت.
این نویسنده اضافه کرد: در روزگار ما هم به هر روی این هنجار و ساختار دیده میشود اما اگر بخواهیم ادب آئینی را در این روزگار با پیشینه ادب پارسی بسنجیم همچنان اگر با نگاهی ژرفاگرای و پدیدارشناختی به آن بنگریم میتوانیم گفت که در این روزگار ادب آئینی کارکردی برونی و آشکار و کالبدینه یافته است.
کزازی گفت: به سخن دیگر این روند به صورت شاخهای در شعر امروز پدید آمده که جدا از دیگر روندها و گونههای ادبی است و آن را ادب آئینی مینامند اما در گذشته این ساختار یا این سویمندی در نهاد و ژرفای سخن بوده است به گونهای که سرودههایی را که در برون آشکارا آئینی شمرده نمیشدهاند می توان از این دید، نگریست و کاوید و گزارشی باورشناختی و آئینی از آنها به دست داد.
این پژوهشگر عرصه ادبیات آئینی و اسطورهای تاکید کرد: من برای روشنداشت سخن یک نمونه میآورم. شاهنامه فردوسی یک شاهکار در ادب ایرانی و رزمی و حماسی است. هر چند این اثر در ساختار برونی و پیکره و گونه ادبی متنی آئینی شمرده نمیشود اما اندیشمندی ژرفنگر مانند فرزانه فروغ "شیخ اشراق" در داستانهایی نمادین، آئینی و باورشناختی که نوشته است به شاهنامه بازمیگردد و چهرهها و رخدادهای آن را از دیدگاه ویژه خویش میکاود و برمیرسد.
وی ادامه داد: از دید من این برجستهترین جدایی و تفاوتی است که شعر آئینی در روزگار ما با پیشینه سخن پارسی یافته است و بر پایه آنچه گفته شد در آن شاخه شعر پارسی که میتوان بر آن نام شعر آئینی یا عاشورایی نهاد داستان نینوا مربوط به واقعه کربلاو قیام امام حسین (ع) و رخدادهای شگفتانگیز آن بازتافته شده است اما آنچنان که گفتم بیشتر به شیوهای برونی.
کزازی گفت: گاهی غزلهایی سروده شده است که در آنها داستان نینوا سرچشمهای زیباشناختی و پندارخیز در آفرینش زیباییهای ادبی برای سخنور گردیده است اما در شعر آئینی هم مانند هر سرودهای دیگر در هر آفرینش هنری، اگر سخنور به داستان نینوا میپردازد میباید این کار به گونهای سرشتین و حتی ناخودآگاهانه باشد و اگر او (سخنور) بر آن سر بیفتد که آگاهانه شعر آئینی بسراید بهرهای که از آئین میبرد بهرهای خام و برونی و در رویه خواهد ماند.
این پژوهشگر عرصه ادبیات آئینی و اسطورهای تاکید کرد: پس هنگامی آئین یا داستان نینوا و رخدادهای شگفت آن به گونهای شورانگیز و اثرگذار در سروده شاعر به نمود در خواهد آمد که از ژرفای جان سخنور و باور استوار وی بر آنچه میروید جوشیده باشد.
وی افزود: شاعر میباید دیری با این داستان شگرف زیسته باشد رخدادهای آن را به آزمونهای ژرف درونی و نهادین در خویشتن دگرگون کرده باشد تا این رخدادها به بنمایههایی ادبی و زیباشناختی بدل شود آنگونه که ما در پیشینه ادب ایران میبینیم که چیرهترین و پایدارترین سویمندی و ساختار در آن آئین و باور و مینو و جهان نهان است.
نظر شما