در دهه 1890 دیمیتری مرژوفسکی و ولادیمیر بریوسوف تأکید کردند که باید نقد هنری پیش از هر چیز در چارچوب اصول زیباییشناختی انجام گیرد و ابزار ارزیابی یک متن قوانین هنری است.
همپای گسترش سریع جنبش سمبولیسم، دو گروه اصلی میان ناقدان پدید آمد : معتقدان به زیبایی شناسی که پیرو مرژوفسکی و بریوسوف بودند و عارفان که ویاچسلاو ایوانوف یکی از مهمترین سخنگویانشان بود و هنر را تجلی آیینی دینی میخواند که فرآورده عناصری قدسی است ، فراتر از حقیقت های زمینی ، و به یاری جادو ، راز و نماد پدید میآید . به نظر او هنر آیینی میتواند نه تنها جامعه و تاریخ ، بل واقعیت را نیز دگر گون کند. نقد عرفانی ریشه در آثار رمانتیکهای آلمانی و در نوشتههای زیباییشناختی شلینگ داشت و از دیدگاه این فیلسوف در واپسین آثارش، در مورد نیروی دگرگون کننده پیوند دین و هنر دفاع میکرد.
جنبش فرمالیستها در پیوند با این نوگرایی هنری پدید آمد و پایهگذارانش گروههای جوان نوگرا بودند. معمولاً نخستین سند فرمالیسم روسی را رساله ویکتور شکلوفسکی یعنی رستاخیز واژه میدانند که به سال 1914 منتشر شد . دو رساله کوتاهی که او در سالهای بعد نوشت یعنی درباره نظریه زبان شعری و درباره شاعری از دیدگاه روششناختی اهمیت بیشتری دارند.
شگلوفسکی و دیگر فرمالیستها ، از فوتوریسم آموختند که واژگانی را بیابند که از هرگونه تعین ارزشی رها باشند و نحو جدید زبانی را که با این واژگان همخوان باشد جستجو کنند . ویکتور شکلوفسکی ( متولد 1893) بحث از مهمترین قواعد نظری فرمالیسم روسی را آغاز کرد و همراه با رومن یاکوبسن سرشناسترین سخنگوی جنبش فرمالیستها محسوب می شود . او مجموعهای از مقاله هایش را با عنوان در باره نظریه نثر به سال 1935 منتشر کرد .
ویکتور وینوگرادوف ، در میان فرمالیستها ، نظریهپرداز برجستهای نبود، اما به عنوان پژوهشگر تاریخ ادبی آثار مهمی نوشته است . کار اصلی نظری او درباره مناسبت فکری داستایفسکی و گوگول است و با عنوان تکوین ناتورالیسم روسی منتشر شده است .
در فاصله سالهای 1916 تا 1921 فرمالیستها با لحن تند و جدلی کوشیدند تا تمایز و فاصله خود را با با دیگر مکتبهای ادبی نمایش دهند . در فاصله سالهای 1921 تا 1928 آنها دامنه کارشان را گسترش دادند و مباحثی چون تاریخ ادبی را نیز مطرح کردند .
یاکوبسن که از 1920 در پراگ تدریس میکرد ، در 1928 برای همیشه روسیه را ترک کرد و در پراگ به کار خود ادامه داد ، سپس به ایالات متحده رفت . در دهه های بعد او از معدود اندیشگرانی بود که به سنتهای اصیل فرمالیسم روسی وفا دار ماند . آخن بام در دوره ژدانف سخت مورد حمله قرار گرفت و تا روز مرگش حمله به او ادامه داشت ، هر چند تنها به نگارش زندگینامه ادیبان میپرداخت . توماشفسکی به تدوین و انتشار انتقادی آثار کلاسیک های روسی روی آورد و در کار پژوهش متون کهن استادی بیهمتا شد . تیتیانوف به نگارش داستان هایی بر اساس زندگی پوشکین و گریبایدوف روی آورد.
ژیرمونسکی به نگارش واژگان و لهجه های آلمانی پرداخت ، وینوگرادوف اساساً به زبانشناسی روی آورد ، تعداد کمی از آثار فرمالیستها به زبان های اروپایی منتشر شده اند . شناخت عظمت کارشان بدون آشنایی به زبان روسی کامل نخواهد بود ، خاصه درک کامل آثاری که درباره مسائل زبان شاعرانه روسی نوشته اند صرفاً در متن و زبان اصلی امکان دارد.
منبع: ساختار تأویل من (جلد اول)، تألیف بابک احمدی.
نظر شما