۲۲ دی ۱۳۸۷، ۱۵:۴۸

حنایی کاشانی:

هنر اسلامی‌ نزد سنت‌گرایان بدون مبانی معنوی‌اش فهم نمی‌شود

هنر اسلامی‌ نزد سنت‌گرایان بدون مبانی معنوی‌اش فهم نمی‌شود

استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی گفت: از نظر پاره‌ای سنت‌گرایان هنر اسلامی‌ پیوندی تنگاتنگ با اسلام در مقام دینی و حیاتی دارد و این هنر را نمی‌توان بدون مبانی معنوی‌اش چنانکه بایسته است فهمید.

به گزارش خبرگزاری مهر، نوزدهمین نشست از سلسله درس گفتار‌های «تبیین ماهیت هنر اسلامی» با عنوان «رویکرد هرمنوتیکی نسبت به هنر اسلامی» برگزار شد.

محمدسعید حنایی کاشانی، استاد گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، به تفسیر تعاملات دین و هنر در بستر تاریخ  و تاویل هرمنوتیکی آن پرداخت.

وی در مقدمه سخنانش به رابطة متحد و غیرقابل تمایز دین و هنر در مراحل آغازین تاریخ بشری اشاره کرد و گفت: «با ظهور ادیان توحیدی و ترک ادیان شرک، پیوند دوبارة دین و هنر به مسئله‌ای دشوار تبدیل می‌شود و بخش اعظم کوشش‌های متفکران جهان اسلام معطوف به کسب مشروعیت دوباره برای هنر می‌شود که این تلاش‌ها بدون رویکردی هرمنوتیکی به هنر با توفیق‌ قرین نمی‌شود.» حنایی کاشانی هنر اسلامی‌ را هنری سرشار از بیان‌های تمثیل، استعاری،‌ نمودگارانه و رمزی دانست که جدا از این شیوه‌های بیانی نمی‌توانسته ادامه حیات دهد.

این محقق خاطرنشان کرد: «هنر اسلامی‌به دو معنا طبیعتی هرمنوتیکی دارد: نخست آنکه بدون کسب مشروعیت از جهان‌بینی مسلط بر زمانه و زمینه‌ خود نمی‌تواند حیاتی خودمختار داشته باشد، بنابراین باید خود را تاویل کند. دوم امکان‌های تاویلی بسیاری را در خود نهفته دارد که هم می‌تواند بازتابی از تسلیم به جهان‌بینی مسلط زمانه و زمینه خود و هم به صورتی متناقض‌نما، شورشی برضد  آن باشد.»

کاشانی دین و هنر را بیانگر مشهودهایی خاص از واقعیت دانست که به طور غالب، اما نه همواره، غیراستدلالی‌اند.

او ادامه داد: «اسلام در مقام دینی و حیاتی،‌دارای خداشناسی خاصی است که در این خداشناسی، ابتدا باید با توجه به اصل توحید از هر واقعیت دیگری سلب اصالت کرد و تمامی‌توجه خود را به یک اصل معطوف ساخت. اصلی که در مقام سرچشمه و سرآغاز در ورای هرموجود محسوس قرار می‌گیرد.»

وی تصریح کرد: «همین امر اسلام را بر آن می‌دارد که سختگیرانه عادت‌های ذهن انسان بدوی را در توجه به جهان محسوس نفی و انکار کند و به او بیاموزد که آن‌ها را فقط «آیات»‌ یا نشانه‌های واقعیتی بزرگ‌تر و پایدارتر ببیند تا بتواند به درکی از کل عالم و روابط حاکم بر آن دست یابد.»

مؤلف کتاب «هنر و معنویت اسلامی» با اشاره به اینکه اهل شریعت و اهل هنر و شهود و اندیشه برداشت یکسانی از این خداشناسی قرآنی ندارند گفت:‌ «اهل شریعت،‌ اهل ظاهر،‌می‌کوشند  که هرگونه توجه قلبی انسان به امور مادی و محسوس را نفی و از این طریق او را به پرستش خدای یگانه وادارند. خدای اهل شریعت در نزد پاک دین‌ترین آنان به مفهومی‌یکسره انتزاعی تبدیل می‌شود. اما ارباب معرفت و اهل باطن، می‌کوشند از راه مشاهده ربوبیت، به حقیقت دست یابند و خداوند را نه به عنوان مفهومی‌صرفاً انتزاعی و غایب و برکنار از جهان؛ بلکه به صورت موجودی حاضر در جهان و آشکار در آن ببیند. از نظر ایشان انسان به فهم خداوند نمی‌رسد مگر از رهگذر فهم آیات او.»

محمدسعید حنایی کاشانی در بخش دیگری از سخنان خود برای شرح هرمنوتیکی در تجربة تاریخی شکل‌گیری مفهوم هنر در جهان اسلام به رویکرد دوتن از مورخان و نظریه‌پردازان برجسته معاصر هنر اسلامی‌یعنی «تیتوس بورکهارت» و «سیدحسین نصر» اشاره کرد، چرا که این نظریه‌پردازان به تعریفی از اسلام و هنر قائل‌اند که ترکیب هنر اسلامی‌ را معنادار می‌سازد.

کاشانی گفت: «از نظر این پژوهشگران هنر اسلامی‌ پیوندی تنگاتنگ با اسلام در  مقام دینی و حیاتی دارد و این هنر را نمی‌توان بدون مبانی معنوی‌اش چنانکه بایسته است فهمید.»

او به نقل از نصر در تعریفی ماهیت‌گرایانه از اسلام گفت: «علم و تمدن در اسلام جاری نیست؛ ‌بلکه مکعب کعبه است که صلابت و استواری آن نمودگار خصلت پایدار و تغییرناپذیر اسلام است.»

وی در تکمیل این سخن ادامه داد: «این نظریه اگرچه دیدگاه‌های ماهیت‌گرایانه را در نظرگرفته و به طور کلی ناموجه نیست؛ اما از آزمون سربلند بیرون نمی‌آید، چرا که هردینی باید خصوصیاتی ثابت داشته باشد تا از دیگر ادیان متمایز باشد.‌ ضمن آنکه این نظر در سنجش همه رفتارهایی که می‌توان آن‌ها را جزو عنوان اسلامی‌طبقه‌بندی کرد، همه تاویل و تفسیرها را دربرنمی‌گیرد.»

کاشانی همچنین در ادامه به توضیح بورکهارت در این زمینه پرداخت و گفت: «این دو تن را می‌توان نمودار آن دسته از رویکردهای هرمنوتیکی جدید به هنر اسلامی‌دانست. بورکهارت نیز هم رای با سید حسین نصر معتقد است که کعبه جایگاهی محوری در بیان جهان‌بینی اسلامی‌دارد و خود  این گرچه اثری هنری نیست،‌ حضور آن در تمامی‌حیات مسلمانان حاضر است.»

وی خاطرنشان کرد: «بورکهارت بر این باور است: اگر کسی که ناگریز شده به پرسش اینکه اسلام چیست؟ پاسخ گوید، به یکی از شاهکارهای هنر اسلامی‌مانند مسجد قرطبه یا مسجد ابن‌طولون در قاهره یا یکی از مدرسه‌های سمرقند یا حتی تاج‌محل اشاره کند این پاسخ معتبر است. زیرا هنر اسلامی‌خود نمودار همان مفهومی‌است که از نامش برمی‌آید. بی‌هیچ ابهام.»

او در بخش دیگری از بررسی عقاید بورکهارت پیرامون هنر اسلامی ‌به اعتقاد این نظریه‌پرداز مبنی بر تطابق میان آثار هنری جهان اسلام در قدیم و روح اسلام اشاره کرد و تاکید کرد: «چنین تطابقی را به دشواری می‌توان در جایی دیگر سراغ گرفت چرا که جوهر هنر زیبایی است و در نزد مسلمانان زیبایی صنعتی الهی است، پس زیبایی دارای دو جنبه است؛‌ یکی در طبیعت که همچون جامه‌ای زیبابر همه موجودات و اشیا زیبا پوشانده شده است و دیگر در وجود خدا یا در ذات هستی که جمال  مطلق و خالص است.»

این نشست با پرسش شرکت کنندگان و پاسخ‌های حنایی کاشانی پایان یافت. 

کد خبر 814705

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha