به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «هویت شهری، مورد کاوی ونکوور»، از سلسله نشستهای نقد معماری به همت گروه معماری و شهرسازی فرهنگستان هنر و با همکاری دفتر پژوهشهای فرهنگی-هنری سازمان زیباسازی شهرداری تهران و پژوهشکدة هنر، در نقش جهان برگزار شد.
در این نشست پروفسور «ترور بودی»، منتقد معمار و شهرساز کانادایی، کوشید تا از رهگذر تحلیل اصول حاکم بر طراحی شهر ونکوور کانادا، به نقد تفکر حاکم بر این طراحی، و به ویژه ایدئولوژی موسوم به «ونکووریسم» بپردازد. در ابتدای جلسه، دکتر مهرداد احمدیان؛ عضو گروه نقد فرهنگستان هنر که بازگردانی سخنرانی را به زبان فارسی عهده دار بود، پیشینه دانشگاهی و حرفهای پروفسور بودی را به اختصار، چنین تشریح کرد: «ترور بودی از دهه هشتاد و پس از اتمام تحصیلات خود در کانادا، به فعالیت در شرکتهای مختلف معماری و برپایی نمایشگاههایی در سطح بین المللی پرداخت و علاوه بر آن، تدریس در دانشگاههایی چون کالتون و بریتیش کلمبیا در کانادا، و بسیاری از مراکز آموزشی عالی در خلیج فارس را تجربه کرد.» .
پروفسور بودی در ابتدا از اهمیت منحصر به فرد این نشست برای خود سخن گفت و تحصیلات خود در رشته معماری را متاثر از علائق قلبی خویش به هنر اسلامی و به ویژه سبک معماری اصفهان دانست. وی سپس در دو بخش مجزا، و با عرضه تصاویری در هر بخش، به ارائه سخنان خویش پرداخت. گفتارهایی درباره مدنیت و نحوه طراحی شهری، و رهیافتی انتقادی به سبک جدید معماری ساختمانها در ونکوور دو بخش مهمی بود که بودی به آن پرداخت. .
در بخش نخست، و با ارائه تصاویری از شهر ونکوور، تاریخ و نحوه تکوین آن را چنین تشریح کرد: «این شهر عمر کوتاهی دارد؛ نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش، در آن زمان تنها تعداد اندکی از خانههای مسکونی متعلق به کارگران کارخانههای چوب در این منطقه وجود داشت و بعد، در نتیجه یک مناقصه، خطوط راه آهن از تورنتو و مونترال در شرق کانادا به ونکوور کشیده شد و از آن پس و با گذشت تنها بیست و پنج سال، تعداد جمعیت این شهر تازه ساز، به صد هزار نفر رسید. در سال 1882 شورای شهر ونکوور قانونی تصویب کرد که بر اساس آن، مرکز نظامی بزرگی که یک سوم مرکز شهر را تشکیل میداد، به پارکی عمومیتبدیل شد و از آن پس، ونکوور شهر زیبا و سرسبزی در کنار اقیانوس آرام گردید. نکته جالب توجه در سبک مورد استفاده در توسعه تدریجی این شهر، استفاده از ساختمانهای بسیار بلندی است که تراکم انبوهی از جمعیت را در فضایی اندک میسر میسازند. تصاویر نشان میدهند که اصل حاکم در طراحی این ساختمانها، طراحی چند آپارتمان کوچک در هر طبقه بوده، که به زبان معماری، پلیتهای طبقاتی کوچک نامیده میشوند و موجب شدهاند تا فی المثل در سال 1965، تراکم جمعیت در ونکوور حتی بیش از شهرهای پرجمعیتی چون سیاتل و شیکاگو باشد. در سال 1983 قسمت غربی ونکوور کامل شد و از آن پس، توسعه بیشتر شهر با همین سبک، به جانب شرق ادامه یافت. تا جایی که اکنون، سرتاسر ونکوور پر از ساختمانهای مسکونی بسیار بلندی است که در کنار هم قرار گرفتهاند و ساختمانهای اداری در عوض، به حاشیه شهر رانده شدهاند.».
پروفسور بودی در ادامه به چرایی ظهور این سبک متراکم در طراحی ونکوور پرداخت و آن را برگرفته از سبک طراحی شهر هنگ کنگ چین دانست. وی پس از عنوان این مسئله که یک چهارم از جمعیت کنونی شهر ونکوور را اهالی هنگ کنگ تشکیل میدهند، با ارائه تصاویری به تشریح سبک خاص معماری هنگ کنگ پرداخت: «به خاطر مهاجرت انبوه مردم چین کمونیستی به هنگ کنگ و فقدان فضای کافی برای سکونت، شهرداری هنگ کنگ در سال 1966 مصوبهای تصویب کرد که بر مبنای آن، توسعه شهر میبایست به شکل عمودی صورت میپذیرفت. تاثیرات ناشی از این مصوبات که مهمترین مصوبات طراحی شهری در سراسر دنیاست، به شهرهای بسیاری در سایر نواحی چین و آمریکای شمالی انتقال یافت و با همین مبنا، به ونکوور رسید.».
ونکووریها اما ابتکار خاصی در این سبک چینی به وجود آوردند و آن اینکه، مناطق فقیرنشین را در میان مناطق غنی نشین جای دادند. علاوه بر این، توسعه دهندگان شهر، سازندگان این برجهای بلند را وا میداشتند که پیاده روها، پارکها، و مراکز هنری را درست در کنار برجها بسازند. این هزینه اضافی، سازندگان برجها را به افزایش هر چه بیشتر طبقات ترغیب میکرد و فی المثل، لزوم طراحی کودکستانی در کنار یکی از این مجموعه برجها موجب شد که ارتفاع ساختمانها از هشت طبقه به دوازده طبقه برسد.».
بودی این شکل از افزایش ارتفاع برجها را تشویقی خواند که در ازای ارائه خدمات به توسعه دهندگان شهر داده میشود و البته تدبیری کاملا مناسب برای شهرهای پرجمعیت است او ادامه داد: «در همین اثنا بسیاری از طراحان آمریکایی پس از بازدید از برجهای بلند در کنار تسهیلات مطلوب زندگی در ونکوور، اجرای همین سبک را به مسئولان شهرهای خود پیشنهاد کردند و از آن پس بود که نام این شهر، منشا ایجاد ایدئولوژی ونکووریسم گردید. ممیزه این ایدئولوژی، «پودیوم»ها یا مناطق مسطحی از خانههای شهری است که برجهای بسیار بلندی را در میانه خود احاطه کردهاند. ایده حاکم بر طرح خانهها از بروکلین نیویورک گرفته شده و سبک طراحی برجهای بلند هم از هنگ کنگ. بنابراین در فرمولی ریاضی میتوان ونکوور را نتیجه جمع میان سلیقه نیویورکی و هنگ کنگی دانست و مفهوم نهایی این فرمول، همان چیزی است که ونکووریسم خوانده میشود و جوهره آن، ترکیب چندگانه نیازهای مسکونی در یک ساختمان واحدست.» .
ترور بودی، پس از به پایان بردن بحثهای توصیفی خود از مفهوم ونکووریسم، در بخش بعدی سخنرانی خود، با برشمردن نتایج منفی این مفهوم، به نقد آن پرداخت. وی گفت: «تنها اگر پانصد متر از این برجها دور شویم، به یکی از محرومترین مناطق مسکونی ونکوور برخورد میکنیم. پس با نگاهی واحد، میتوان دو نوع سبک متفاوت از زندگی را در کنار هم یافت: ثروتمندان در برجهای گران قیمت متراکم، و فقرا در خرابههای واقع در حاشیه این برجها.» بودی محل زندگی این فقرا را «خرابه مصنوعی» نامید و در مقام توضیح، همین ساختار خاص شهری را مولد این خرابه دانست. وی در ادامه افزود: «در بین سالهای 1900 تا 1970 هیچ باری در سطح ونکوور وجود نداشت؛ به دستور شهرداری تمام بارها در یک منطقه خاص جمع شدند و همین موجب شد تا به تدریج، همه کارهای غیرقانونی در همان منطقه ریشه بدواند. در نهایت، تجمع تمام مشکلات مدنی و اجتماعی در یک نقطه تحمل ناپذیر شد و لذا ما به عنوان معماران شهر، کوشیدیم تا چارهای برای این معضل بیابیم. من در همین زمان، دیداری از اسکیموهای ناحیه قطب داشتم و میدیدم که مردم آنجا بدون داشتن امکانات مدرن اجتماعی، به نحوی خودجوش به حل مشکلات مسکونی خود میپردازند. خانههای ماهیگیران آنها از چوب است و برای جلوگیری از نفوذ آب در هنگام مد دریا، سطح خانهها را کمیبالاتر از زمین میسازند. حرکت دادن این خانهها در هوای نامساعد کار سادهای نیست. اما این مردم به جای تشکیل احزاب سیاسی و یا توسل به دولتمردان، به سادگی و تنها با استفاده از اهرمهای چوبی خانههای خود را به جاهای امن تر منقل میکردند. این مسئله مرا در تلاش برای حل مشکلات سکونتی ناشی از ونکووریسم راسخ تر کرد و کوشیدم تا با انعکاس این تلاش مردمی، به همه اعلام کنم که داشتن قدرت اقتصادی، شرط ضروری ارتقای شرایط زیستی نیست و اتحاد همدلانه مردم تأثیر بس بیشتری خواهد داشت.».
بودی در بخش پایانی سخنان خویش، به توضیح موردی تلاشهایی پرداخت که در همین راستا صورت گرفته اند. وی گفت: «من و دوستانم بر آن بودیم که سطح زندگی تمام مردم ونکوور را بهبود بخشیم و اصل بنیادین ما در این کار، جا دادن تعداد هر چه بیشتری از مردم در فضایی کمتر بود. برای نمونه، یکی از شاگردانم کوشید تا بزرگترین ساختمان خرید ونکوور را که از بیست سال پیش بسته مانده بود، دوباره قابل استفاده کند. او با ساختن تنها یک بلوک شهری در آنجا، تمام فضاهای لازم چون پارک، دانشگاه، ادارات و ساختمانهای مسکونی را در آن تعبیه کرد و اینگونه کار خود را با رعایت همان اصل ترکیب تضادهای ونکووری به پایان برد. یکی از دانشجویان دیگرم، محیطی مسکونی طراحی کرد که در آن، برجهای بلند گرانبها در کنار ساختمانهای کوتاهی که برای مردم فقیر در نظر گرفته شده بود، قرار میگرفتند. در کنار همین ساختمانها، امکاناتی زیستی چون مدارس، پارکها، فضاهای سبز و دانشگاهها طراحی شده بود که ساکنین فقیر منطقه هم حق استفاده از آنها را داشتند. ضمن اینکه پنجرهها و فضای سبز خانههای فقرا دارای طرحی مشابه برجها بود. در طرحهای بعدی خود کوشیدیم تا به مرمت خانههای قدیمیبپردازیم؛ سطح خانهها را کمیبالاتر از پیش آوردیم و در زیر زمین خانههای تازهای به آنها افزودیم و طبقات را نیز به آپارتمانهای متعدد تقسیم کردیم. تمام اینها البته با حفظ طرح اصلی معماری خانه انجام میشد.».
بودی سپس به کارهای چند معمار سهیم در این طرح اشاره کرد و فی المثل از «آرتور اریکسو» نام برد که در چند منطقه، به طراحی ترکیبات متنوعی از مناطق مسکونی، اداری و فضاهای سبز پرداخته بود. ضمن نشان دادن آخرین تصویر، بودی به توضیح پروژه اجرایی خود در این طرح پرداخت: «قصد من اجرای طراحی نوینی روی ساختمان سفارت کانادا در انگلستان بود که در منطقه زیبایی در لندن به نام ترافول گار واقع شده است. پس از اخذ مجوز، ابتدا بین دیوار ساختمان و نردههای آهنی آن دیواری موقت تعبیه کردم که البته تماسی با دیوار ساختمان نداشت. چوبهایی نیز در اختیار داشتم که سوراخهایی در پهنایشان وجود داشت که به ما امکان میداد تا تسمههایی را از آنها عبور دهیم؛ کشیدگی این تسمهها حالتی موجی به بدنههای چوبی میداد. در مرحله بعدی دور این ستونها را با مقوا پوشاندیم و پس از گرفتن عکسهای متعدد و مونتاژ آنها، سعی کردیم تا از طریق رسانهها، توجه سرمایه داران را برای حمایت مالی از این طرح جلب کنیم. پس از مدتی طرح خود را به مرحله اجرا در آوردیم و اکنون، سازه اجرایی ما، یک حرکت زیبای موجی دارد که نه با نردههای فلزی تماسی دارد و نه با دیوارهای ساختمان اصلی. در پشت ساختمان هم گالری هنری موزه لندن واقع شده است.».
پروفسور بودی در خاتمه و پس از قدردانی دوباره از میهمانان و برگزارکنندگان نشست، با پاسخ گویی به سوالات حاضران در جلسه، سخنان خویش را به اتمام رسانید.
نظر شما