دکتر یحیی یثربی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که وضعیت فلسفه بعد از انقلاب اسلامی در مقایسه با قبل از انقلاب از جهت تألیفها، ترجمهها، تعداد دانشجو، تعداد دانشکدهها و تعداد اساتید چگونه است ؟ گفت: وضع فلسفه در ایران در مقایسه با پیش از انقلاب از نظر کمی هم در دانشگاه و هم در حوزه کاملاً فرق کرده و گسترش یافته است. این را من کسی میگویم که پیش از انقلاب در حوزه بودم و از کسانی بودم که به هر دلیل علاقمند فلسفه بودم و به درس اساتید مختلف از جمله درس مرحوم طباطبایی میرفتم.
وی افزود: اما تعداد کسانی که در این درسها شرکت می کردند بسیار محدود بود. گروه شرکتکنندگان از نظر سن و تحصیل یکنواخت نبودند. بعضیها مسن بودند و بعضیها مثل خود من کم سن و سال بودند. بعضیها از نظر تحصیلات در فقه و اصول پائین بودند و بعضیها بالاتر بودند و روی هم رفته تحصیل فلسفه در قم زیاد قابل توجه نبود. اگر چه همین وضع در سایه نفوذ شخصیت و صداقت و ایمان و علم مرحوم طباطبایی نسبت به دورههای گذشته نسبتاً مطلوبتر بود.
این استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه تصریح کرد: با این همه، محدودیت آشکار بود. اما در دانشگاه ما شاید بیش از 4و5 گروه فلسفه نداشتیم. دانشگاه تهران بود و تبریز و اصفهان و مشهد. بنابراین در دانشگاه نیز فلسفه بسیار محدود بود. اما محدودیت آن در دانشگاه با محدودیت آن در حوزه از نظر علل و انگیزه فرق داشت، محدودیت دانشگاه ناشی از محدودیت خود دانشگاهها بود یعنی دانشگاههای ما از نظر کمیت گسترش نداشتند در نتیجه فلسفه هم محدود بود و گسترده نبود.
وی افزود: اما بعد از انقلاب دانشگاههای ما علیرغم مهاجرت عدهای از اساتید و بازنشسته شدن عدهای دیگر گسترش غیرعادی پیدا کرد. دانشگاههای دولتی از یکطرف و دانشگاه آزاد از طرف دیگر گسترش کمی غیرعادی داشتند. در نتیجه به خاطر جو اسلامی جامعه در این گسترش فلسفه و الهیات و معارف در ردیف اول قرار داشتند. در حوزه نیز به خاطر موضعگیری خاص مرحوم امام تدریس فلسفه رونق بیشتر پیدا کرد و مراکز و مؤسسات متعددی به وجود آمدند. هماکنون شاید بیش از هزار گروه به کار فلسفه و الهیات مشغولند و صدها استاد در تهران و قم و شهرستانهای دیگر فلسفه تدریس میکنند.
این نویسنده و محقق در ادامه اظهار داشت: بنابراین وضع فلسفه بعد از انقلاب از نظر کمیت با وضع پیش از انقلاب آن قابل مقایسه نیست. یعنی فلسفه از نظر کمیت مراکز و اساتید و دانشجو و کتاب هرگز قابل مقایسه با وضعیت پیش از انقلاب نیست. اما در اینجا باید به کیفیت نیز توجه کنیم. به نظر من پیش از انقلاب از نظر اهداف و انگیزهها در تدریس و تأسیس مراکز فلسفی دقت بیشتر میشد. دانشگاههای دولتی با هدف آشنایی ایرانیان با تفکر غرب به تدریس فلسفه میپرداختند و تا حدودی این هدف را دنبال میکردند که همزمان با اقتباس دانش و صنعت غرب با مبانی فکری آنان نیز آشنا شویم وتا حدودی موفق هم بودند. اما در حوزهها محدود کردن فلسفه به خاطر آن بود که مبانی و نتایج فلسفه را زیاد با اسلام سازگار نمیدیدند و اجازه تحصیل محدود آن به خاطر آن بود که بتوانند با افکار غربیان مبارزه کنند.
نویسنده "عیار نقد" افزود: بنابراین تدریس فلسفه در حوزه هدفی را دنبال میکرد که با هدف دانشگاهها در تضاد بود. یعنی هدف دانشگاهها ترویج تفکر غرب بود و هدف حوزه نقد تفکر غرب. اما بعد از انقلاب فلسفه چنانچه گفتیم در دانشگاه و حوزه بیش از حد گسترش یافت اما هدفها تعریف شده نیستند. حوزه بر فلسفه سنتی خودمان پافشاری میکند و در برابر فلسفه غرب بیشتر همانند پیش از انقلاب موضع نقد و رد دارد اما دانشگاههای ما به خاطر تبعیت از سیاست روز همان موضع حوزه را دارند اما عملاً مانند حوزه محدود عمل نمیکنند و حتی چندین برابر پیش از انقلاب افکار غرب را به جامعهامان تزریق میکنند.
دکتر یحیی یثربی در ادامه تصریح کرد: معلوم میشود که مدیریت دانشگاههای ما آگاهی و دقت لازم را در کار خود ندارند . و چون عملاً نباید افکار غرب را ترویج کنیم نقش گروههای فلسفه در دانشگاه یک نقش خنثی و بیاثر است یعنی نه در تکمیل و تغییر و کارآمدسازی فلسفه خودمان کار میکنند و نه فلسفه غرب را جدی میگیرند. در نتیجه آموزش فلسفه در دانشگاه دو نتیجه دارد یکی دادن مدرک به دانشجو و دیگری حقوق و حق التدریس گرفتن اساتید. با این همه، تدریس فلسفه کدام مشکل را میخواهد حل کند اصلاً مطرح نیست و لذا ما مسائل عقلی را به صورت نقلی تدریس میکنیم و دانشجویان ما چیزی از فلاسفه خودمان و چیزی از فلاسفه غرب را به خاطر میسپارند بیآنکه بدانند میخواهند به کدام مسئله پاسخ گویند.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی در پایان خاطر نشان کرد: امیدوارم هر چه زودتر به خود آییم و در ضمن یک مهندسی دقیق و علمی از فرهنگ و علوم انسانی جامعه جایگاه فلسفه را و اهداف آن را و انگیزههای تدریس آن را تعریف کنیم اما با شرایطی که داریم من زیاد به این کار امیدوار نیستم و در این ناامیدی عامل مدیریتهای غیرعلمی و ناکارآمد جامعهامان اصلیترین عامل است.
نظر شما