به گزارش خبرنگار مهر، علیرضا نادری کارگردان، فریبرز قربانزاده طراح صحنه و شهره سلطانی بازیگر نمایش "کوکوی کبوتران حرم" در بخش دوم نشست نقد و بررسی این نمایش در خبرگزاری مهر به تشریح نحوه طراحی صحنه و محتوای نمایش پرداختند. مشروح این گزارش در پی میآید:
* آقای قربانزاده، شما در مقام طراح صحنه از چگونگی شکلگیری طراحی صحنه خاص نمایش و نحوه رسیدن به این طرح بگویید.
ـ فریبرز قربانزاده: پنج سال پیش بود که میخواستیم این نمایش را ضبط تلویزیونی کنیم که اگر میشد اتفاق دیگری بود. در واقع بعد از این مدت افزوده شد، این ایده به متن باعث شد نمایش اجرا شود. این کار هم مثل تجربیات دیگرم با نادری، دارای دو بخش است. بخشی لذت بخش است و بخشی دیگر زمانبر و سخت است. اما به طور کلی خیلی لذتبخش است. حاصل گفتگوی یکماهه درباره رنگ و صحنه و کاربرد صحنه به لحاظ رویدادگاه چیزی است که دیده میشود و در کل چارهاندیشی نادری برای اجرا بوده است.
فریبرز قربانزاده طراح صحنه نمایش "کوکوی کبوتران حرم"
* فضا و اتفاقاتی که برای شخصیتهای نمایش افتاده دارای رنگی تیره و سیاه است. در حالی که رنگ طراحی صحنه روشن و سفید است.
ـ عناصر و رنگ فضا معکوس متن است نه اینکه از متن جداست بلکه طرز تلقی ما این بود که رو نباشد. درست است که با وجود درد و رنج و زخمهای شخصیتهای نمایش نباید فضا سفید و سبک باشد و اگر هارمونی را در نظر بگیریم فضا باید چرک و کهنه میشد ولی ما به عمد نگاه متفاوتی را لحاظ کردیم که شاید به لحاظ ظاهری متفاوت باشد ولی در کل از یک هارمونی برخوردارد است.
شهره سلطانی: این طراحی در عین حال به مانند یک برهوت است و تابلویی در آن دیده نمیشود و فرصتی است که آدمها در آن دردها و زخمهای خود را یادآوری کنند.
قربانزاده: شاید این خانه فرصتی است برای این 12 زن که با قرار گرفتن در آن موقعیت ناگفتههای خود را بازگو کنند. توافقی که با نادری داشتیم این بود که کنتراست بهتر جواب میدهد. نخواستیم که در طراحی صحنه از معماری زیادی استفاده کنیم. همه چیز در حد کاربرد صحنه است و شکافهای موجود در طراحی فقط برای این است که بیانگر وجود اتاقهای مدنظر باشد. بحث تئاتریکال طراحی صحنه حفظ شده و چیزهایی که اضافه شده همه در خدمت کارگردان بوده است.
نادری: در این سالها خلی دچار سوءتفاهمات بودیم و مدام توضیح میدادم که "کوکوی کبوتران حرم" چه نمایشی نیست. وقتی در این متن به آرامی رو به جلو میرویم به یک جهانیبینی میرسیم و من ثابت میکنم که اثر رئالیستی نیست. تجربه، لمس و احساس نکات اساسی رئالیزم هستند که در این نمایش دیده نمیشوند. طراحی صحنه ما میگوید که با کاری رئالیستی روبرو نیستیم. ما کاری سهمگین کردیم که بگوییم "کوکوی کبوتران حرم" با وجود اینکه در این بستر اتفاق میافتد نمایشی رئالیستی درباره رنج و مشقت نیست.
این نمایشنامه درباره زنانی نوشته شده که مردانی را میپرورانند که خود پرورش نیافتهاند. اینها 12 زن هستند که به پابوس یک مرد میروند.
* ما وقتی با ناگفتههای هر کدام از زنان نمایش مواجه میشویم با این امر روبرو هستیم که آنها معلول اتفاقات و اجحافاتی از طرف مردان در جامعه بودهاند. اما در بخشهای دیگری از نمایش با گفته زری دختر متوجه میشویم که این امر در خصوص مردان نیز صورت گرفته و آنها معلول برخی از وقایع و اتفاقات بودهاند که باعث شده زندگی تیرهای داشته باشند.
نادری: چیدمان نمایش طبق یک علت و معلول فکر شده انجام شده است. مهم این است که مراتب این زنان را چگونه میبینیم. اگر هرمی رسم کنیم میتوانیم ببینیم که هر کدام از این زنها در کجا قرار دارند. در شرایطی میان این زنان حتی وجود یک موجود نابالغ که همان پسر ناهید است نیز دیده نمیشود. اینها به مانند طبقه متوسط جامعه هستند که ناکامل بوده و نتیجه این ناکاملی نابودیهایی است که در شکل فقر و فلاکت شاهد آن میشویم. این زنان تابلویی هستند از زن که وقتی به رنگ لباس آراسته هستند همه چیز رنگارنگ و زیبا میشود و وقتی تعرف تئاتر اجتماعی پیش میآید همه چیز آنها سیاه است.
مسأله من از زخمها و مشکلات این زنان فراتر است. این نمایش اثری است درباره کامروایی آدمها. در ایران مسأله کامروایی و گذراندن دورانهای مختلف زندگی نظیر بلوغ چیزی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته ولی اکثر آدمها ادای این را درمیآورند که اینگونه نیست. من نیز یکی از آدمهای این اجتماع هستم و معتقدم که هیچکدام از دورانهای زندگی را به مفهوم واقعی دوران طی نمیکنیم.
در جامعه شناسی بحثی با عنوان ناکام ماندگیهای معوق داریم. یکی از مشکلات اجتماع ما التیام جراحات آدمهای ناکام مانده است. انسانهایی که ناکام مانده و به پول و ثروت رسیدهاند به دنبال ناکامیهای خود هستند. نمایش متمرکز روی انسان کامرواست. معتقدم مشکل ما کامروایی است که باید به آن توجه شود.
ظاهر متن ساده است اما این ظاهر ساده بستری را آماده میکند که این 12 زن را به پابوس مردی ببرد که مرد آرمانها و رویاهایشان باشد.
* شیشه و هدفون فضایی جذاب را برای مخاطب ایجاد میکند. اما در این بین شاهد حرکت قابی در طول صحنه هستیم که گمان میرود در راستای شروع تا پایان نمایش در تعویض صحنهها جابجا میشود. اما این حرکت ناقص مانده و به انتها نمیرسد.
وقتی با روشنفکران تئاتری صحبت میکنیم میگویند که تئاتر ایماژ است. این نکته و نکات دیگر نظیر وجه شاعرانه تئاتر در نمایش "کوکوی کبوتران حرم" رعایت شده است. شیشه کنایهای است به آنچه نباید دیده شود و گوشی هدفون کنایهای است از آنچه نباید شنیده شود. وجه شاعرانه تئاتر نیز در این کار فراتر از فیزیک صحنه اتفاق میافتد.
این قاب حکم کورنومتر کار را داشت که با حرکت خود آغاز تا پایان نمایش را نشان میداد. ولی بعد به این نتیجه رسیدیم که مخاطب را خسته میکند و از اینرو تصمیم گرفتیم که به صورت بیمنطق آن را حرکت دهیم.
قربانزاده: نادری کارگردانی است که بسیار خوب کار میکند ولی متأسفانه اکثر منتقدین تنها نمایشنامه نویسی وی را میبینند و وجه کارگردانی او کمتر مورد توجه قرار میگیرد. در این نمایش وی با مهارت بسیاری در برخی از لحظات نمایش از منطق رئالیته خارج میشود. به نظر من رفت و آمدهایی که نادری در لحظاتی از این نمایش از مرز رئالیزم انجام میدهد اعم از چیدمان عناصر صحنه، استفاده از نور، میزانسنهای ارائه شده در جهان خود خیلی شهامت میخواهد. وقتی متن خوانده شود و بعد با اجرا مقایسه گردد مشخص خواهد بود که تا چه حد دیالوگها پرداخت شده است.
* ما شاهد زنانی هستیم که از یک خانواده هستند و در ابتدای نمایش تبارشناسی آنها صورت گرفته و به لحاظ سببی و نسبی با آنها آشنا میشویم. اما هما و فرح که عضو این خانواده نیستند در کنار آنها قرار گرفته و درگیریهای نمایش با حضور این دو آغاز میشود.
نادری: 12 زن به مشهد مقدس میروند و در این بین دو خواهر به جمع 10 زن یک خانواده وارد میشوند و از این بخش نمایش است که بحران ایجاد میشود. این متن، متنی آرام است که کاراکترها در آن درگیر نمیشوند و نویسنده با ذهن مخاطب درگیر میشود. در نمایشهای بحرانی درگیری بین بازیگران است. به مانند "پچپچههای پشت خط نبرد" و این نمایش به این نوع ادبیات علاقمندم که نویسنده با مخاطب درگیر شود.
اتفاق نمایش عین واقعیت نیست بلکه خلاصه و بسط یافته واقعیت است. با این نمایش باید با منطق دنیای خودش حرف زد. گاهی این منطق متضاد منطق بیرون است. جزء مفروضات اصلی نمایش است که سخت اجرا شود. در این نمایش 10 زن از یک خانواده حضور دارند که در عین حال با هم غریبهاند و با هم به سفر میروند که این خود یک موضوع است. هر انسانی در این نمایش با خود رازی دارد. احمد طبیب سرخسی میگوید "ارزش تو به رازی است که با خود داری"
من روی این رازها تأکید کردم به طوری که بعضی رازها افشا شد. شاید در بخش نشان دادن غریبه بودن این آدمها با هم کمی نارسا عمل کردیم و مخاطب نتوانسته آنگونه که باید به این موضوع پی ببرد.
* غریبه بودن این آدمها از روی برخورد و گفتههایشان با هم تا حد بالایی درک میشود و تنها در صحنهای که دو زری عروس و زری دختر به ذکر خاطرات خود میپردازند شاهد خاطرهای زیبا میانشان هستیم.
نادری: میزانسن ما در آن لحظه این بود که از اسپری خوشبو کننده در فضا استفاده کنیم ولی به دلیل اینکه شاید برخی از مخاطبان با بوی مورد نظر موافق نباشند این کار را انجام ندادیم. معصومیت در گذشته آدمهاست و هر کدام از ما دوران کودکی و گذشته خود را دوست داریم. گذشته برای این سه زن در صحنه مورد نظر زیبا بوده است.
* در نمایش شما و از اتفاقات روی داده برای زنان اینگونه برداشت میشود که شخصیتهای موجود تحت تأثیر جنگ و آموزش و پرورش به عنوان موضوعات کلی قرار گرفته و تغییرات اساسی و حتی ناگوار در زندگیشان روی داده است.
نادری: همینطور است. برخی مسائل در زندگی تأثیراتی ویرانگر به جا میگذارند. زن به عنوان نیروی زایندهای است که درست تربیت نمیشود و حالت سدی را میگیرد که در حال انهدام است. معتقدم زن جنس اول است و حتی از اولویت بالاتری از مرد قرار دارد و نقشی کلیدی را ایفا میکند. بنابراین ویران شدنش نابود کننده است.
بنده 27 سال در آموزش و پرورش حضور داشتم و شاهد بودم که بسیاری از اتفاقات در این مقطع از زندگی انسانها رخ میدهد. جنگ نیز در جامعه ما تبعات خود را به همراه داشته و روی زندگی ما تأثیر بسزایی داشته است.
همه ما زخمی از جنگ و اتفاقات دیگر هستیم و درام حول ما شکل میگیرد. درام حمل این زخمها را برعهده دارد. منطقی نیست که این زخمها را به رخ بکشیم. زیبایی این زنان در این است که با وجود جراحتها زندگی میکنند. وجوه زنانگی، زیبایی، دوشیزگی، فداکاری و سرکشی در این نمایش خیلی بیشتر از وجوه دیگر نیز مورد توجه من بوده است.
* هما و خواهرش هم جدا از این خانواده هستند و هم نگاهی متفاوت نسبت به سایرین دارند و در انتها سرنوشت این دوست که نامشخص میماند و مخاطب به این میاندیشد که سرانجام این دو چه شده است.
نادری: این دو زن از باقی شخصیتها جدا هستند و بخصوص هما از مناسبات مردانه رها شدهاند. این دو از این دایره زیست تحقیرآمیز مردانه خارج میشوند. تنها کسی که دوست دارد مردی را در کنار خود داشته باشد عزیز است که وی نیز از این موهبت محروم مانده است. این دو میخواهند به مرز برسند ولی این مرز، مرزی جغرافیایی نیست. خیلی دوست داشتم فکر کنم که چه اتفاقی برای این دو روی میدهد.
هما در جاهایی از نمایش شاعر مسلک است و اشک میریزد. وی برخلاف ظاهرش شرم معصومانهای حتی در قبال بیان خاطرات خود دارد در حالیکه وی میتوانست به دلیل مشکلاتی که برایش بوجود آمده خیلی زشت و زمخت باشد. هما به خاطر توهینی که به وی میشود مسیر زندگیش را تغییر میدهد. البته "کوکوی کبوتران حرم" این استعداد را دارد که به هر کدام از شخصیتها و اتفاقاتی که برایشان میافتد به صورت مجزا و جداگانه بپردازد.
* البته در آن صورت دیگر دوره 12 تایی شما شکل نمیگرفت. زیرا معتقدم با وجود 12 زن منظورتان از این چیدمان تکمیل یک دوره بوده است.
نادری: درست است.
نظر شما