"دستهای خالی" فیلمی است که میتوان اغتشاش مضمونی و از این شاخه به آن شاخه پریدن آن را به ذهن عجول فیلمساز نسبت داد. فیلمسازی که نه به خودش و نه به مخاطب فرصت رسوب مفاهیم و سیر در اعماق را نمیدهد و در نهایت آنچه از ارزش و ضدارزش در ذهن مخاطب باقی میگذارد، چیزی فراتر از شعار نیست که در مقطعی سینما را به تأسی از جامعه انباشت و مخاطب را هم پس زد.
فیلم با یک سوءتفاهم غیرمنطقی آغاز میشود. سوءتفاهمی که فیلمساز به اجبار بر موقعیت اولیه حاکم میکند تا تعلیقی کممایه به آغاز فیلم بیفزاید. سوءتفاهم یک دختر (مریلا زارعی) درباره مادرش (فاطمه گودرزی) وقتی میتواند باورپذیر از کار درآید که اشارهای به سابقه رابطه مادر و دختر و یا رفتار مادر شده باشد. در غیر این صورت با نشان دادن چند سکانس گفتگوی تلفنی پنهانی مادر، غذا پختن و حرفهای یک مزاحم تلفنی کسی به مادر شک نمیکند.
در چنین شرایطی که بیش از پیش بر پایه گفتههای یک مزاحم تلفنی و سکوت مادر استوار است، فیلمساز بیش از ظرفیت چنین موقعیتی روی آن مانور میدهد و اولین نقطه عطف را بر باز شدن این گره متمرکز میکند که با بازگشت پدر (خسرو شکیبایی) به عنوان یک آزاده جانباز جواب میگیرد. رفت و برگشت در چنین موقعیت دراماتیکی نیاز به زمینهچینی و پرداختی ظریف دارد که با رویکرد عجولانه فیلمساز بدل به گرهی ساده با رنگ و بوی سوءتفاهمی نچسب شده است.
به علاوه فیلمساز در این بخش کدهای شخصیتی ارائه میدهد که در ادامه کاربردی پیدا نمیکنند و در اغراقی پررنگ برای معرفی سریع کاراکتر باقی میمانند. مانند دغدغه دختر برای شرکت در فعالیتهای حسینیه و ... که تنها در یک سکانس به آن پرداخته میشود و در ادامه از این دلمشغولی خبری نیست.
پس از خروج از اولین سطح روایی، همه وجوه متمرکز میشود بر شکلگیری رابطه ناکام این پدر و دختر که قرار است به نوعی یکدیگر را شناسایی کنند و این رابطه عاطفی بازسازی شود. رابطهای که با بار دراماتیک خاص نیاز به پرداختی جزئینگرانه دارد تا به عمق آن نفوذ شود. بخصوص که عارضه موجی بودن پدر که در لحظات بحرانی بروز پیدا میکند، شرایطی برای احیاء مسائل روحی، روانی و عاطفی این نسل فراهم میکند.
فیلمساز در بخش پرداختن به دلمشغولیهای درونی پدر با استفاده از تمهیدات تصویری خاص میتواند لحظات حمله روحی او را به زیبایی به تصویر بکشد. گردابی که جانباز گرفتارش است، به عینه بدل به تصاویری گنگ از زمان جنگ، مارش حمله و ... میشود که در کنار بازی تأثیرگذار زندهیاد شکیبایی بخصوص در این لحظات ملموس میشود.
هر چه از این لحظات خاص که با پرداخت تصویری تأثیرگذار شده بگوییم، این نکته را باید یادآور شویم که اینها تنها لحظاتی زیبا و توقفگاههای موقت هستند که چند رفت و برگشت به آنها کفایت میکند و نباید بر کلیت فیلم حاکمیت پیدا کنند که این اتفاق در مواردی افتاده است.
به نظر میآید حرکت بر این سطح روایی هم برای فیلمساز کفایت نکرده که او را وادار به حرکت در مسیرهایی کرده که فیلم را دچار اغتشاش کرده است. حضور پدر در خانه و شدت گرفتن بحران روحی بر اثر شرایط زندگی عادی و همچنین تماسهای مزاحم تلفنی، خانواده را وامیدارد به طبیعت سبز شمال سفر کنند تا چند سکانس پی در پی به موقعیت با ثبات خانواده هم پرداخته شود. غذا پختن، لباسهای رنگارنگ، طبیعت زیبای شمال و ...
از آنجا که با تغییر مکان امکان ایجاد تعلیق و فشار از طریق تلفن کارکرد اولیه خود را از دست میدهد، فیلمساز در عین استفاده از این وجه که به گونهای غیرمنطقی ادامه پیدا میکند، یک سطح روایی جدید را آن هم به شیوهای کاملاً تصادفی وارد فیلم میکند که کاملاً خارج میزند.
درگیری دختر در یک برخورد تصادفی منجر به قتل، شرایطی پدید میآورد تا موقعیت سکونت در شمال هم واجد گره و نقطه عطف شود. در چنین شرایطی فیلم تلاش میکند از یکسو تکلیف مزاحم تلفنی را با نسبت دادن آن به سابقه زمان جنگ پدر که در عملیاتی ناخواسته منجر به شهادت فرزند آن خانواده شده، حل کند. آنچه در ادامه میماند زندانی شدن دختر جوان به اتهام قتل است که ماجرا و خطوط فرعی خاص خود را در راستای موضوع اصلی میطلبد.
اما در این میان فیلمساز دچار نگرانی از تکبعدی بودن فیلمش شده و آخرین برگ برنده خود را رو میکند تا مخاطب را از هیچ مضمونی بینصیب نگذاشته باشد. بیدینی و کفرورزی مردی که پدر برای گرفتن رضایت او رفته، زمینهای فراهم میکند تا نقبی هم زده شود به زندگی مرفه بیدرد الکلی که البته فرزند به اغماء رفتهای هم دارد!
پدر طلب شفا میکند، پسر از کما خارج میشود، پدر مقتول رضایت میدهد، دختر از زندان آزاد میشود و امواج دریا آرامش نهایی را برای همگان به ارمغان میآورد. همه راضی در عین حالی که چند موضوع نه چندان مرتبط نه چندان هنرمندانه در امتداد هم قرار گرفتهاند تا مخاطب از تک موضوعی بودن فیلمهای ایرانی گله نکند.
"دستهای خالی" مشکل از این شاخه به آن شاخه پریدن دارد و با چنین رویکردی نتیجهای جز این حاصل نمیشود که همه مضامین مطروحه در سطح حرکت میکنند بدون آنکه نزدیک شدن به عمق موقعیتهای دراماتیک بتواند مخاطب را درگیر کند..
فیلم سینمایی "دستهای خالی" پنجشنبه هشتم اسفند ساعت 20:30 از شبکه سه پخش شد. زندهیاد خسرو شکیبایی، فاطمه گودرزی، مریلا زارعی، مسعود رایگان و زهرا داودنژاد در آن بازی کردند. این فیلم سال 1385 بر مبنای فیلمنامهای از خود کارگردان تولید شد.
در خلاصه داستان فیلم آمده: حوریه که پدرش امیرحسین سالها در اسارت عراقیهاست، نسبت به خروجهای بیموقع مادرش مریم از منزل مشکوک میشود و این شک با تماسهای تلفنی مشکوک که در آنها از تصمیم مریم برای ارتباط با یک مرد دیگر صحبت میشود، افزایش مییابد.
نظر شما