پس از شهادت جانسوز امام عسکری و انجام مراسم تدفین آن بزرگوار توسط امام مهدی ، ایشان در سن پنج سالگی به جای پدر، مسئولیت امامت را بر عهده گرفته و از همان زمان بود که غیبت صغرای آن حضرت آغاز شد.
در روایتى از کتاب غیبت، از عده اى از اصحاب امام عسکرى نقل شده است : "نزد امام عسکرى گرد آمده بودیم و از وى درباره حجت و پیشواى پس از او پرسش مى کردیم. در مجلس او چهل مرد حضور داشتند. عثمان بن سعید بن عمر عمرى در برابر آن حضرت برخاست و گفت : فرزند رسول خدا ! مى خواهم درباره مطلبى از شما سؤال کنم که خود بدان داناتر از من هستی. امام به او فرمود : بنشین عثمان! عثمان ناراحت و خشمگین برخاست تا خارج شود اما آنحضرت فرمود : کسى بیرون نرود. هیچ کدام از ما بیرون نرفتیم.
پس از ساعتى که امام، عثمان را با صداى رسا ندا داد. عثمان روى پاهایش برخاست. امام فرمود: آیا شما را به خاطر مطلبى که آمده اید، آگهى دهم؟ همه گفتند: آرى اى فرزند رسول خدا! فرمود: شما آمده اید تا درباره حجت پس از من سؤال کنید: همه گفتند: آرى. ناگهان پسرى را دیدیم مثل پاره ماه، شبیه تر از هرکسى به امام عسکرى! فرمود: این پس از من پیشواى شماست و جانشین من بر شما. او را فرمان برید و پس از من به تفرقه دچار نشوید که در دین خویش به هلاکت افتید. بدانید که شما پس از این روز او را نخواهید دید تا عمرش کامل گردد. از عثمان بن سعید آنچه را مى گوید بپذیرید و فرمان او را اطاعت کنید. که او جانشین امام شماست و کار به دست اوست".
خلفاى عباسى بنا بر عادت معمول خویش، هر گاه فرصتى براى کشتن اولیاء الله مى یافتند، فوراً آنها را به زهر از پاى در مى آوردند. معتصم نیز، امام حسن عسکرى (ع) را به زهر شهید کرد و سپس درصدد یافتن فرزند آنحضرت بر آمد تا او را نیز از میان بردارد و به خیال خویش دنباله امامت را نیست و نابود کند که به امر خدا ناکام مانده و امام زمان تا امروز حاضر است .
نظر شما