به گزارش خبرنگار مهر، ضیاء موحد - حافظ پژوه و منتقد ادبی - در یادداشتی با عنوان "نیمه تاریک ماه؛ آیا حافظ وجود داشته است؟" که یک نسخه از آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد، با اشاره به انتشار "نسخه نویافته از غزلهای حافظ (گردآوری علا مرندی و مدون شده توسط علی فردوسی) به انتقاد از این نسخه پرداخت و آن را نه تنها نسخه برتر ندانسته بلکه نسخهای مانند دیگر نسخهها که پارهای غزلهایش نیازمند ویرایش است، دانسته است. متن کامل این یادداشت از نظر میگذرد:
شبی در جمعی از حافظ پژوهان، یکی از جمع سر بر آورد و گفت: اصلا حافظی وجود نداشته است. حیرت بود و خاموشی. تنها یکی از آنان که در حوالی انتشار دیوان حافظ خود بود؛ در گوش بغل دستی به نجوا گفت: این آقا که تا لحظه پیش چیزیش نبود! گوینده حافظی وجود نداشته مرد ادبی، زباندان و فرزانهای است و من نمیتوانستم گفته او را حمل بر خرابی ناگهانی حالش کنم. لابد به چیزی اشاره میکرد، حکمتی در حرفش بود. حالا با انتشار نسخه تازه یافتهای از حدود پنجاه غزل حافظ به کوشش علی فردوسی که احتمال نسخهبرداری آن در زمان حافظ می رود، حکمیت آن گفته آشکار شده است.
در واقع منظور گوینده این بود که حافظی چون حافظ قزوینی - غنی، خانلری، نیساری یا سایه و بسیاری دیگر وجود نداشته است. منظور من هم در این نوشته کوتاه توضیح همین است، هر چند پیش از این هم در مقاله کدام نسخه؟ کدام شعر؟ کدام شاعر؟ به این نکته پرداخته بودم. این نسخه را علی فردوسی در کتابخانه بادلیان آکسفورد پیدا کرده است. نسخه بردار شخصی است به نام علاء مرندی که تاریخ اتمام نسخه برداری خود را سال نود و دو بعد از هجرت نوشته است. علی فردوسی در مقدمه چاپ خود از این نسخه بر آن است که منظور از نود و دو، هفتصد و نود و دو است و با استنادهایی به متن دلیلهایی آورده که این سال، سال در گذشت حافظ هم بوده است.
بنابر اجتهادهای ایشان حافظ در اواخر عمر مریض بوده و در ضمن نسخهبرداری علا مرندی از گذشته است. ما خواننده را برای آگاهی از این ریزه کاریها به مقدمه او ارجاع می دهیم. آن چه برای من در اینجا مهم است؛ این است که این نسخه حدود دویست سال قبل (1809م) به کتابخانه بادلیان رفته است و اگر اطلاعات داده شده درست باشد؛ این نسخه احتمالا نمیتواند جعلی باشد و تاریخ نسخه برداری هم باز احتمالا 792 هجری است یعنی زمان حافظ. نکته مهم دیگر این که نسخه نسخه شامل پنجاه غزل از حافظ است. کاشف نسخه، این نسخه را با ضبط حافظ خانلری مطابقت داده است و به نتیجهای رسیده و توجه انگیز وانگیزه نوشتن این مختصر.
آن چه مرا به این احتمالاً گویی وا میدارد؛ تامل در عنوانهای غزلهاست. بنابر این عنوانها، حافظ دائما میان دو دنیا رفت و آمد میکند؛ یعنی برای مثال پس از غزلی با عنوان وله طاب و وقته، غزلی با عنوان وله تجاوز الله عن سیاته و این موردها متعدد داریم که اولی حافظ را زنده و دومی در گذشته نشان میدهد. البته میتوان برای این موضوع توجیههایی تراشید اما با هیچ توجیهی نمی توان اجتهادهای آقای علی فردوسی را در دیباچه پذیرفت.
بنا بر بررسی علی فردوسی تنها در 50 غزل حافظ میان این نسخه و چاپ خانلری قریب به 335 مورد اختلاف وجود دارد. جالب توجهتر آن که در 63 مورد از 335 مورد ضبطهای این نسخه با تمام نسخههای موجود متفاوت است. اما آنچه من میخواهم اضافه کنم این است که در اغلب این 63 مورد یعنی 99 درصد ضبطهای نسخههای دیگر چنان که خواهیم دید؛ به وضوح بر ضبط های این نسخه برتری دارد.
نمونهها؛
برخی از ضبطهای خاص نسخه علا مرندی: ضبطهای خانلری و دیگران
1- هر کسی خواست قدم در حرم عشق زدن مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
2- جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد و آتش به همه عالم زد عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
در این مورد هم خلل معنایی داریم هم عیب تکرار قافیه
3- بر در میخانه عشق ای ملک آهسته رو بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
4- پنج روزی که دراین مرحله منزل داری پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه هست
5- روی بگشای که بلبل به فغان می گوید گوش بگشای که بلبل به فغان می گوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
6- گر به نزهتگه ارواج برد بوی تو باد
ملک و حور دل و جان به نثار افشانند عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
7- فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات هیچ فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه ایست که تغییر می کند
8- ما را به منع عقل مترسان و می بیار
کاین شیخ در ولایت ما هیچ کاره نیست کاین شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
9- سرور مجلس دوران جام جم این بود سرود مجلس جمشید گفته اند این بود
که جام نوش که دوران جم نخواهد ماند که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
10- کس جو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب
تا عروشان سر زلف سخن شانه زدند تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
این ضبط حتما غلط است.
چند مورد ضبط خاص این نسخه به نظر شاید از ضبط فارسی خانلری و دیگران بهتر باشد. دو مورد زیر از آن موارد است:
11- به نوک خامه رقمکرده ای سلام مرا
که کارنامه دوران مباد بی قلمت که کارخانه دوران مباد بی رقمت
12- در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال مدام را یعنی طمع مدار وصال دوام را
اما چنان که گفتیم از چند مورد ناقابل که بگذریم بقیه 63 مورد که ضبط خاص این نسخه است نه تنها به ضبطهای نسخههای دیگر برتری ندارند؛ بلکه شایسته ویرایشند چنان که شدهاند. در ضمن این نسخه هم چیزی است مانند نسخههای دیگر. در واقع این نسخه دست کمی از دیوان کهنه حافظ ایرج افشار در حد همین پنجاه غزل ندارد. در نسخه ایرج افشار با حافظی روبرو هستیم که نه عربی میداند، نه وزن، نه قافیه و نه اعتنایی به معنی. چنان که دیرگاهی است کزین جام هلالی مستم را به صورت دیرگاهی ست کزین زهر هلال مستم، نوسته و از این قبیل فراوان.
نمونه های مذکور نشان می دهند که حافظ به احتمال زیاد این بیت ها را در اول، چنین سروده بوده است و سپس ویراستاران معاصر او، خود هم یکی از آنان یا ویراستاران بعدی، بیت ها را ویرایش میکردهاند. شعر حافظ به آسانی به چنین دخل و تصرفهایی میدان میدهد.
گمان نکنید اگر فردا نسخهای از دیوان حافظ پیدا شود بی هیچ شک و شبههای به خط حافظ، که یک روز پیش از درگذشت خود فراهم آورده و مهر و امضا کرده باشد به نسخه سازیهای گوناگون و تازه پایان دهد. در واقع دعا کنید چنین اتفاقی نیفتد؛ زیرا تازه آغاز غوغای ویراستاران خواهد بود. آنان دلیلها خواهند آورد که فلان گزینش او از فلان کلمه در فلان نسخه بهتر بوده است و باید همان را لحاظ کنیم.
بعد هم از آنجا که نقطه گذاری معمول نبوده است؛ هر ویراستار شعری را به گونهای خواهد خواند متفاوت با دیگری. این داستان عیناً به سر آثار شکسپیر آمده و تا جایی پیش رفته که در آن جا هم، مانند دوست ما در مورد حافظ، گفته اند اصلا شکسپیری بوده است. بعد هم از گوشه و کنار، اشخاص محترم و معتبری پیدا خواهد شد که حافظ فلان غزل را از قلم انداخته و چون به اجتهاد آقای علی فردوسی حال خوشی نداشته و مریض بوده؛ حافظهاش هم دچار نقصان شده و از این غزل غافل مانده یا دستش لرزیده و بدین و را به این یا قلم را به قدم، نوشته است. خلاصه آنکه این - با عرض معذرت - دکان مفردات حافظ پژوهی تا ابد تخته ناشدنی است.
چکیده عرض من این است که مجموعهای از غزلها و در آن غزلها مجموعهای از بیتهایی وجود دارند که اسناد آن ها به حافظ مسلم است و در همه نسخههای معتبر به گونه یکسان ضبط شدهاند بی هیچ اختلافی. همین مجموعه حافظ را شاعری بلند پایه و جهانی میشناساند و کنار سعی مینشاند. میماند انبوهی از غزلها و بیتهای دیگر که بازار مفردات حافظ پژوهی را گرم نگه داشته اند در مورد این بخش از شعرها داستان از این قرار است:
در شیراز انسان ادبی و رند و محبوبی بوده است به نام حافظ که غزلهایی میسروده نغز و مردم آن را دوست میداشته اند، اما می دیده اند برخی بیتها را میتوان بهتر کرد، بهتر میکردهاند، میدیدهاند. بیتهایی میتوان افزود، میافزودهاند. میدیدهاند غزلی بهتر است از او باشد تا زا دیگری به او میبخشیدهاند. در این کارها، که حافظ هم در برخی دست داشته، اختلاف سلیقه ویراستاران هم پیش میآمده است که امری است معمولی هر ویراستار پیشنهادی میداده و از آن دفاع میکرده است.
نسلهای بعدی به همان دلیل بعدی بودن نمیدانستند که این تفاوتها همه کار حافظ نیست و بسیاری از آنها اثر طبع دیگران است. ناچار خیال می کردند یکی از این ضبطها باید از همه بهتر و گزیده نهایی حافظ باشد. اما این که کدام به توافق نمیرسیدند و قضیه همین گونه ادامه یافت تا امروز. غافل از این که چنین حافظی، به عقیده آن دوست، وجود ندارد. حافظ وجود دارد اما این حافظ نه حافظ قدسی است، نه حافظ خانلری و نه حافظ بسیاری دیگر در گذشته و در آینده.
حافظ هم همین را گفته: وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
نظر شما