۱۷ خرداد ۱۳۸۳، ۹:۵۹

فلسفه براي كودكان(12)

مارگات شارپ : معلم فلسفه بايد از نظر فلسفي متواضع و مستعد پرسيدن پرسشهاي باز باشد

خبرگزاري "مهر" - گروه دين وانديشه : متن زير ترجمه گفت وگوي سعيد ناجي پژوهشگر ايراني پژوهشگاه علوم انساني و تحقيقات فرهنگي با پرفسور مارگارت شارپ درباره فلسفه براي كودكان است كه در چهار قسمت تنظيم شده و به تدريج بر روي خروجي خبرگزاري " مهر" قرار مي گيرد .

*  چرا در زمينه آموزش فلسفه، رمان هاي فلسفي موثرتر از متون فلسفي هستند؟

 متن فلسفي تلاشي است براي ارائه فلسفه به نحوي منطقي وجامع همچنين فاقد تجربه ، درشرايطي كه داستان  فلسفي اقدامي است براي ترغيب كودكان تا در مورد مفاهيم و شيوه هاي فلسفي به نحوي پرس و جو كنند كه مستقيما به تجربه آنها مربوط باشد

- "جان ديويي" عادت داشت به معلمان يادآوري كند كه تفاوت بزرگي بين پيشرفت منطقي، ارائه اصول و ارائه اصول روبه رشد دانشگاهي وجود دارند. متن فلسفي تلاشي است براي ارائه فلسفه به نحوي منطقي وجامع همچنين فاقد تجربه ، درشرايطي كه داستان فلسفي اقدامي است براي ترغيب كودكان تا در مورد مفاهيم و شيوه هاي فلسفي به نحوي پرس و جو كنند كه مستقيما به تجربه آنها مربوط باشد. به عبارت ديگر ، داستان، فلسفه را در قالب شخصيت هاي تخيلي ارائه مي دهد.


اگر داستان ها، موضوعات يا حوادثي متمركز داشته باشند كه براي كودكان جذاب و مبارزه طلبانه باشد، در عين حال كه ارتباط خود را با تجارب زندگي روزمره كودكان حفظ مي كنند، آنها از داستانها لذت برده و ترغيب مي شوند تا فكر كنند و تحقيق نمايند. هنگامي كه كودكان يك داستان بحث مي كنند، داستان به وسيله اي  كه آنها را كنترل مي كند تبديل مي شود. برخلاف متون سنتي، داستان متعلق به كودكان است. آنها از داستان استفاده مي كنند تا مفاد بحث را شكل دهند و پرستش هاي فلسفي خود را بيان كنند.

نمي توانيم فرض را براي اين بگذاريم كه كودكاني كه به كلاس وارد مي شوند مي توانند فلسفي فكر كنند. يكي از راههاي موثري كه به آنها كمك مي كند تا اين دانش عملي را كسب كنند، درگير كردن خود آنها هم از لحاظ عاطفي و هم ذهني در زندگي شخصيت هايي است كه فرآيند پرسش و پاسخ را انجام مي دهند

اما زماني كه با كودكان كار مي كنيم دليل ديگري براي استفاده از داستان وجود دارد . نمي توانيم فرض را براي اين بگذاريم كه كودكاني كه به كلاس وارد مي شوند مي توانند فلسفي فكر كنند. آنها بايد ياد بگيرند چگونه پيش بروند . يكي از راههاي موثري كه به آنها كمك مي كند تا اين دانش عملي را كسب كنند، درگير كردن خود آنها هم از لحاظ عاطفي و هم ذهني در زندگي شخصيت هايي است كه فرآيند پرسش و پاسخ را انجام مي دهند. لزومي ندارد اين شخصيت ها قهرمانان زن و مرد يا افراد شروري باشند كه در آثار ادبيات كلاسيك كودكان وجود دارد. اين شخصيت هاي تخيلي در كشاكش بيان مواردي قرار مي گيرند كه يك استدلال، قياس و يا يك تمايز صحيح را شكل مي دهند و در عين حال پيشفرضها و مفاهيم آنچه گفته شد را بررسي مي كنند. آنها با تفكرات، گفته ها و اعمال خود نشان مي دهند كه به انديشه ها اهميت مي دهند وحتي اگر همواره در رفتار خودشان اين امر را آشكار نكنند  ارزش افكار را خوب مي دانند . اگر بتوانيم كودكان را تشويق كنيم تا با فرآيند ذهني اين شخصيت ها ارتباط برقرار كنند، هم اين شيوه پرسش و پاسخ را در پيش مي گيرند و هم براي آن ارزش قائل مي شوند.

 "مارتا نوسبام" (Martha Nassbaum) در بخشي از استدلال خود درباره ارتباط ميان آموزش اخلاق و قضاوت اخلاقي به داستان اشاره مي كند. چشم انداز داستان براي كودكان ، به ويژه كودكاني كه بازي هاي فلسفي انجام مي دهند آمادگي و محرك تلقي مي شود. هيچ چيز نمي تواند تعيين كند كه فلسفه بايد عملي يا نظري باشد. " نوسبام " در اثر خود (Loves Knowlege) يك رويكرد متقاعد كننده در رابطه با قضاوت اخلاقي به وجود آورده است. او اين امر را از طريق يك زندگي خاص و وضعيت هاي پيچيده اي براي شخصيت هاي تخيلي خود انجام داده است.

" بدون ارائه رمز و راز، تعارض و تحور از موقعيت هاي تعمدي، براي فلسفه دشوار خواهد بود كه ارزش ويژه و زيبايي انساني را به خوبي منتقل كند... عامل تعمد انساني همواره روايت مربوط به شخصيت ها است كه در مقابله با حوادث عجيب و غريب و همراه رموز دهشتناك استفاده مي شود. در حقيقت همين عامل تعمد انساني است كه سرچشمه زيبايي و غناي روايت محسوب مي شود.  به همين خاطر متوني كه به سبك انديشهاي سنتي نوشته شده اند، بيشترين مشكل را در انتقال مفهوم دارند " ( ص 142).

همه كودكان به صورت آگاهانه يا ناآگاهانه به نوعي درگير قضاوتهاي بهتر مي شوند. اين امر شامل تفكر انتقادي، تفكر خلاق و تفكر مسوولانه درباره ابعاد تجربه انسان مي شود كه كتب سنتي فلسفه به آنها نپرداخته اند

همه كودكان به صورت آگاهانه يا ناآگاهانه  به نوعي درگير قضاوتهاي بهتر مي شوند. اين امر شامل تفكر انتقادي، تفكر خلاق و تفكر مسوولانه درباره ابعاد تجربه انسان مي شود كه كتب سنتي فلسفه به آنها نپرداخته اند. كودكاني كه در حال ايجاد انجمن هاي فلسفي پرسش و پاسخ خود هستند، از داستانها به عنوان ابزاري كمك مي گيرند كه تحقيقات بعدي شان را تسهيل كند. آنچه در آغاز به عنوان انعكاس يك مفهوم گيج كننده در داستان وجود دارد، موضوع سوالات و انديشه هايي تبديل مي شود كه از تجربه خود كودكان بوجود آمده است. اين داستانها براي جوان ترها همچون وسيله ايي هستند تا به قلمرو پرسش و پاسخ در شرايطي دسترسي پيدا كنند كه بتوانند بين پرس و جوي خود و بهتر قضاوت كردن در زندگي روزانه اشان ارتباط برقرار كنند.

* چه ويژگي ها، عناصر و اجزايي بايد در كتاب هاي فلسفه براي كودكان مورد توجه قرار گيرد؟

هر رمان بايد داراي شخصيت هاي تخيلي باشد كه كودكان بتوانند آنها را در موارد زير الگو قرار دهند: پرمايگي و پيچيدگي گفت وگوهاي فلسفي، تفاوت نقطه نظرها، تجزيه و تحليل استنتاج ها، علت ها، فرض ها و قياسها، ارائه مثالهاي مختلف، موقعيت هاي گوناگون و فرآيند خود اصلاحي كه در اجتماع كودكان جريان دارد

- (1) هر صفحه بايد شامل مفاهيم فلسفي گوناگوني باشد كه در سطح سني بيشتر كودكان عادي به نظر برسد و مهمتر از همه اين كه بحث انگيز باشد، اين مفاهيم بايد آن قدر بديهي باشند كه به سختي بتوان به آن توجه كرد، (2) هر فصل بايد برخي از ابعاد معما وار فلسفي را عرضه كند. به طور مثال سعي در شناساندن استدلال، استنتاج صحيح و يك سوال مهم داشته باشد، (3) هر رمان بايد داراي شخصيت هاي تخيلي باشد كه كودكان بتوانند آنها را در موارد زير الگو قرار دهند: پرمايگي و پيچيدگي گفت وگوهاي فلسفي، تفاوت نقطه نظرها، تجزيه و تحليل استنتاج ها، علت ها، فرض ها و قياسها، ارائه مثالهاي مختلف، موقعيت هاي گوناگون و فرآيند خود اصلاحي كه در اجتماع كودكان جريان دارد، (4) هر رمان بايد شخصيت را به نحوي درگير چنين مسائلي كنند. توجه روز افزون، احترام و حساسيت نسبت به شيوه هاي فلسفي و جهان بيني يكديگر، (5) هر رمان بايد نسبت به احساسات يكديگر و چگونگي تاثير اين احساسات را در دستگاههايشان ميان ديالوگهاي فلسفي بوجود آورد ، (6) هر رمان بايد يك پرس و جوي مشترك و ميل به ساختن انديشه هاي يكديگر را شكل دهد و در نهايت در حالي كه يك نوع حس اعتماد، اهميت و انسجام بوجود مي آورد با كار جمعي گروه يكي شود ، (7) اگر چه يك رمان فلسفي مي تواند تنها به يك بعد فلسفه بپردازد ( براي مثال من در كتاب " ناكيشا و جسي " ( nakeesha & jesse)  ) كه به سنين 5 تا 6 سال اختصاص دارد، تنها روي فلسفه بدن تمركز كردم ) ، اما بايد تا آنجا كه امكان دارد ابعاد فلسفه  اعم از اخلاق، منطق، زيباشناسي، انسان شناسي، متافيزيك و ... را در

اگر چه يك رمان فلسفي مي تواند تنها به يك بعد فلسفه بپردازد ، اما بايد تا آنجا كه امكان دارد ابعاد فلسفه اعم از اخلاق، منطق، زيباشناسي، انسان شناسي، متافيزيك و ... را در بر گيرد

برگيرد، (8) هر رمان بايد مفاهيم فلسفي و شيوه ها را به طور عميق در خلال تجربه روزانه كودكان تخيلي به نحوي قرار دهد كه دانش آموزاني كه كتابها را مي خوانند احساس مي كنند درك اين مفاهيم و آنچه اين شيوه ها از پس معاني منتقل مي كنند واقعا اهميت دارد، (9) پرداختن به تاريخ فلسفه . هر رمان بايد ديدگاههاي مختلفي درباره مفاهيم و شيوه هاي فلسفي ارائه دهد تاكودكان تشويق شوند گفت وگوهاي فلسفي ترتيب دهند و خودشان درباره اين مفاهيم، نقشي كه آنها در جهان ايفا مي كنند، و چگونگي ديدن خود در دنيا بيانديشند. اين ديدگاههاي مختلف مي تواند توسط شخصيت هاي تخيلي بيان شوند تا نشانگر سطح سني كودك باشد، (10) هر رمان بايد فرآيند قضاوت كردن را با تمام پيچيدگي اش نشان دهد ، ( نشان دادن فعاليت كودكان در تفكر انتقادي به تفكر خلاق و تفكر مسوولانه )،(11) همچنين هر رمان بايد كودكاني را توصيف كند كه از نظر عاطقي، اجتماعي همچنين شناختي رشد مي كنند، و (12) هر رمان بايد يك معلم بزرگسال را به عنوان تسهيل كننده مسائل فلسفي در داستان جاي دهد . اين مربي بايد به اندازه هر كودكي به نتيجه پرسش ها و پاسخ ها

هر رمان بايد يك معلم بزرگسال را به عنوان تسهيل كننده مسائل فلسفي در داستان جاي دهد . اين مربي بايد به اندازه هر كودكي به نتيجه پرسش ها و پاسخ ها علاقمند باشد .چنين مربي بايد از سخنراني خودداري كند و پرسش و پاسخ فلسفي را براي كودكان به شيوه اي شكل دهد كه آنان بتوانند اين عملكرد را ملكه ذهن خود كرده و خودشان شروع به تمرين كنند. معلم فلسفه خوب بايد از نظر فلسفي متواضع و مستعد پرسيدن سوالات باز باشد

علاقمند باشد. چنين مربي بايد از سخنراني خودداري كند و پرسش و پاسخ فلسفي را براي كودكان به شيوه اي شكل دهد كه آنان بتوانند اين عملكرد را ملكه ذهن خود كرده و خودشان شروع به تمرين كنند. معلم فلسفه خوب بايد از نظر فلسفي متواضع و مستعد پرسيدن سوالات باز باشد. اگر چه معلم هاي فلسفي از لحاظ آموزشي قوي هستند، قوت آنان بر حسب كمك به كودكان در زمينه پرورش دادن استعدادهايي بوده كه براي انجام يك پرس و جوي فلسفي مفيد است. آنها مي دانند چگونه اين استعدادها را پرورش دهند و در اشاره به موقعيت هاي مختلف سريع عمل مي كنند. آنها هر لحظه آماده هستند كه يك قياس را زير سوال ببرند يا درباره پيشفرضها سوال كنند. اين بدان معنا نيست كه بگويم تمام شخصيت هاي معلمان فلسفه بايد چنين شخصيت يا سبك فلسفي را دنبال كنند. برخي از آنان مي توانند مقرراتي، جستجوگر، جدي، دوستدار سرگرمي، بد اخلاق، اجتماعي، جوان، آرام، ترسو و محتاط تر از ديگران باشند، اما خصوصيت مشترك آنان شگفتي و كنجكاوي خاصي براي پي بردن به مسائلي است كه فكر مي كنند واقعا اهميت دارد و هيچ گاه تصور نمي كنند كه جواب اين مسائل گيج كننده فلسفي را مي دانند . علاوه بر اين ، معلمان بايد به انديشه ها و احساسات كودكان احترام بگذارند و همچنين توانايي ايجاد يك محيط باز و حس اعتماد را داشته باشند.

... ادامه دارد

 

کد خبر 84435

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha