مثالهای رایج کیفیات مقولهای مدعی شده متقاعدکننده نیستند. مطمئناً قرمز بودن شیئ تمایل آن برای بازتابیدن نور به یک نوع خاص است و گرم بودن شیئی تمایل آن از متأثر کردن محیط اطراف به روشی متفاوت است. هنگامیکه ما به کیفیاتی که به اشیا از طریق علوم نسبت داده میشوند عطفتوجه می کنیم اینها همه به یکسان گرایشی و حالتی هستند: به طور مثال جرم داشتن یا داشتن بار منفی به صورت منحصر بهفردی با اشاره به روشهایی که در آنها در اختیار داشتن این کیفیات رفتار واجدان آنها را متأثر میکنند تعریف و مشخص میشوند. تأملاتی از این نوع پارهای از فیلسوفان را متقاعد کرده است که هر کیفیت اصیلی یک کیفیت حالتی است.
این نکته ممکن است کمی متفاوت بیان شود. خود یک گرایش یک بیان است. اگر هر بیانی چپزی بیشتر از گرایشی برای بیانی دیگر نبود نتیجه دوری مأیوسکننده بود. این جهان آشکارا هم دارای اعمال و امکانهاست- یعنی شامل گرایشهای ناب است.
با آگاهی از این مشکلات پارهای از نظریهپردازان اذعان داشتهاند که حالات گرایشی باید بر حالات غیرگرایشی متکی شوند. بر طبق این دیدگاه ، یک حالت گرایشی کیفیتی درجۀ دوم است که شیئی بر حسب داشتن کیفیات درجۀ اول غیرگرایشی دارا است. به کیفیت گرایشی شکنندهبودن عطفتوجه نشان دهید. این کیفیت یک شیء است- به طور مثال کیفیت یک گلدان ظرف- که ممکن است به جهت ساختار مولکولی خاصی وجود داشته باشد. داشتن این ساختار به معنای دارا بودن کیفیت درجۀ اول غیرگرایشی است که کیفیت درجۀ دوم گرایشی شکنندگی را بر خود سوار میکند؛ اینکه گلدان شکننده است به جهت داشتن یک کیفیت گرایشی نیست بلکه به جهت داشتن کیفیت غیرگرایشی ساختاری است.
آسان نیست دریابیم چه چیز این سخن را موجه میکند. به طور مثال سخت است دریابیم چه چیز دیگری برای در اختیار داشتن یک کیفیت درجۀ دوم فراتر از کیفیت درجۀ اول "مبنایی" باید وجود داشته باشد. به طور مثال فرض کنید که شکنندهبودن یک شکنندگی کیفیتی درجۀ دوم است که داشتن آن از سوی گلدان مستلزم داشتن کیفیت درجۀ اول مشخص، شاید یک ساختار مشخص است. به کدام معنا این گلدان دو کیفیت متمایز در این جا دارا است: یک کیفیت غیرگرایشی ساختاری و کیفیت غیرساختاری؟ مطمئناً این ساختار مولکولی آن است که گرایش دارد تا گلدان نور را به نوعی خاص منعکس کند، در درجۀ حرارت متوسط جامد باقی ماند و هنگامیکه به قاشقی میخورد صدای خاصی از خود ساطع کند و البته هنگامیکه با شیئی سخت برخورد میکند بشکند. بنابراین اگر داشتن یک ساختار خاص، یک کیفیت محسوب میشود این کیفیت مانند هر کیفیت دیگری که میتوانید تصور کنید کیفیتی گرایشی است.
اشیای زیادی با ساختارهای مولکولی زیاد و متفاوتی میتوانند شکننده باشند. با این همه، این نکته نباید ما را بدان سمت سوق دهد که شک کنیم که کیفیت شکنندگی این گلدان- کیفیتی کاملاً رایج و درجۀ اول از گلدان محسوب میشود، و شاید این کیفیت ، کیفیتی که ما در حال بحث از آن هستیم - یعنی داشتن ساختار خاص- به حساب آید. این بهخوبی با دیدگاهی که ما آن را تأیید کردهایم سازگار است. کیفیات سرشتی دوگانه دارند: هر کیفیت هم کیفی و هم گرایشی است و هر کیفیت به روش مشخص و متمایزی با کیفیات و گرایشهای اشیایی که آن را در اختیار دارند در ارتباط است. ما میتوانیم این سرشتها را فقط در فکر - با تأمل بر کلی بدون در نظر گرفتن [کیفیت] دیگر جدا کنیم- مانند اینکه ما صرفاً در ذهن میتوانیم مثلث بودن یک مثلث را از یک مثلث جدا کنیم.
نظر شما