خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: معمولا تفکر عقلانی و منطقی به تنهایی تضمینی برای سلامت و حتی شرط کافی رسیدن به حقیقت نیست زیرا فقط روش تشخیص خطا را به ما نشان میدهد و نمیتواند جای منابع معرفت را بگیرد. با این حال، همه انسانها در صورت رفع موانع، حق و باطل منطقی را در تمایز از منافع و منویات خویش تشخیص میدهند و با این تشخیص میتوانند از اشتباه، دورتر و به کشف حقیقت نزدیکتر شوند.
نگارنده کتاب حاضر را به منظور آموزش روشهای تفکر نقادانه تدوین و به خواننده کمک میکند تا با مهارت یافتن در صورتبندی استدلال و تشخیص ساختارهای مختلف آن و یافتن خطاها و مغالطات، ملکه تفکر فعال نقاد را در خود بپرورد.
برخی از مباحث کتاب عبارتند از: استدلال کردن و دلیل آوردن؛ سازگاری؛ حکم،اعتقاد، شناخت: شک ویقین؛ استنتاج؛ اولین منزلها: مشاهده، حافظه، گواهی؛ کاربردهای استدلال؛ اعتبار منطقی؛ صدق و کذب؛ تعریف؛ شکلهای منطقی؛ تضمن وجودی شکلهای حملی؛ و ....
برخی تعاریف کلاسیک از اصول تفکر نقدی
جان دیویی و "بازتاب تفکر"
در حقیقت صدها سال مردم راجع به تفکر نقدی فکرکرده و تحقیق کرده اند که چگونه آن را تدریس کنند، در شرایطی که سقراط تدریس این رویکرد را 2000 سال پیش آغاز کرد، جان دیویی ، فیلسوف آمریکایی ، روانشناس و مربی به عنوان " پدر " اصول تفکر نقدی نوین " نامیده می شود. او تفکر نقدی را باز تاب تفکر می خواند و آن را چنین تعریف می کند : " تفکر فعال ، مستمر و با دقت در مورد یک عقیده یا فرض بر گرفته دانش در پرتو زمینه های که از آن حمایت می کند و نتایج بعدی که بدان منتهی می شود " . ( دیویی ، 1909 صفحه 9 ) .
بگذارید لحظه ای را صرف توضیح این تعریف کنیم . دیویی از طریق توصیف تفکرنقدی به عنوان یک فرآیند فعال ، این امر را با یک نوع تفکر مقایسه می کند که در آن شما ایده ها و اطلاعات را از کس دیگری کسب می کنید - که ممکن است از آن به عنوان فرایند منفعل یاد کنید.
برای دیویی و هر کس دیگری که با این اصول کارکرده ، تفکرنقدی دراصل یک فرآیند فعال تلقی می شود - تفکری که شما به جای خود فکر می کنید ، از خود سوال می پرسید ، خودتان اطلاعات مربوطه را پیدا می کنید و ... تا این که به یک شیوه کاملا منفعل از دیگران بیاموزید.
دیویی در تعریف تفکر نقدی به عنوان "مستمر " و " بادقت" این فرایند را با یک نوع تفکر غیر بازتابی مقایسه می کند که همه ما گاهی درگیر آن می شویم . برای مثال ، گاهی اوقات ما بدون تعمق کافی نتیجه گیری می کنیم ، یا یک تصمیم عجولانه می گیریم . البته برخی اوقات باید به صورت عجولانه تصمیم بگیریم ، یا نتیجه گیری کنیم، چرا که باید به سرعت تصمیم خود را بگیریم یا موضوع آنقدر ها مهم نیست که نیازمند تفکر با دقت باشد؛ اما اغلب هنگامی مرتکب این عمل می شویم که باید صبر کرده و فکر کنیم.
اگر چه مهمترین مسئله راجع به تعریف " دیویی" این است که او راجع به " زمینه هایی که از یک عقیده پشتیبانی می کند" و نتابج بعدی که به آن منتهی می شود" چه گفته است . به بیان ساده تر، او می گوید چه موضوع هایی علت هایی محسوب می شوند که بنابرآن باید چیزی را باورکنیم و چه موضوع هایی معانی ضمنی عقاید ما هستند.
اغراق نکرده ایم اگر بگوییم، تفکر نقدی اهمیت زیادی را ضمیمه استدلال می کند، استدلال ارایه کرده و استدلالها را تا آنجا که ممکن است ، ارزیابی می کند . تفکر نقدی تنها به این موارد محدود نمی شود ، اما استدلال مجرب یک عنصر کلیدی محسوب می شود.
ادوارد گلاسر و اتکا به اندیشه دیویی
به طور خلاصه به نقش مرکزی علت و استدلال باز می گردیم، اما بگذارید نگاه مختصری به یک تعریف دیگر که متعلق به اصول تفکر نقدی است بیاندازیم. این تعریف " ادوار گلاسر" یکی از نویسندگان کتابی است که تفکر نقدی را می آزماید . این کتاب که عنوان آن " ارزشیابی تفکر نقدی واتسون - گلاسر" است در سطح جهان بیشترین خواننده را دارد . گلاسر تفکر نقدی را چنین تعریف می کند: 1- رویکردی مستعد تفکر هوشمندان درباره موضوعاتی که در حوزه تجربیات یک شخص قرار می گیرد ، 2- دانش روش پرسش و پاسخ منطقی و استدلال منطقی ، و 3- مهارت هایی که در زمینه کاربرد این روش ها مطرح می شود . تفکرنقدی نیازمند تلاشی است مستمر برای بررسی هر عقیده یا فرضی از دانش در پرتو شواهدی که آن را حمایت می کند و نتایج بعدی که به آن منتهی می شود ( گلاسر ، 1941 صفحه 5) .
به سرعت مشخص می شود که این تعریف از واژهای اصلی تعریف " دیویی" سود جسته است. گلاسر به جای استفاده از واژه زمینه ها واژه شواهد را جایگزین کرده ، اما جمله دوم به جمله " دیویی" شباهت بیشتری دارد . اولین جمله راجع به یک نگرش یا استعدادی صحبت می کند که باید درباره مسائل و شناخت هایی که تحت عنوان " روش های پرسش و پاسخ منطقی و استدلال با توانایی کم یا زیاد ، بکار می برید هوشمند باشید .
رابرت انیس و تعریفی با کاربرد گسترده
یکی از سرشناس ترین کسانی که در پیشرفت اصول تفکر نقدی سهم داشته رابرت انیس است . تعریف او که کاربردی گسترده یافت چنین است : تفکر نقدی ، تفکری " منطقی " و " بازتابگر" است که بر این تصمیم که چه چیزی را باور کنیم و انجام دهیم متمرکز شده است.
به تاکیدی که روی واژه " منطقی " و " بازتابگر" شده است توجه کنید ، همچنین عبارتی را که انیس به کار برده در نظر بگیرید: " تصمیم این که چه کاری را انجام دهیم " که در تعاریف پیشین به صورت آشکار تر بیان نشده بود، بنابراین تصمیم گیری درنظر انیس جزیی از تفکر نقدی محسوب می شود .
ریچارد پل و تفکر درباره تفکر خودتان
در این بخش و در بخش (4-1) دو تعریف نهایی تفکرنقدی را بررسی می کنیم . این تعاریف توسط محققانی به وجود آمده اند که در این زمینه کارمی کردند . اولین تعریف به ریچارد پل اختصاص دارد که تعریف وی با دیگر تعاریفی که تا به حال اشاره کردیم تفاوت دارد : تفکر نقدی یک وجه از فکر کردن درباره هر موضوع ، مفهوم یا مسئله ای است که در آن متفکر کیفیت تفکر خود را بهبود می بخشد . این امر از طریق به عهده گرفتن مسئولیت ساختارهای تفکیک ناپذیر در تفکر و وارد کردن استانداردها به آن صورت می گیرد. ( پل ، فیشر و نوسریچ ، 1993 ، صفحه 4 ) .
این تعریف جالب است چرا که توجه را به یک مقاله درباره تفکر نقدی جلب می کند که در آن معلمان ومحققان این امر را تصدیق می کنند که تنها راه رئالیستی پرورش توانایی تفکر نقدی یک شخص از طریق تفکر راجع به تفکر امکانپذیر است . ( که اغلب
metacognition نامیده می شود) . تفکر راجع به تفکر به صورت آگاهانه قصد دارد تفکر نقدی را اصلاح کند . این امر از طریق اشاره به برخی مدلهای تفکر معتبر در ان قلمرو صورت می گیرد . بگذارید این ایده را با یک قیاس توضیح دهیم .
مفهوم استدلال در تفکر انتقادی
استدلال در تفکر انتقادی اهمیتی بنیادین دارد. تعریف تفکر انتقادی با مفهوم استدلال گره میخورد، یعنی تفکری که با پیشفرضهایی به نتایج مستدل ره میسپارد. بنابراین تفکر انتقادی به هیچ عنوان نباید تفکری متکی بر جر و بحث و جدال معنی شود.
در دل تفکر انتقادی قابلیت سنجش، تعریف و تعین بخشیدن به استدلالها وجود دارد. واژۀ استدلال و بحث ممکن است برای برخی آشنا نباشد. این مفهوم بدان معنا نیست که انسان از کسی شکوه کند یا به مبارزه با کسی برخیزد. بحث کردن چه در زبان فارسی و چه در زبان انگلیسی علاوه بر جر و مناقشه کردن به معنای استدلال کردن هم به کار میرود.
در اینجا استدلال عبارت است از دلیلی که نتیجهای را با تکیه بر مقدمه ای مورد حمایت قرار دهد. فیالمثل من به فرد الف اعتقاد ندارم چون او صادق نیست. ممکن است در یک استدلال بیش از چند جمله و نتیجه وجود داشته باشند. اما آنچه مهم است این است که نتایج ما بر پیشفرضها و دلایل درست متکی باشند.
در تفکر انتقادی پیشفرضهایی وجود دارند که قابلیت اثبات را ندارند. همانطور که دیدیم متفکر انتقادی مخالف وجود پیشفرضها در تفکر نیست. آنچه متفکر انتقادی بسی برایش احترام قایل است آن است که استدلالهایی موجه را مبتنی بر فرضهایی از پیش درست دانسته صورت دهد.
یک متفکر انتقادی باید استدلالهایی را از مکالمههای نوشتاری و گویشی انتخاب کند. گاهی استدلالها نشانههایی چون: "زیرا"، "برای آنکه"، "به جهت آنکه" و غیر دارند و در پارهای زمانها هم این نشانهها موجود نیستند و فرد خود باید استدلال، پیشفرضها و نتیجه را دریابد.
منطق صوری استدلالها را به دو نوع قیاسی و استقرایی تقسیم میکند. هرچند متفکر انتقادی از منطق غیرصوری حمایت میکند وی باید حداقل تفاوتهای بنیادین میان این دو نوع استدلال را بفهمد. اگر چیزی از چیزی دیگر به صورت ضروری ناشی میشود این به معنای استدلال قیاسی است . به عبارت دیگر یک استدلال قیاسی هنگامی و تنها هنگامی موجود است که به از جهت منطقی از پیشفرضی ناشی شده باشد. اگر همۀ مجردها غیرمتأهل هستند و علی مجرد است او غیرمتأهل است.
با این همه بسیاری از استدلالهایی که فرد در زندگی با آنها روبرو است استقرایی هستند. بر خلاف استدلالهای قیاسی، استدلالهای استقرایی سیاه و سفید نیستند چرا که آنها نتایجشان را به صورت ضروری ارائه نمیکنند. آنها بر مبانی موجهی متکیاند اما به صورت احتمالی ره به نتایج میسپارند.
یک متفکر انتقادی باید بداند که نتایج در استدلالهای استقرایی با ضرورت و به صورت مطلق تأمین نمیشوند و در اینجا با احتمال درست بودن طرف هستیم. تواضعی که متفکر انتقادی از آن بهره دارد با ابزارها و لوازمی که در اختیار دارد بیگانه و بیارتباط نیست. او میداند شرط عقل حکم میکند احکامی کلی برای آرایی که با آنها مواجه میشود صادر نکند.
نظر شما