۱۰ فروردین ۱۳۸۸، ۱۲:۴۰

ما و پرسش عدالت

ما و پرسش عدالت

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: بسیاری از پژوهشگران ایرانی معتقدند پرسش عدالت مهمترین پرسش فرهنگی - فکری ما در زمانه کنونی است که بسیاری از پرسشهای دیگر ما را در بر می‌گیرد. انچه در پی می‌آید نگاهی دارد به اهمیت این پرسش.

علم اخلاق و حکمت اخلاقی در تفکر ایرانیان هرگز به اندازه حکمت نظری مهم نبوده است و قلت کتابهایی که در تاریخ ایران در باب "اخلاق" نگاشته شده تآییدی بر این مدعاست. بزرگان اندیشه دیار ما از فارابی و بوعلی و سهروردی گرفته تا غزالی و صدرالدین شیرازی و حتی خواجه نصیرالدین بیش و پیش از آنکه با مباحث جدی " حکمت عملی" درگیر باشند، "حکمت  نظری" ذهن و زبانشان را به خود مشغول داشته است.

دلایل این امر فراوانند: از علل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تا دلایل معرفتی همه در این مورد دخیل بوده اند اما شاید یکی از دلایل معرفتی مهم برای این خلل، مرجح دانستن حکمت نظری  بر حکمت عملی بوده است و حکیمان ایرانی - و  شاید حکیمان کل جهان سلام - که حکمت عملی را محصول اجتناب ناپذیر حکمت نظری می دانستند فکر می کردند اگر به حکمت نظری بپردازند بدون شک به حکمت عملی هم دست خواهند یازید.

آنچه در " حکمت عملی" نسبت به "حکمت نظری" پررنگ تر است توجه بیشتر به شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی است  برای صدور احکام و قضایا در " حکمت عملی" بسی مولفه های وضعیتی را باید در نظر داشت و به این جهت بود که معلم اول - ارسطو - حکمت عملی و سیاست را برترین خردها به حساب می آورد. چراکه برای اظهار نظر کردن در این زمینه - که موضوع آن عمل است - بسی مولفه های وضعیتی را باید لحاظ کنیم و عدم تفطن بدانها علم ما را با خللهای بسیاری مواجه می سازد. از این جهت شاید کار خواجه نصیر؛ اخلاق ناصری از معدود آثار منتشر شده در ایران زمین در باب حکمت عملی باشد و وی سعی می کند به دنبال اخلاقی باشد که " به اختلاف ادوار و تقلب سیر و آثار مختلف و مبتذل نشود"

مدرنیته تحولی در سه ساحت بود؛ اندیشه ، ارزش و هنر. اس و اساس این تحول البته مربوط به ساحت اندیشه بود که با سوبژکتیویسم دکارتی شروع شد و عالم و آدم را موضوع " شناسایی" به حساب آورد. دوگانگی ذهن و عین ، تغییر عالم ، جدی گرفتن زندگی ، روییدن نوع خاصی از فردیت و بالاخره نقادی و عیارسنجی را می توان از ثمرات و نتایج سوبژکتیویسم مدرنیته به حساب آورد. در حوزه ارزشها اما با فردیتی روبروییم که قصد اخذ اخلاقیات را از عقل مدرن دارد. به معنای دیگر عقل مدرن مراجع فراانسانی و فراعقلی را برای ارزشها منکر می شود و خواستار توسل به خود جهت تعین ارزشی و اخلاقی است. اخلاق بشر مدرن هم اخلاق مسبوق به زندگی به حساب می آید و او خواهان  رسیدن به قوانین و قواعدی است که کمترین جدال را در زندگی دنیوی تآمین کند . به این جهت بود که مباحثی چون: قدرت، مشروعیت، عدالت ، فردیت و حکمت تغییر ماهیت دادند و در گستره نوینی تعریف شدند.

بر این رآییم که همه چالشهایی که در چند سده اخیر فراروی عقل مدرن قرار گرفته و همه زلزله ها و پس زلزله هایی که به خود دیده قابل تعمیم به اخلاق نوین است .

گفتمان فکری  ما ایرانیان یک سده است تغییرات مهمی به خود دیده است. هنگامی که از عدالت و آزادی سخن می گوییم ، از نسبت توسعه سیاسی و عدالت اجتماعی صحبت می کنیم ، به نقش فربه قانون توجه می کنیم، توزیع ثروت و قدرت ذهن و زبانمان را به خود مشغول می دارد همه ناشی از این تغییرات هستند. به معنای دیگر ما با پرسشهای جدیدی روبروییم که ناشی از زیستن در جهان جدید است. جواب به این پرسشها نیز جز با برقراری نسبت جدی میان سنت و مدرنیته ممکن نیست.

در ساحت حکمت عملی نیز ما هم باید سنت اخلاقی خودمان را مرور و بررسی کنیم و هم کل تاریخ غرب و فراز و فرودهای آن را مدنظر داشته دباشیبم و به سنتز میان این دو بیندیشیم. رسیدن به این سنتز از آن جهت ضروری است که نه تنها سنت نیاز به شالوده شکنی و واکاوی دارد که با مدرنیته ای روبروییم که خود به نقصانهایش اعتراف کرده است. مسایل اخلاقی ما هم در ذیل این سنتز قابل بررسی و جواب دادن هستند.

پرسشهای اخلاقی جدی جامعه ما بدین قرارند: رابطه ما با دیگری چگونه باید سامان گیرد؟ اخلاق مکالمه واجد چه ویژگی هایی است ؟ عدالت چگونه برای آزادی و توسعه سیاسی و اقتصادی محدودیت و تبصره ایجاد می کند؟ مرزهای تسامح و تساهل کجاست؟ آیا می توان با تساهل  به مقابله با خشونت برخاست؟

ما محتاج اندیشمندانی هستیم که این پرسشها و ابهامات را تئوریزه و تحلیل کنند. اما تحلیل این پرسشها همه منوط به داشتن موضع در قبال موضوع مهم عدالت است. چه عدالت را به مثابه انصاف در نظر بگیریم و چه فضیلت بنامیمش و چه با برابری برابرش خوانیم و چه آن را معادل استحقاق بدانیم پرسش از آن  نه تنها پرسش از مهمترین پرسش حیات اخلاقی جامعه ماست که با بسیاری از پرسشهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ما همپوشانی دارد.

 پرسش عدالت هم با مقوله توسعه سیاسی ارتباط دارد و هم گریبان گفتمان " خودی و غیرخودی" را می گیرد، هم با سازوکارهای نهادهای اجتماعی سروکار دارد و هم به کار نابسامانی های سیاسی ما خواهد آمد. از این جهت ما پرسش عدالت را مهمترین پرسش حکمت عملی ایران زمین در مقطع کنونی به حساب می آوریم. 

کد خبر 852988

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha