۱۲ فروردین ۱۳۸۸، ۱۹:۳۴

جمهوری اسلامی؛ نظریه‌ای جدید در باب حکومت

جمهوری اسلامی؛ نظریه‌ای جدید در باب حکومت

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: انقلاب اسلامی را از منظرهای گوناگون می‌توان مورد توجه قرار داد. در این میان یکی از مهمترین مؤلفه‌هایی که در باب این انقلاب باید در نظر گرفت نسبت انقلاب اسلامی و نظریه حکومت دینی است.

شکی نیست که نسبت دین و سیاست از همان اوان تشکیل ادیان و بخصوص ادیان ابراهیمی مورد توجه بود است. در این میان دین اسلام به جهت آنکه پیامبر آن حکومتی دینی را نیز تأسیس کرده است از جهت نسبت دین و حکومت دین همیشه و همه جا زبانزد عام و خاص بوده است. با تکیه بر این نکته است که همه افرادی که در باب ادیان تطبیقی به پژوهش مشغولند مهمترین نقطه افتراق دین اسلام را با مسیحیت در این می دانند که اسلام بجد به مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پرداخته است و ادبیات دین اسلام مشحون از آموزه هایی در این باب است.

در طول تاریخ اسلام اما بسیاری از این آموزه ها مورد غفلت واقع شده اند و یا اینکه دست آویز پاره ای از قدرتمندان بر ایجاد سیطره بر جوامع اسلامی قرار گرفته اند. انقلاب اسلامی اما بنا داشت بار دیگر آموزه های اصیل اسلامی در باب مسائل و مضامین سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را پررنگ نماید. اگر نگاهی به نظریه ولایت فقیه که از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی ابراز شد بیندازیم این دغدغه بجد و بوفور در آن هویدا و پیدا است.

انقلاب اسلامی در زمانه بخصوصی نضج گرفت. این انقلاب در دوره ای سامان یافت که اعتقاد به پاره ای از مولفه های مدرنیته چون: جدایی دین و سیاست به جهت رواج مکتبهای مختلف پست مدرن سست شده بود. به همین جهت و به دلیل نیاز به ارائه نمونه و الگویی در باب نسبت اسلام و سیاست انقلاب اسلامی مجال بروز و نمود یافت. شاید یکی از دلایلی که اندیشمندان پست مدرن معروفی چون میشل فوکو به این انقلاب عطف توجه نشان دادند این بود که انقلاب ما بنا داشت پایه های تفکر سیاسی جدید را احیا کند. همانطور که پاره ای از پژوهشگران تصریح کرده اند این انقلاب البته با همه بنیادهای تفکر غربی سر ستیز نداشت و تعدادی از مولفه های آن را می پذیرفت. به طورمثال خود مفهوم انقلاب مفهومی است که کمتر معادلی از آن در جهان قدیم وجود دارد و همه نمادهای آن در دل تمدن جدید و مدرنیته بروز یافته اند.

با این همه انقلاب اسلامی به ترکیب و سنتزی می اندیشید تا بتواند مولفه های اصیل اسلامی را با تعدادی از مشخصه های مثبت تمدن جدید در یک منظومه منسجم و واحد گردهم آورد. در عرصه سیاست هم این انقلاب همین هدف را پی جویی می کرد و در نظریه حکومت دینی آن هم توسل و توجه به آموزه ها و اصول اسلامی وجود داشت و هم تعدادی از ابزارها و راهکارهای جهان جدید برای تقسیم قدرت چون: مفهوم حزب و تقسیم قوا در آن مشاهده می شوند. به نظر می رسد که این انقلاب اهداف سیاسی خود را از متون و مضامین اسلامی گرفته و در مقام روش از اندیشه های جدید استفاده کرده است. به همین جهت است که می گویند این انقلاب دل به سنت اسلامی و سر به تفکر جدید دارد. این نکته دقیقاً در مورد شاخصهای سیاسی آن نیز صدق می کند.

نمی توان به نظریه حکومت دینی اندیشید و از موانعی که به صورت بالقوه و ممکن فراروی آن مطرحند بسادگی گذر کرد. شکی نیست که برهه و دوره بیست و نه ساله زمانه خوبی است تا ما با تأمل ژرف بر آن فراز و فرودهای راهمان را در تحقق حکومت اصیل دینی پی جویی نماییم. از نقاط فراز این انقلاب می توان به اصالت و ابتکار آن ، توجه به استقلال فکری و سیاسی، تأمل برمولفه های غنی دینی و معنوی و همچنین ارائه تصویر جدید از اسلام به مغربیان اشاره کرد. با این همه در این مقطع نقاط فرودی هم به چشم آمده اند که یکی از مهمترین این نقاط توجه نکردن به زیرساختهای نظری حکومت دینی است. ما در این زمینه با نقاط ضعف بسیاری روبرو هستیم.

هرچند که نمی توان تلاش و جد و جهد تعدادی از متفکران را برای پروبال دادن به نظریه های غنی و ژرف در باب حکومت دینی نادیده گرفت اما کمتر کسی است که تردید داشته باشد ما در این عرصه یعنی عرصه نظر کم و کاستهای بسیاری داریم. کافی است نگاهی به نظریه مسلط سیاسی جهان غرب یعنی لیبرالیسم بیندازیم تا دریابیم آنها تا چه اندازه در بسط این نظریه کوشیده اند و حتی مکتبهای سیاسی گوناگونی در ذیل این نظریه مطرحند ولی ما کمتر شاهد نظریه های متنوع و متکثردر این عرصه یعنی در باب حکومت دینی هستیم.

برای تحقق اهداف مختلف حکومت دینی به افرادی توانمند و صاحب نظر نیاز است که نه تنها با مبادی دینی و مبانی اسلامی آشنایی کاملی داشنه باشند که به ابزارهای جدید نیز مسلط باشند و جهان جدید و لوازم آن را بخوبی بشناسند. ما در این سه دهه برای پرورش این افراد با مشکلاتی روبرو بوده ایم و باید تلاشی مضاعف را در این عرصه از خود نشان دهیم.

از سوی دیگر حکومت دینی نیاز به ساختارها و نهادهایی دارد که این ساختارها مجزا و مستقل از توانمندیهای فردی اشخاص کارکرد ویژه خود را به انجام برسانند. ما برای ایجاد این نهادها هم با مشکلاتی روبرو بوده ایم و فی المثل در تحقق گونه ای جامعه مدنی دینی که بتواند در نقش واسط میان حاکمیت و ملت ایفا نقش کند موفق نبوده ایم. راه انقلاب اسلامی و آینده نظریه حکومت دینی به توجه به این آسیبها و نقاط فرود بستگی دارد و بدین جهت دردمندان و متفکران قوم باید حساب جداگانه ای را برای آنها باز نمایند.

کد خبر 853559

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha