مترجم کتاب "نشانهشناسی" نوشته امبرتو اکو در نشست بررسی این اثر با اشاره به اینکه "اکو" نشانهشناسی را بخشی از زبانشناسی میداند، گفت: از نظر او رابطه میان "بیان" و "محتوا" رابطهای قراردادی است که محتوا در این رابطه بعدی فرهنگی دارد.
"اکو" نشانهشناسی را بخشی از زبانشناسی میداند
دکتر ایزدی گفت: اکو شخصیتی چند وجهی دارد و در حوزههای مختلف فعالیت داشته است. به رغم این موضوع او را بیشتر به عنوان یک نویسنده و فیلسوف میشناسند. دو رمان از او در زبان فارسی به نامهای "به نام گل سرخ" و "آونگهای فوکو" وجود دارد که مورد توجه قرار دارند .
وی در ادامه معرفی "اکو" گفت: اکو در دانشگاه بولونیای ایتالیا، صاحب کرسی فلسفه و نشانهشناسی است. اکو در بحث زبانشناسی یک کتاب اصلی دارد که نظریه زبانشناسی وی در آن منعکس است. آن کتاب یکی از کتابهای کلاسیک در حوزه زبانشناسی است و کتابی که من ترجمه کردهام در واقع، بخشی از آن کتاب است. کتابی که من ترجمه کردهام به شیوههای تولید نشانه میپردازد.
این پژوهشگر حوزه زبانشناسی در ادامه افزود: من بحثم را با این سؤالات آغاز میکنم که اساسا زبانشناسی در چه بستری به عنوان علم ظهور پیدا کرد. در پاسخ باید یادآوری کنم که زبانشناسی با زندگی ما عجین شده که توصیف آن برای ما غیرممکن شده است. به عبارت دیگر زبانشناسی را در زندگی روزمره خود به کار میبریم ولی نمیتوانیم آنرا توصیف کنیم.
وی گفت: منطق ارسطویی تا قرن 19 دنبال شد. در قرن 19 منطق جدید جای خالی منطق ارسطویی را گرفت و "فرگه" مبانی منطق جدید را پایهگذاری کرد. "راسل" و "وایتهد" با نوشتن اصول ریاضیات در پی وحدت بخشیدن به علوم برآمدند. در سال 1957 "چامسکی" با کتاب ساختهای نحوی، میان منطق و زبان ارتباط برقرار کرد. بر این اساس، زبان و منطق به عنوان کارکرد ذهن مطرح شد.
این پژوهشگر در ادامه یادآور شد: چامسکی از منطق کمک گرفت و در نظریه زبانی خود بر روانشناسی تأکید داشت و از این رو علوم شناختی مورد توجه زیادی قرار گرفت و با استفاده از قواعد منطق، هوش مصنوعی بوجود آمد. نکتهای که وجود دارد این است که قواعد منطق فارغ از بافت زندگی روزمره هستند. به همین علت پروژه هوش مصنوعی موفقیت چندانی نداشته است. به عبارت دیگر اصول محض و انتزاعی منطق با بافت زندگی روزمره ما متفاوت است.
وی خاطر نشان کرد: ما در نظریه اطلاعات دو مفهوم اساسی داریم که عبارتند از پیام و رسانه. اگر ما به دنبال معنا باشیم باید ببینیم که آنرا باید در زنجیره پیام جستجو کنیم یا در رسانه. یا معنا را باید در ساختارهای مغز آنگونه که چامسکی میگوید، جستجو کرد. "پاتنام" معنا را نه در پیام و نه در رسانه جستجو میکند. به نظر او معنا در بافت قرار دارد که نشانه در داخل آن معنا پیدا میکند. از اینجا بود که علم نشانهشناسی شکل میگیرد.
ایزدی اظهار داشت: پدر این علم "فردیناندو سوسور" بود. او بحث دال و مدلول را مطرح میکند. به نظر سوسور نشانهشناسی دارای دو بخش دال و مدلول است و رابطه میان این دو رابطهای اختیاری و قراردادی است. بعد از سوسور در امریکا "چالز پیرس" برای تبیین نشانه به جای رابطه دوگانه سوسور رابطه سهگانه را مطرح میکند. او مثلثی را ترسیم میکند که یک ضلع آن نشانه است و دو ضلع دیگر آن "موضوع" و "مفسر" هستند.
این مترجم در ادامه گفت: نشانه ایدهای انتزاعی است که در ذهن قرار دارد. موضوع، مورد خاصی است که فرد آنرا حس میکند و مفسر، معنای نشانه است. بر پایه این اصول "پیرس" کارکرد نشانه را تبیین میکند. از نظر او خود نشانه به سه دسته شمایل، نمایه و نماد تقسیم میشود. در شمایل مسئله مشابهت مطرح است ؛ در نمایه حالت علت و معلولی فیزیکی و در نماد مسئله قراردادها مطرح است که میتواند جنبه فرهنگی و اجتماعی داشته باشد. "اکو" نقش نشانهای را مطرح می کند. از نظر او رابطه میان "بیان" و "محتوا" رابطهای قراردادی است که محتوا در این رابطه بعدی فرهنگی دارد.
اکو" معتقد به پویایی نشانه است
دکتر عباسی عضو گروه نشانهشناسی فرهنگستان هنر با اشاره به اینکه از نظر اکو نشانه به خودی خود معنا ندارد بلکه در ارتباط با نشانههای دیگر معنا مییابد، گفت: اکو معتقد به پویایی نشانه است که به آن نقش نشانهای میگوید.
وی با تمجید از ترجمه این کتاب، گفت: ترجمه کتاب بسیار خوب است و نشان از مهارت مترجم دارد. نشانه شناسی "اکو" تحلیل گفتمانی دارد لذا اول باید گفتمان را تعریف کرد. برای ورود به بحث گفتمان ابتدا به تعریفی از زبان نیاز است. زبان یک سیستم است و سیستم خود از دو عنصر تشکیل شده که یک رابطه درونی دارد و یک رابطه بیرونی. یعنی زبان مساوی است با رابطه بین دال و مدلول.
عضو گروه زبان فرانسه دانشگاه شهید بهشتی در ادامه افزود: هر چیزی که از دال و مدلول تشکیل شده باشد، نشانه نیست. نشانه چیزی است که جای چیز دیگر مینشیند. به عنوان مثال من نوعی نشانه نیستم. درست است که من تولید معنا میکنم ولی جای چیز دیگر نمینشینم.
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: بین دال و مدلول یک رابطه از سمت دال به سمت مدلول و برعکس میتواند وجود داشته باشد. در این حالت می گویند معنا پذیری صورت گرفتهاست. سؤالی که مطرح میشود این است که این رابطه از سمت دال به مدلول است یا برعکس. بر اساس چگونگی پاسخ به این سؤال است که نقدهای ادبی شکل میگیرد.
عباسی یادآور شد: مکتب پاریس رابطه را از مدلول به دال و برعکس می داند. حرکت در مکتب پاریس از دال به مدلول و برعکس است. چرایی حرکت دوتایی است. زبان تشکیل شده از زبان و گفتار . زبان در بی زمانی قرار گرفتهاست. ما چه پا به دنیا بگذاریم و چه نگذاریم وجود داشته و دارد. ولی گفتار با پا گذاشتن ما به دنیا شکل میگیرد. لذا در مییابیم که سیستم، سیستمی خطی نیست و بی زمان است. زبان مسئلهای جمعی است و گفتار مسئلهای فردی.
این محقق حوزه زبانشناسی در ادامه افزود: سیستم مورد استفاده سوسور، زبان را در سر و ذهن قرار میدهد. به نظر او معنا در زبان تولید میشود و نه در بیرون. ولی منطقیون علاوه بر دال و مدلول به مصداق هم ارجاع میدهند. سوسور خوانش گفتمانی را مد نظر قرار میدهد. این نوع خوانش بیرون آمدن از سیستم زبانی و پا گذاشتن در دنیای بیرونی است. یعنی از دنیای مکانیکی خارج بشویم و برویم به معنای پویا. این معنای پویا در وضعیت حاصل میشود که اکو هم به دنبال این مسئله بود.
وی یادآور شد: یکی دیگر از مبانی نشانهشناسی اکو بحث نشانه و نماد است. از دید اکو نشانه و نماد با هم فرق دارند. نشانه جای چیزی مینشیند و نماد جای چیزی نمینشیند. اکو به خود نشانه کار ندارد. بحث او تأویل است. از نظر اکو نشانه به خودی خود معنا ندارد بلکه در ارتباط با نشانههای دیگر معنا مییابد. اکو به پویایی نشانه معتقد است که به آن نقش نشانهای میگوید. اکو همچنین بین "ارتباط" و "دلالت" تفاوت میگذارد.
نظر شما