پایان جنگ سرد، بروز بحران معنا و بازتعریف نقش ناتو
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و انحلال پیمان ورشو در واقع ناتو فلسفه وجودی خود را نیز از دست داد و با بحران موجودیت و هویت مواجه گردید، اما با توجه به گسترش همگرایی در اتحادیه اروپا، ناتو توانست بر بحران موجودیت خود فائق آمده و به عنوان یک نیروی نظامی مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا مطرح شود و در واقع به دنبال این سیاست بود که در مراسم پنجاهمین سالگرد تاسیس پیمان ناتو که در 23 آوریل 1999 در آمریکا تشکیل شد راهبردهای جدید این پیمان تحت عنوان 1) مدیریت بحران های جهانی و 2) دفاع از استقلال و آزادی کشورهای عضو پیمان اعلام شد که نشان از یک تغییر اساسی در شیوه ها در راهبرد اصلی این پیمان بود.
متعاقب آن کنفرانس 22 نوامبر 2002 در پراگ نیز جنبه های بازنگری در اهداف این پیمان را بررسی نمود که 3 راهبرد اصلی این پیمان عبارت بودند از:
1) بالا بردن ظرفیت ها و توانمندی های نظامی
2) تدوین طرح اقدام مشترک علیه تروریسم
3) افزایش قدرت دفاعی بر ضد سلاح های هسته ای، شیمیایی و بیولوژیکی
قدرت های غربی بعد از به چالش کشیده شدن علل وجودی ناتو در دهه های گذشته تلاش کرده اند وظایف جدیدی در کنار نقش سازمان ملل با بهانه ثبات و رفع تنش در جهان برای این پیمان تعریف و تجویز نمایند و ناتو را مجری نقشی فراتر از دفاع از مرزهای اعضای آن، کمک کننده به ایجاد ثبات فرامرزی معرفی کنند.
ناتو با چندین تغییر و بازتعریف مجدد از اصول، اهداف، استراتژی ها، پهنای حوزه جغرافیایی و به ویژه تهدیدات پیش رو توانست به حیات خود ادامه داده و در محیط امنیتی جدید حاکم بر نظام بین الملل باقی بماند. در تعریف جدید، این سازمان اولا به دنبال گسترش مناطق نفوذ و حضور فراتر از مرزهای آتلانتیک شد و به ویژه گسترش به شرق را به طور جدی در برنامه خود قرار داد، ثانیا با توجه به تاکید بر ایجاد و گسترش سازمان های منطقه ای ناتو به دنبال تبدیل شدن به یک سازمان منطقه ای در جهت حل و فصل اختلافات بین المللی برآمد. ثالثا تلاش کرد که با پتانسیل های نظامی خود در حل و فصل اختلافات بین المللی در اقصی نقاط عالم به عنوان بازوی اجرایی سازمان ملل متحد باشد و رابعا تعاریف جدیدی از انواع تهدیدات علیه موجودیت سازمان و تک تک اعضا صورت گرفت.
از سوی دیگر مفاهیم و آموزه های استراتژیک ناتو نیز به تدریج دچار تحول شد. تغییررهیافت جغرافیا محور به رهیافت کارکرد گرایانه نسبت به امنیت، تبدیل نهاد دفاع جمعی تک موضوعی به نهاد امنیتی چند موضوعی و انتقال کانون توجه به موضوعات جدیدی مانند تروریسم و امنیت انرژی، زمینه را برای گذر ناتو از پیمانی اروپا محور به پیمانی جهان محور فراهم آورد.
دوران های عملکردی و فعالیت های ناتو
ناتو در شش دهه گذشته با سه دوره متفاوت رو به رو بوده است . دوره آغازین حیات یا زمانی که ضرورت صف آرایی غرب در برابر شوروی سابق ضروری به نظر می رسید و غربی ها نمی توانستند ظهور روزافزون غول سرخ را در کنار مرزهایشان نادیده بگیرند.
دوره دوم یا دوره دنیای تک قطبی درست از فردای فروپاشی دیوار برلین شروع شد و کشورهای اروپای شرقی با پیوستن تدریجی به اردوگاه غرب و ورود به اتحادیه اروپا از مسکو فاصله گرفتند. در این دوره پیمان نظامی ورشو با اتحادیه نظامی شرق کمونیست علت وجودی خود را از دست داد و در غیاب ابرقدرت شوروی به تدریج از صحنه تعاملات سیاست بین المللی حذف شد و همین دلیل علت وجودی ناتو نیز زیر سئوال رفت.
در همین مقطع بود که کشورهای غربی به جای انحلال پیمان ناتو تلاش کردند آن را که به عنوان بازوی نظامی غرب یکه تاز میدان به شمار می رفت حفظ و به اهرمی برای اجرای سیاست های نظامی توسعه طلبانه غرب زیر پوشش حفظ امنیت و عناوینی از این دست تبدیل کنند. از این زمان این سازمان مرزهای خود در میان کشورهای کمونیستی دیروز که به تدریج به عضویت آن در می آمدند، گسترش داد.
دوره سوم را می توان با آغاز دوره ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین درروسیه هم زمان دانست. پوتین با هدف بازگرداندن غرور مردم و کشور روسیه، به صورت تدریجی شروع به اصلاحات در سازمان اداری و سیاسی این کشور کرد. بیدار شدن غول خفته روسیه و هیمنه نظامی عصر کمونیسم، کشورهای غربی را به فکر انداخت که دیگر نمی توان با خوش خیالی در عصر گورباچف و یلتسین زندگی کرد. عصر پوتین عصر بازگشت به رقابت های دوران جنگ سرد و تقسیم دو قطبی دنیا بود و بنابراین طرح های ناتو از سر گرفته و غرب به سوی یک آرایش نوین نظامی کشیده شد.
نظر شما