۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، ۱۳:۳۶

تمایز زبان و گفتار در اندیشۀ سوسور

تمایز زبان و گفتار در اندیشۀ سوسور

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: با تمایز قایل شدن میان نظام زبان و تحقق واقعی آن، به تقابل بسیار مهم و حساس زبان و گفتار می‌رسیم. زبان نظامی از صورتها است، درحالی‌که گفتار همان سخن واقعی است، یعنی عمل سخن گفتن از طریق زبان.

زبان همانی است که فردفرد مردم به هنگام یادگیری یک زبان جذب می‌کنند، یعنی مجموعه‌ای از صورتها یا گنجینه‌ای که در اثر کاربرد گفتار به افرادی عرضه شده است که به یک جامعة واحد تعلق دارند و نظام دستوری مشخصی است که در هر مغز یا بهتر بگوییم در مغز گروهی از افراد، به طور بالقوه وجود دارد.

زبان محصول اجتماعی است که وجودش این امکان را برای فرد پدید می‌آورد که استعداد زبانی خود را به‌کار گیرد. گفتار، از سوی دیگر، وجه عملی زبان است که به اعتقاد سوسور هم شامل ترکیباتی است که گوینده از طریق آن رمزگان زبان را برای بیان افکار شخص خود به کار می‌برد و هم شامل مکانیسم روانی – فیزیکی‌ای است که به وی اجازه می‌دهد تا به این ترکیبات تحقق بیرونی بخشد.

در عمل گفتار، سخنگوی زبان عناصری را از نظام زبانی برمی‌گزیند و به هم پیوند می‌زند و به این صورتها به مثابة آواها و معانی، تحقق آوایی ملموس و تجلی روانی می‌بخشد. اگر ترکیب عناصر زبانی به گفتار تعلق داشته باشد، قواعد نحوی وضعیت مبهممی خواهند داشت. با در نظر گرفتن زبان به‌عنوان نظامی از صورتها و گفتار به مثابة ترکیب و تحقق این صورتها، چنین تعریفی دقیقاً به منزلة تلقی زبان در حکم استعداد زبانی و گفتار در حکم به‌کار گرفتن این استعداد نیست، زیرا استعداد زبانی شامل دانش چگونگی ترکیب عناصر، یعنی قواعد ترکیب است.

این تمایز اخیر میان زبان به منزلة یک نظام و گفتار در حکم تحقق آن، چه از نظر سوسور و چه در سنت سوسوری، مسئله‌ای بسیار بنیادی است. به اعتقاد سوسور، عمده‌ترین وظیفة زبان‌شناس، توجه به زبان است. آنچه باید در تحلیل یک زبان موردنظر قرار گیرد، بررسی عمل سخن‌گفتن نیست، بلکه تعیین واحدها و قواعد ترکیب است که نظام زبانی را پدید می‌آورد.

زبان، یا نظام زبانی، موضوعی منسجم و قابل‌تحلیل است. "زبان نظامی از نشانه‌هاست که تنها عامل اساسی در آن، پیوند معانی و تصورات صوتی است، در مطالعة زبان به منزلة نظامی از نشانه‌ها، سعی بر آن است تا مشخصات بنیادین چنین نظامی شناخته شود: آن عناصری که در نقش دلالی زبان حیاتی‌اند یا به عبارت دیگر، آن عناصری که قالب نظام کارایی می‌یابند که در آن نظام، نشانه‌ها را با ایجاد تمایز میانشان پدید می‌آورند.

به این ترتیب، تمایز میان زبان و گفتار برای زبانشناسی اصلی معتبر فراهم می‌آورد. به گفتة سوسور ما با جداسازی زبان از گفتار، به تفکیک آنچه اجتماعی است از آنچه مرزی است و آنچه اصلی است از آنچه فرعی یا اتفاقی است می‌پردازیم. اگر سعی بر آن داشتیم، به مطالعة موضوعاتی بپردازیم که به پدیدة گفتار مربوط می‌شدند، به قلمرو و سردرگمی‌هایی پا می‌نهادیم که تشخیص معتبر را از نامعتبر بسیار مشکل می‌ساخت، اما اگر توجه‌مان را به زبان معطوف داریم، به جنبه‌های متنوعی از زبان و گفتار دست می‌یابیم که درون یا پیرامون آن قرار گرفته‌اند.

اگر این مفهوم نظام زبان را مدنظر قرار دهیم، آنگاه می‌توانیم دریابیم که چه پدیده‌ای به چنین نظامی تعلق دارد و چه پدیده‌ای صرفاً مختصه‌ای از کنش زبانی یا تحقق واحدهای زبانی است و به این ترتیب می‌توانیم در طبقه‌بندی واقعیات گفتاری به گروههای مختلف و قابل بررسی به موفقیتی دست یابیم.

برای نمونه، تمایز میان زبان و گفتار، به شکل‌گیری دو رشتة متفاوت برای مطالعة آواها و نقش‌های زبانی آن نهاد منجر می‌شود: یکی آواشناسی که آواها را از دیدگاه فیزیکی در عمل گفتار بررسی می‌کند و دیگری واج‌شناسی که به رویدادها فی‌نفسه فیزیکی توجه ندارد، بلکه که در نظام زبان، نقش‌مندند.

تمایز میان آواشناسی و واج‌شناسی ما را مجدداً‌ به همان نکاتی باز می‌گرداند که دربارة هویت زبان صورت مطرح کردیم. آواشناسی به توصیف آواهای واقعی‌ای می‌پردازد که به هنگام ادای یک صورت تولید می‌شوند. تفاوت میان آنچه به عمل زبانی خاص تعلق دارد و آنچه متعلق به نظام زبان است جدا از سطح آواها، در سطوح دیگر زبان نیز مهم است. برای نمونه می‌توانیم میان پاره گفتار به مثابة واحدی از گفتار و جمله در حکم واحدی از زبان تمایز قایل شویم، دوپاره گفتار متفاوت را می‌توان تجلی‌های یک جمله واحد دانست به این ترتیب ما مجدداً با این مفهوم بنیادین در هویت همانند در زبان‌شناسی روبه‌رو می‌شویم: آواهای واقعی و معانی بافتی دوپاره گفتار با یکدیگر فرق دارند، اما آنچه آنها را یک واحد زبانی می‌سازد، تمایزاتی است که به این واحد، هویتی رابطه‌ای می‌بخشد.

ضمایر نمونه‌های بارزی برای درک تمایز میان معانی متعلق به پاره‌گفتارها و معانی‌ای به شمار می‌روند که به عناصر نظام زبان تعلق دارند. سوسور برای مشخص‌‌کردن این تمایز، از دو اصطلاح دلالت و ارزش استفاده کرده است. واحدهای زبانی ارزشی در نظام زبان برخوردارند، معنایی که نتیجة تقابلهای معرف آنهاست. اما وقتی این واحدها در یک پاره گفتار به کار روند از دلالت، یعنی نوعی تحقق یا تجلی بافتی معنی، برخوردارند. تمایز میان زبان و گفتار برای رشته‌های دیگری غیر از زبان‌شناسی نیز پیامدهای مهمی دارد، زیرا این تمایز، در بنیاد، تمایزی میان نهاد و رویداد به شمار می‌رود، تمایزی میان نظام زیربنایی‌ای که وقوع انواع گوناگون رفتار او ممکن می‌سازد و نمونه‌های واقعی چنین رفتارهایی به حساب می‌آیند.

کد خبر 870878

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha