دکتر شهین اعوانی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در مورد ضرورت تدریس فلسفه اخلاق در مقاطع فوقلیسانس و دکتری گفت: به نظر میآید مطالعه متون اخلاقی در هر مقطعی از آموزش لازم است. متأسفانه در کتابهای درسی ما بیشتر نکات اخلاقی مدنظر قرارگرفته است و نه مباحث عملی اخلاق. تاکنون دانشجویان ما در رشتههایی چون فلسفه، دو واحد درسی فلسفه اخلاق را در مقطع کارشناسی و چهار واحد را در مقطع دکتری میگذراندهاند. ولی از چند سال پیش تاکنون اقدامات خوبی صورت گرفته و تلاش شده تا با ایجاد رشته «فلسفه اخلاق» به صورت تخصصی و رشتهای مستقل در مقطع کارشناسی ارشد دانشجو تربیت شود. مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، جزء اولین نهادهای آموزشی و پژوهشی در ایران است که مقدمات پذیرش دانشجو در مقطع دکتری فلسفه اخلاق را فراهم کرده است.
وی همچنین در مورد دلیل غفلت از فلسفه اخلاق در ایران گفت: در ابتدا لازم میدانم مقدمهای را عرض کنم. در ایران باستان، اخلاق و ادب از یکدیگر تمییز داده نشده است. در سه اصل «پندار نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک»، همه این نیکیها با اخلاق و خُلق نیک همراه بوده است. ولی ببینیم به تعبیر و مقیاس امروزی، چرا فلاسفه مسلمان کمتر به موضوع اخلاق توجه کردهاند؟
شهین اعوانی تصریح کرد: هر چند فلسفه اخلاق، علم اخلاق و موضوع «اخلاق» و نیز اخلاق نظری و اخلاق عملی متفاوت از یکدیگرند، و همانطور که میدانید فلسفه اخلاق (Moral Philosophy) بررسی فلسفی علم اخلاق است که شامل کلیه مباحث مربوط به اخلاق هنجاری (normative ethics) که به آن اخلاق توصیهای، سفارشی یا دستوری هم گفتهاند؛ اخلاق توصیفی (descriptive ethics) که شامل تحقیقی تجربی، توصیفی، علمی و تاریخی در زمینههای اخلاق است؛ اخلاق کاربردی (applied ethics) و فرا اخلاق (meta ethics) میشود. واقعیت این است که ما به مباحث نظری در اخلاق جدید، یعنی وجودشناسی، معرفتشناسی، دلالتشناسی و غایتشناسی اخلاق که در بخش فرا اخلاق قرار میگیرد، کمتر پرداختهایم.
اعوانی افزود: اخلاق توصیفی هم مدنظر فلاسفه ما نبوده است. یعنی بین فلاسفه اسلامی کسی به جد راجع به جامعیت اخلاق و ارتباط آن با دین، یا تاریخ پیدایش اخلاق و... نپرداخته است. به اخلاق کاربردی هم کاری نداشتهایم. یعنی هنوز وارد موضوعاتی نظیر «اخلاق تجارت»، «اخلاق کسب و کار»، «اخلاق پژوهش»، «اخلاق نشر»، «اخلاق مصرف»، «اخلاق صنعت» و... نشدهایم. در چند سال اخیر «اخلاق پزشکی» در جامعه ما مطرح شده و روند خوبی هم داشته است. «انجمن اخلاق در علوم و فنآوری» هم فعال است. در «اخلاق حرفهای» هم دورههای آموزشی انجام شده ولی دستاوردی در کار نبوده که بتوان گفت تحولی در ارتباط کارفرما و کارگر، یا تحول در مصرف مواد و تولید صنعت، یا تولید دارو و جنبههای اخلاقی تأثیرات جانبی و... ایجاد کرده باشد. از این لحاظ هم اصولاً اخلاق در جامعه ما از جمله موضوعاتی است که مغفول مانده است. به علاوه در این تقسیمبندی، اخلاق دینی، اعم از اخلاق اسلامی یا مسیحی یا بودایی و... در کنار مکاتب اخلاقی مثل مکتب وظیفهگرایی یا مکتب فایدهگرایی در قالب اخلاق هنجاری قرار میگیرد؛ زیرا به «بکن» و «نکن»ها، «سزا» و «ناسزاها»، یا «روا و ناروایی» افعال و اعمال به لحاظ اخلاقی مربوط میشود، که در حکمت اسلامی این مبحث در رده اندرزنامهها و پندنامهها طرح شده است. اندرزها نطفه اصلی اندیشههای اخلاقی است که در سراسر متون عرفانی و ادبیات فارسی به چشم میخورد. از این رو در صحبتی که خواهیم داشت بیشتر شاخه اخلاق هنجاری در فلسفه اخلاق مد نظرمان است. از منظر «فلسفه اخلاق»، اخلاق در دین، سنت و عرف اجتماعی ما که پیامبر اکرم (ص) تمام و کامل ساختن مکارم اخلاق را غایت بعثت خود اعلام فرموده و برترین وصف ستایشآمیز قرآن کریم نیز از اخلاق پیامبر است، در قالب اخلاق هنجاری میگنجد.
معاون پژوهشی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران در مورد رابطه دین و اخلاق در فرهنگ ما گفت: معمولاً چنین برداشتی در جامعه ما وجود دارد که جایی که دین و شریعت هست، دین ضامن اجرای اصول اخلاقی هم است و دیگر مباحث نظری اخلاق جایگاهی نخواهد داشت. یعنی دین را برای اخلاقیزیستن و متعهد بودن به موازین اخلاقی کافی میدانند. به عبارت دیگر اگر کسی دیندار باشد، حتماً از او انتظار فعل یا افعال اخلاقی و رعایت الزامات اخلاق میرود. البته شکی نیست که آنجا که دین هست باید انتظار زیستن اخلاقی را نیز از دینداران داشت. اما با توجه به مسائل جدیدی که در جوامع امروزی وجود دارد و با توجه به پیشرفت روز افزون علوم و فنون، معضلات اقتصادی، داد و ستدهای بینالمللی، تجهیزات نظامی و... به نظر ضروری میرسد که رویکردهای گوناگون به این مسائل مدنظر قرار گیرد تابتوان با نگاهی همه جانبه به حل و فصل بحرانهای امروز پرداخت.
متخصص فلسفه اخلاق کانت افزود: البته چنین دیدگاهی اصلاً خدشهای به جامعبودن دین وارد نمیسازد. دین تعامل ما را با دیگر دینداران مشخص کرده و به قول خواجهنصیرالدین طوسی معاملات با دیگر همدینان میباید طوری باشد که در جامعه به حاکم احتیاج نباشد، ولی اگر خواجه در دنیای ما زندگی میکرد، میدید که تعداد دفاتر حقوقی و دادگاههای جنایی از شمار بیرون است. از سوی دیگر ما باید به مناسبات انسانی امروز بیشتر از پیش بیندیشیم تا به سوی جهانی انسانیتر پیش رویم. آنگونه که امام حسین (ع) در صحیفه سجادیه خطاب به خدا فرموده است «آمنتُ بکَ و صَدَّقْتُ رُسُلَکَ، و قَبِلْتُ کِتابَکَ، و کَفَرْتُ بِکُلّ معبُودٍ غَیْرِکَ، و بَرِئْتُ مِمَّن عَبَدَ سِواکَ»، هر آنچه که در قلب ما چنان جای گرفته باشد، که در آن جای خدا را تنگ کند، مشمول کفر میشویم. بنابراین میتوان گفت در چنین شرایطی است که موازین اخلاقی و انسانی پررنگ میشوند. «محاسبه نفس» و «تکامل» فردی را دین تضمین کرده است و ارتباط مؤمن و آفریدگار در قالب «حقالله» همیشه برای ایمانآورندگان محفوظ است. درباره مسائل مربوط به تعامل فرد و اجتماع یا به تعبیر دیگر «حقالناس» لازم است به تمامی جوانب نظر افکنیم. البته بدیهی است جایگاه، احترام و رعایت کلیه موازین و اصول دین بر هر فرد مسلمانی واجب است. این را هم نباید فراموش کنیم که اگر عیبی هست از قامت بیاندام ماست و نفس دین نیست که عیبناک است، بلکه عیب از دینداری ما انسانهاست. همین سخن را میتوانیم درباره قانون نیز بگوییم. مثلاً آیا اگر تمامی دستورات ادیان با دقت از سوی ما انسانها رعایت میشد و ما خود را ملزم و متعهد به انجام فرامین ادیان میدانستیم، آیا درصد زیادی از قوانین موجود، تصویبشان بی مورد نبود؟ اگر پاسخ در مورد قانون این است که لازمه جوامع کنونی، وضع قوانین و ضرورت اجرای آن هست، میتوانیم این حکم را به حوزه اخلاق هم سرایت دهیم.
وی در مورد راهکارهایی برای توجه و اهتمام بیشتر به رشته فلسفه اخلاق گفت: نباید تصور شود که غرض از توجه به فلسفه اخلاق در مقطع دکتری، صرفاً این است که ما به صورت نظری، مکاتب مختلف اخلاقی و دورههای مختلف فلسفی را بخوانیم و از حوزههای اخلاقی مطرح در اعصار گوناکون مطلع شویم و آنها را نقد یا تأیید کنیم. اگر همه ما بدانیم که کانت در نقد عقل عملی یا بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق با طرح «امر مطلق»، یا «فلسفه اخلاق» در دو بخش انسانشناسی عملی و مابعدالطبیعه اخلاق، یا با طرح «کرامت انسان» چه ایدهای به لحاظ عملی داشته و چه تعریفی از معیار عقلانی برای سنجش اخلاق ارائه کرده و تأثیرش در روند فلسفه اخلاق در غرب چه بوده است؛ یا ویتگنشتاین، که به صراحت منکر وجود ارزشهای اخلاقی در جهان پیرامون است و ثواب و عقاب اخلاقی را قائل نیست یا اخلاق از نگاه اول (فیبادیالنظر) راس، جاناتان دنسی و .... در حوزههای اخلاقی غرب چقدر اثرگذار بودهاند، شاید به لحاظ عملی در نهادینهکردن اخلاق در جامعه ما، بیاثر یا کماثر باشد اما مطالعات در این زمینه ما را آگاه میکند که دیگران چگونه در اخلاق طرح مسئله کردهاند و موضوع آن را شکافته و برای آن در چارچوب جامعه غربی، راهحلی یافتهاند. از این روست که زمینههای علمی«میانرشتهای» کارآیی داشته و جایگاه خود را در دانشگاههای غرب تثبیت کردهاند. در نظام آموزش عالی ما نیز این روند شروع شده و رو به رشد است.
اعوانی گفت: «فلسفه اخلاق» رشتهای است که خسران کمبود آن در مقطع دکتری کاملاً مشهود است. اما نباید اشتباه برداشت شود بدین معنا که این رشته میتواند به سرعت در اخلاقیکردن جامعه نقش بسزایی داشته باشد. بدیهی است برای ایجاد این رشته، ما با کمبود منابع روبرو هستیم. غربیها در این زمینه کارهای علمی قابل توجهی انجام دادهاند ولی به دلایلی که قبلاً بدان اشاره شد، زمینه اخلاق در بین فیلسوفان مسلمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. زیرا آنها بیشتر پاسخ دادن به مسائل کلی و اساسی «اخلاق» را جویا میشدهاند. آنان در صدد وضع قواعدی، دایر بر اینکه کدام شیوههای عمل غالباً یا همیشه درست است و کدام غالباً یا همیشه نادرست، و یا ارائه فهرستی از امور خیر یا شر نبودهاند. اهتمام آنها بیشتر به یافتن پاسخ برای مسائل کلیتر و اساسیتر، نظیر چیستی معنای «درست» یا «خوب» بوده است. البته ما متون بسیار غنی در زمینه عرفان داریم نظیر جامعالسعادات، کیمیای سعادت، احیاء العلوم الدین، بیشتر از همه مثنوی معنوی مولوی که سراسر اخلاق عملی است و در تکامل اخلاقی سالک یا مؤمن و پوینده طریق حقیقت، مطالبی دارد که با دین، فرهنگ، تاریخ و... ما تناسب دارد . همچنین ادبیات ما نیز سرشار از نکات اخلاقی است اما هیچ یک از اینها «فلسفه اخلاق» نمیشود.
اعوانی در مورد این پرسش که پیشنهاد شما برای «اخلاقیتر» شدن جامعه چیست؟ عنوان کرد: به نظر میآید حوزهای که اهمیت اخلاق در عمل مورد غفلت واقع شده است همان روش و اصول تعلیم و تربیت، در مقاطع مختلف تربیتی اعم از خانواده و سیستم آموزش و پرورش ماست. جایگاه طفل یا فرزند در خانوادههای سنتی گم بوده در حالی که امروزه حالت افراط به خود گرفته است. با تعیین شخصیت و حفظ استقلال فرزند در سنین مختلف میتوان اخلاق فردی را در وهله اول در خانواده و بعد در مدارس نهادینه کرد. رواج صداقت و پرهیز از هر گونه ریا اعم از ریا در طاعت و عبادات، ریا در گفتار، ریا در انجام سایر فرایض و... میباید جزء اصلی و عملی کارکرد اخلاقی در جامعه ما باشد. اگر به مضامین فرامین و دستورات دینی نیز توجه کنیم، تأکید پرهیز از ریا و دروغ را به صراحت مییابیم. مثلاً از حضرت رسول (ص) نقل شده که فرمود: بر امت خویش از هیچ چیز بیشتر از «شرک کهین» نمیترسم. از ایشان سئوال شد این چه نوع شرکی است؟ فرمود «همان ریا است.» از طرف دیگر رواج دروغ، حتی نوع مصلحتی آن که حد و حصر خود را کاملاً از دست داده است، میباید در نظام تربیتی ما ریشهکن شود. آنچه در قالب کلاه شرعی اجرا میشود، به واقع به لحاظ اخلاقی معضلات بسیاری ایجاد کرده است.
وی گفت: یکی دیگر از راههای رفع یا حل مشکل این است که سنت اخلاقی زیستن را در جامعه احیا کنیم و مروج ایمان باشیم. اگر ایمان رواج یابد و مؤمن واقعی تربیت شود، به مراتب از دیندار ظاهری بدون پشتوانه بهتر است.
ما بدانستیم ما این تن، نه ایم از ورایِ تن به یزدان میزییم
ای خُنُک آن را که ذاتِ خود شناخت اندر امن سرمدی قصری بساخت
دکتر شهین اعوانی در انتها در مورد کارهای در دست تألیف خود اذعان کرد: امیدوارم در سال آینده کتابی را برای انتشار داشته باشم. کتابی که شامل بیست مقاله در زمینه مباحث فلسفی، فلسفه اخلاق و عرفان است و هماکنون در حال تکمیل مطالب و ویرایش آن هستم.
نظر شما