دکترمحمد تقی چاوشی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که آیا به رویکردی به نام فلسفه تطبیقی معتقد هستید؟ این فلسفه به چه نیازی پاسخ میدهد؟ گفت: نه معتقد نیستم و فلسفه تطبیقی وجود ندارد. آنچه امروزه در محافل فلسفی ما و بعضاً در پارهای از دپارتمانهای فلسفی به عنوان فلسفه تطبیقی مطرح میشود مقایسه بدون رعایت مبانی فلسفی است.
وی افزود: ِصرف مقایسه بین مسائل فلسفه نمیتواند رشته خاصی به عنوان فلسفه تطبیقی رقم بزند. هر فلسفهای از مبانی خاصی نشأت میگیرد که مسائل فلسفی را به همراه دارد. مثلاً وجود در تفکر ارسطو که بعضاً با وجود در تفکر هگل مقایسه و تطبیق میشود.
این محقق و پژوهشگر تصریح کرد: اگر نگوییم اینها کاملاً با هم متفاوت هستند اما وجه مشترکی هم در مقام عقل تفصیلی نمیتوان برای آنها پیدا کرد. همسخنی فلاسفه و فلسفههای مختلف تنها در مقام عقل اجمالی و نسبتی که فلاسفه با وجود برقرار میسازند و عهدی که در دوره یک فیلسوف با وجود بسته میشود حیات مییابد.
این استاد فلسفه خاطر نشان کرد: تنها فلسفه تطبیقی به این معنا امکانپذیر است. متأسفانه مشاهده میشود که بدون رعایت مبانی فلسفی فرضاً وجود در فلسفه هایدگر و مکتب اگزیستانسیالیسم با وجود در فلسفه ملاصدرا بهراحتی در کنار هم مینشینند.
چاوشی در پاسخ به این سؤال که فلسفه تطبیقی تا چه اندازه محصول مسائل و مشکلاتی است که فلسفه غرب با آن روبرو شده است؟ گفت: همانطور که در پاسخ به سؤال اول گفته شد فلسفه تطبیقی به معنایی که در سؤال دوم مدنظر است پذیرفتنی نیست و بنده معتقد نیستم که فلسفه تطبیقی به این معنا مفری برای مسائل فلسفی غرب باشد.
این پژوهشگر در پاسخ به این سؤال که عدهای معتقد هستند فلسفه تطبیقی ابداع فرهنگهای جنوب است تا کمبودهای فلسفی فرهنگ خود را بپوشانند. آیا این نظر را قبول دارید؟ گفت: چنین نیست. فلسفه به عنوان بنیان تفکر دورههای متفاوت و فرهنگهای مختلف ظهور مییابد. بنابراین نسبتی میان فلسفههای مختلف همانطور که بیان شد جز در مقام عقل اجمالی متصور نیست. فیلسوف فلسفه را نمیسازد و فلسفه امر ساختنی نیست. فیلسوف و دوره آن در فلسفه تنفس میکنند.
نظر شما