نکته مهم درباره نقد رسانهای و عملکرد رسانهای به طور عام این است که کارکرد رسانهها و میزان تأثیرشان در عرصه عمومی به سطح فرهنگ جوامعی که در آن عمل میکنند بستگی دارد.
یکی از مهمترین زیربناهای ساختار ارتباطی و اطلاعاتی در عصر حاضر، بر عهده رسانههاست. در دنیای کنونی به دلیل پیچیدگیهای اجتماعی و اهمیت نقش رسانهها، کاربرد این وسایل در زمینههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بیش از پیش شده است.
روابط میان دولت – ملتها (nation – states) در هیچ مقطعی از تاریخ به اندازه دوران معاصر، نبوده است، چنانچه میتوان گفت یکی از مهمترین عوامل در سیاسی شدن جوامع گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانههاست. رسانهها از یک سو با انعکاس اخبار و اطلاعات میان اجزای سازنده عرصه عمومی ارتباط برقرار میکنند و با افزایش سطح آگاهی عمومی مبادرت به مهندسی افکار عمومی مینمایند و از سوی دیگر با جمعآوری و انعکاس نظرات، انتقادات و عقاید مردم و مسئولان، ارتباط میان حکومت کنندگان(دولت) و حکومت شوندگان (مردم) را برقرار میسازند.
این کارکرد رسانهها که مستقیما به مشارکت سیاسی مردم مربوط میشود، اثر عمیقی در افزایش و کاهش سیاسی نظامهای سیاسی میتواند داشته باشد. لذا رسانهها از یک سو میتوانند باعث افزایش مشارکت عمومی در عرصه عمومی شوند و از سوی دیگر با کارکردی متفاوت به کاهش مشارکت سیاسی بیانجامند.
رسانهها در وضعیتی مطلوب میتواند به ارائه اطلاعات مستند و منطبق بر واقع از امور عمومی و از این طریق زمینهسازی برای نقد و گسترش فرهنگ انتقادی منجر شود.
نقد عملکردها، سیاستها و تصمیمات و گاه به چالش کشاندن بعضی ارزشهای سیاسی، از جمله کارکردهای رسانههاست. نقد در معنای لغوی ارزیابی و محک زدن است. این تحلیل یا نقد هر حوزهای را میتواند شامل شود، مشروط بدان که با دیدگاه کارشناسی صورت گرفته باشد.
نقد رسانهها و به بیان دیگر محدوده نقد به میزان ظرفیت سیاسی نظام و بردباری است که از خود نشان میدهد. در این حالت نقد رابط و ثیقی با ساخت سیاسی پیدا میکند. از جمله عوامل مؤثر در نقد " موقعیت و شرایط زمانی" است. مسلما زمان جنگ و صلح دو موقعیت متفاوت است که ظرفیتها را برای رویکردهای منتقدانه مانند بقیه عوامل دیگر کم و زیاد میکنند. گاهی نظام سیاسی از نقدهای رسانهای برداشتی خصمانه و تحریک آمیز دارد و این در صورتی است که نظام احساس میکند، مشروعیت سیاسی، مقبولیت و کاراییاش مورد تهاجم قرار گرفته است.
یکی از وظایف رسانهای نقد است. رسانه بخ طور کلی غیر از نقد دو وظیفه اساسی بر عهده دارد که یکی تولید خبر است و دیگری توزیع خبر. نقد در کنار این دو عامل کامل کننده نقشی است که باز تعریف میشود. به همین دلیل نقد یا تحلیل که در غالبهای گوناگون و متنوع ارایه میشود، وظایف رسانه را پس از تولید و توزیع خبر تعریف میکند. در واقع هیچ رسانهای نمیتواند متکی به خبر نباشد و اگر تولید میکند درصدد انتقال برنیاید.
به طور کلی میتوان چهار گونه نقد رسانهای را برشمرد که عبارتند از: 1 – نقد تأکیدی، 2 – نقد تأییدی، 3 – نقد سلبی و 4 – نقد ایجابی.
برای توضیح هر کدام از این گونههای نقد رسانهای ابتدا لازم است که فرهنگ سیاسی مورد توجه قرار گیرد. فرهنگ سیاسی عبارت است از تلقی مردم و جهتگیری آنها نسبت به نظام سیاسی و کارکردهای آن، که در این زمینه انگاره و ایستارها نسبت به اقتدار، مسؤلیتهای حکومتی و الگوهای مربوط به جامعه پذیری سیاسی مد نظر است.
فرهنگ سیاسی از یک سلسله ایستارها، اعتقادات و عناصری تشکیل شده است که به نظام سیاسی معنی بخشیده و رفتارهای سیاسی خاصی را سبب میشود. البته در مطالعه ایستارهای گوناگون، نظامهای مختلف دارای وضعیتی متفاوت میباشند. به گونهای که مثلا در مکزیک علیرغم آنکه مردم نسبت به سیاستهای حکومتی دچار از خود بیگانگی شدهاند ولی به خاطر نمادهای محرک انقلاب هنوز به نظام سیاسی وفادار باقی ماندهاند.
"آلموند" و "وربا" سه نوع فرهنگ سیاسی را بر میشمرند که عبارتند از: الف – محدود، ب – تبعی و ج- مشارکتی. در فرهنگ محدود فرد به ندرت خود را به امور سیاسی مرتبط ساخته و از وجود آن بی خبر است. در فرهنگ تبعی افراد دارای رابطهای انفعالی و مطیع گونه میباشند. در حالیکه در فرهنگ مشارکتی افراد به صورت مثبت نسبت به بیشتر جنبههای نظام سیاسی، احزاب سیاسی، شرکت در انتخابات و رأی دادن جهت داده میشوند. "آلموند" و "وربا" همچنین ترکیبی از انواع فرهنگهای سیاسی را به صورت محدود – تبعی، مشارکتی – محدود و مشارکتی – تبعی مورد بررسی قرار میدهند.
"آلموند" و "جیمز کلمن" توسعه سیاسی را فرآیندی میدانند که به موجب آن نظامهای سنتی غیر غربی ویژگیهای جوامع توسعه یافتهتر را پیدا میکنند. این ویژگیها از نظر آنان عبارتند از: درجه بالای شهر گرایی، گسترش سواد، درآمد سرانه بالا، تحرک مبسوط جغرافیایی و اجتماعی، میزان نسبتا بالای صنعتی شدن اقتصاد، شبکه وسیع رسانههای ارتباط جمعی و به طور کلی مشارکت گسترده اعضای جامعه در فعالیت های سیاسی و غیر سیاسی.
رفتار نخبگان سیاسی نیستند. یکی از ویژگیهای این فرهنگ آن است که شهروند احساس میکند توانایی لازم را برای تحت تأثیر قرار دادن حکومت دارد، اما غالبا ترجیح میدهد که چنین نکند که همین امر نوعی انعطاف پذیری را برای حکومت به وجود می آورد.
بر اساس فرهنگ سیاسی میتوان گفت که نقد تأییدی رسانهای محصول جوامع بسته و غیر دموکراتیک و تبعی است. در نقد تأییدی که احزاب پیشرو سعی میکنند در نشریههای حزبی از اجرای آن خودداری کنند.
در نقد تأییدی، نقاد میخواهد دیدگاه یک جریان، یک فرد و یا یک حزب را با یک جریان فعال همسو نشان دهد، لذا بر نقاط اشتراک تأکید میکند. در نقد سلبی رسانهای، نقاد بر آن است تا فضای پوپولیستی یا هیجان انگیز از اطراف یک جریان، یک فرد و یا یک اندیشه را بزداید. در این نوع نقد نقاط مثبت کمتر به چشم میآیند و افعال بیشتر منفی هستند تا مثبت.
در نقد ایجابی، نقاد به مثابه کارشناسی است که نه در دنیای مجازی و انتزاعی بلکه در دنیای واقعی، وقایع را پیگیری میکند وپس از آن درصدد بر میآید که توصیه کند یا هشدار دهد.
رسانهها را میتوان به عنوان ضلع مثلثی در نظر گرفت که دو ضلع دیگر آن مردم(عرصه عمومی) و دولت(قدرت) هستند. از اینرو نقد رسانهای به عرصه عمومی یعنی مردم امکان میدهد تا عملکرد بازیگران سیاسی را پیجویی کنند و از این راه واکنشهایشان را نسبت به آنها سامان دهند. نکته مهم درباره نقد رسانهای و عملکرد رسانهای به طور عام این است که کارکرد رسانهها و میزان تأثیرشان در عرصه عمومی به سطح فرهنگ جوامعی که در آن عمل میکنند بستگی دارد.
نظر شما