۲۰ خرداد ۱۳۸۸، ۸:۴۵

هایدگر "هستی" را عامل تفکر انسان می‌داند: گزارش نشست نقد و بررسی کتاب " چه باشد آنچه گویندش تفکر؟"

هایدگر "هستی" را عامل تفکر انسان می‌داند: گزارش نشست نقد و بررسی کتاب " چه باشد آنچه گویندش تفکر؟"

جمادی با اشاره به اینکه تفکر موضوعی است که ما را به خود جذب می‌کند، گفت: به نظر هایدگر این هستی است که ما را به تفکر فرا می‌خواند.

به گزارش خبرنگار مهر،  نشست نقد و بررسی کتاب "چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟" اثر مارتین هایدگر با حضور سیاوش جمادی مترجم کتاب و دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر فرید اولیایی از مجموعه نشستهای گروه فلسفه و دین سرای اهل قلم عصر  دوشنبه 18 خرداد ماه برگزار شد.

در ابتدای این نشست جمادی با اشاره به اهمیت این اثر تأکید کرد: این کتاب مجموعه درسگفتارهای هایدگر در دو ترم تابستانی و زمستانی در سالهای 1951 و 1952 در دانشگاه فرایبورگ است که اولین درسگفتارهای دانشگاهی او بعد از رفع ممنوعیتش از تدریس به شمار می‌روند.

وی یادآور شد:علت ممنوعیت او از تدریس به این امر باز می‌گردد که او در سال 1933 استاد دانشگاه فرایبورگ بود و اتهاماتی از سوی متفقین در ارتباط با رابطه وی با نازی‌ها به او وارد شد که منجر به ممنوع التدریس شدن او شد. البته باید میان عمل سیاسی هایدگر و امر سیاسی او تفاوت قائل شد .

مترجم "وجود و زمان" در ادامه تصریح کرد: بعضی‌ها به ترجمه عنوان کتاب ایراد می‌گیرند که چرا آن را به صورت آهنگین ترجمه کرده‌ام. عنوان آلمانی کتاب was heisst denken است که برخی معادل انگلیسی آن را what is called thinking می دانند. ترجمه درست عنوان این است که این چیزی که به آن می‌گوییم تفکر چیست؟ و ترجمه آن به صورت تفکر چیست، درست نیست و این مد نظر هایدگر نیست.

جمادی افزود: وقتی می‌گوییم کتاب چیست، یعنی یک پیش فرض از کتاب در نظر گرفته‌ایم و آن را درون پرانتز نگذاشته‌ایم. ولی وقتی می‌گوییم این چیزی که به آن می‌گویند کتاب به چه معناست، یعنی هر گونه پیش فرض را به اصطلاح هوسرل در اپوخه گذاشتیم یا در پرانتز گذاشتیم. اگر بگوییم تفکر چیست، یعنی آنچیزهایی را که در مورد تفکر است به یک کنار ننهاده‌ایم در صورتی که وقتی می‌گوییم چه باشد آنچه خوانندش تفکر، در واقع یک پرسش پدیدارشناسی را مطرح کرده‌ایم.

مترجم "درآمدی بر متافیزیک" در ادامه افزود: در دنیای مدرن از قرن شانزدهم و هفدهم، متفکر نمی‌تواند بگوید که آنچه را که من می‌گویم، درست است بلکه بر اساس استدلال منطقی و برهان است که اعتبار حرف مورد پذیرش قرار می‌گیرد و نه دهان گوینده. دکارت وقتی "تاملات" را می‌نویسد به اثبات عالم خارج، وجود نفس و خدا نیز می‌پردازد.

وی یادآور شد: ما الان در درون مدرنیته زندگی می کنیم. مدرنیته به مثابه بسته‌ای نیست که جلوی ما باشد و آنطرف آن پست مدرن باشد و طرف دیگر آن سنت. در کتاب "اعتراضها و پاسخها" دکارت به اندیشمندان زمان خودش می‌گوید در هر کجا اشتباه کردم آن را به من بگویید. قدرت تفکر مدرن، که به منزله کنار نهادن پیش فرضها است، در این کتاب به فراوانی وجود دارد و این در صورتی است که این کتاب متعلق به قرن 17 و 400 سال پیش است.

جمادی گفت: اساسا موضع این کتاب این است که تفکر یک نوع فراخوانی است. موضوع تفکر چیزی است که ما را به سوی خود فرا می‌خواند. به نظر هایدگر این هستی است که ما را به تفکر فرا می‌خواند.

وی در ادامه تأکیدکرد: بند مشهوری در شعر "پارمنیدس" درباره راه حقیقت وجود دارد که وی در آن می‌گوید: "لازم است هم گفتن و هم اندیشیدن که هستنده هست". این بند مبنای بحث و تحلیل‌هایی می‌شود که هایدگر در ادامه کتاب برای روشن سازی برنامه فکری خود از آن بهره می‌جوید.

جمادی در پایان  گفت: نخستین امری که در این بند توجه ما را به خود جلب می‌کند، پیوند بنیادینی است که میان هستی و اندیشه وجود دارد یعنی همان امری که هایدگر به دنبال آن است و آن را راه برون رفت از بحران کنونی بشر می‌داند.

دکتر بیژن عبدالکریمی نیز در این نشست گفت: هایدگر را پدر معنوی پست مدرن می‌دانند ولی خود او پست مدرن نبوده است. این هایدگر "وجود و زمان" است که بر فیلسوفان پسا‌ساختارگرا تاثیر می‌گذارد. هایدگر قصد دارد نگاه ما را به امر ما تقدمی فراخواند که باعث تفکر می‌شود.

دکتر عبدالکریمی با اشاره به نقد خود هم بر ترجمه و هم بر مقدمه مترجم، گفت: من دو نقد بر این کتاب دارم که یکی به ترجمه بر می‌گردد و دیگری به مقدمه مترجم. برای نقد معیار می‌خواهیم و برای ترجمه آثار فلسفی نیز معیار لازم داریم. من هم برای خودم معیاری دارم و آن تفکر شورانگیز است.

مولف "هایدگر و استیلا" تصریح کرد: انسان در برابر هستی می‌ایستد و طرح پرسش می‌کند. انسان در باب خودش، شان و جایگاه خودش، هستی و حقیقت پرسش می‌کند. عشق نیز شورانگیز است ولی به شورانگیزی تفکر نیست. عشق پر مخاطره نیز هست. البته تفکر هم مخاطره انگیز است ولی در عین حال مامن و سکنای آدمی نیز هست. تفکر یگانه ماوایی است که آدمی در این عالم دارد. تفکر هر چه اصیل‌تر باشد با عشق پیوند عمیق‌تری دارد.

این محقق فلسفه در ادامه خاطر نشان کرد: در پرتو تفکر، عشق راستین و رهایی و آزادی و آزادگی را می‌شود تجربه کرد. وقتی متن فلسفی می‌خوانیم، در خود مخاطب نیز شورانگیزی ایجاد می‌شود. وقتی یک متن ترجمه را می‌خوانیم، اگر احساس شورانگیزی ایجاد کرد، آن متن متنی موفق به شمار می‌رود. ولی اگر متنی خواندیم و نتوانستیم ارتباط برقرار کنیم، آن متن متنی موفق نیست.

وی در ادامه تصریح کرد: برخی مترجمان بهانه می‌آورند که زبان هایدگر بسیار دشوار است. برخی معتقدند زبان آلمانی دشوار است و انتقال آن به زبان فارسی دشوار است. همه اینها را می‌شود تا حدودی قبول کرد و نه البته همه آنرا. همه اینها زمانی قابل حل است که مترجم با مولف همراهی و طی طریق کرده باشد و آنرا خوب فهمیده باشد. بصیرتهای بنیادین متفکران اگر به جان ما نشسته باشد، می‌توانیم به همه منتقل کنیم.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: متنی موفق است که احساس شورانگیزی را در خواننده ایجاد کرده باشد. این معیار من است. بر اساس این معیار ترجمه آقای جمادی بسیار موفق است. در مطالعه "هستی و زمان" و "متافیزیک هایدگر" که جمادی هر دو را ترجمه کرده است، این احساس شورانگیزی وجود نداشت ولی در مطالعه این کتاب، احساس شورانگیزی در من ایجاد شد.

او افزود: با همه نگاه مثبتی که به این ترجمه دارم، نقدهایی نیز به این کار وارد است. نقد من به عواملی برمی‌گردد که شورانگیزی اثر را کاسته است. یک مشکل به کثرت پانوشتها باز می‌گردد. البته بسیاری از این پانوشت‌ها ضروری هستند و از آنها گریزی نبوده است. اما مواردی وجود دارد که پیوسته حضور مترجم را در متن نشان می‌دهد و سبب انقطاع‌های مکرر می‌گردد. گاهی اوقات حضور مترجم در متن زیاد است. چون متن، متن یک فیلسوف بزرگ است، این پانوشتها سبب می‌شود که نتوانیم با خود متفکر مواجه شویم. وجود کلمات نامانوس در متن نیز از جمله ایرادات وارد با این ترجمه است. چه ضرورتی دارد که کلمات نامانوس را به کار ببریم. اگر چه این کلمات درست هستند ولی باید طوری باشد که احساس آرامش خواننده را بر هم نزند و سرمایه ذهن خواننده متوجه پیدا کردن معانی آنها نشود و متمرکز به خود اندیشه شود.

او در ادامه افزود: نقد دیگر من به مقدمه مترجم است. جمادی در ابتدای کتاب مقدمه‌ای را نوشته‌اند که به آن نقدی دارم. در بررسی آثار هایدگر در ایران برخی کوشیده‌اند یک تفسیر الهیاتی از هایدگر بدست دهند. برخی نیز در مقابل یک تفسیر سکولار و نیهیلیستیک از هایدگر ارائه داده‌اند. جمادی چهره بسیار نیهیلیستیک از هایدگر در مقابل آن چهره الهیاتی از هایدگر ارایه کرده است.  او گاهی به جای تفکر، نصیحت اخلاقی می‌کند. جمادی می‌خواهد نشان دهد که هایدگر متاخر اهمیت ندارد و این هایدگر متقدم است که مهم است. هایدگر را پدر معنوی پست مدرن می‌دانند ولی خود او پست مدرن نبوده است. این هایدگر "وجود و زمان" است که بر فیلسوفان پسا‌ساختارگرا تاثیر می‌گذارد. هایدگر قصد دارد نگاه ما را به امر ما تقدمی فراخواند که باعث تفکر می‌شود.

او در پایان گفت: تفسیرهای سکولار از هایدگر، متاثر از مکتب فرانکفورت و آدورنو است. لذا تفسیرهای سکولاریستی از هایدگر جسم تفکر هایدگر را بیان می‌کند و فاقد آن روحی است که در تفکر هایدگر وجود دارد. همانگونه که تفسیر الهیاتی هم نهایتا نمی‌تواند بنیان اندیشه او را بیان کند.

در ادامه این جلسه دکتر فرید اولیایی با اشاره به اینکه این اثر مهمترین کار هایدگر نبوده، گفت: ترجمه آقای جمادی کاری بسیار ارزنده است. در مقدمه آمده است که این کتاب، کتاب عظیمی از هایدگر است در صورتی که خود هایدگر هم معتقد نبود که این اثر کار بزرگی باشد و حتی قصد داشت آنرا به صورت کتاب درآورد که میسر نشد. این کتاب برای فهمیدن تفکر و تاثیر اندیشه هایدگر بر تفکر معاصر مهم است. ترجمه فرانسوی این کتاب بر اروپای غربی و فرانسه تاثیر بسزایی گذاشته است.

وی تصریح کرد: هایدگر در این اثر به آنچه درباره آن می‌خواهیم فکر کنیم می‌پردازد و برای او دیگر مساله وجود اهمیت ندارد. برای او متناهی بودن مطلق وجود است که مهم است. او از کلمه وجود خودش را کنار می‌کشد. این کتاب نشان می‌دهد سیری را که هایدگر پیش می‌رود و تا جایی که می‌خواهد روی وجود خط بکشد. 

کد خبر 893876

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha