دکتر حسین شیخ رضایی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که فلسفه هم اکنون چه نقشی در افزایش نگاه انتقادی در جامعه بشری بر عهده دارد؟ گفت: فلسفه را در واقع میشود به دو قسمت تقسیم کرد: یکی حوزه آکادمیک و تخصصی و یکی هم حوزه عمومی. در حوزه عمومی سعی بر این است که به وسیله فلسفه قدرت تفکر انتقادی و دیدن مسائل از زوایای مختلف در اقشار مختلف جامعه تقویت بشود.
وی افزود: به عنوان نمونه امروزه در کشورهای غربی برنامههایی با عناوین فلسفه برای کودکان یا فلسفه برای پزشکان و از این قبیل وجود دارد. هدف این برنامهها تربیت متخصصان فلسفه نیست. بلکه هدف آن است که با استفاده از ابزارهای فلسفی قدرت تفکر انتقادی افراد افزایش یابد.
شیخ رضایی درپاسخ به این سؤال که آیا نقش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فیلسوفان در جهان جدید نسبت به نقش فیلسوفان پیشامدرن افزایش یافته است؟ گفت: پاسخ عمومی به این سؤال دشوار است اما در یک نگاه عمومی میتوان گفت که فلاسفه در جهان امروز بهخصوص فلاسفه تحلیلی در حکم متخصصان یک حوزه پژوهشی محدود هستند.
وی افزود: فیلسوفان - بهخصوص فیلسوفان تحلیلی - چندان درفکر تأثیرات اجتماعی یا سیاسی عقاید و افکار خود نیستند. به عبارتی کمتر فیلسوف آکادمیکی است که امروزه علاوه بر حوزه تخصصی خود، نقش روشنفکر و رهبر اجتماعی و سیاسی را نیز برای خود قائل باشد. البته بعضی حوزه های فلسفه مانند فلسفه سیاسی یا فلسفه اخلاق به جهت ماهیت خود دارای ارتباطاتی با مسائل اجتماعی و فرهنگی هم هستند، اما نکته آن است که فیلسوفان این حوزهها نیز در مقام انجام وظایف آکادمیک و تخصصی خود به مسائل پیرامونشان می پردازند و نه در مقام روشنفکری که علاوه بر حوزة تخصصیاش دستی نیز در مسائل اجتماعی و سیاسی دارد. البته در این بین استثناهایی نیز وجود دارند. به عنوان نمونه چامسکی و برخی دیگر از چهرههای فلسفی تأثیر بسیار مهمی در عرصه اجتماع داشتهاند، اما در مجموع در دنیای غرب فلاسفة معاصر دیگر نقش روشنفکر را برای خود قائل نیستند.
شیخ رضایی در پاسخ به این سؤال که جامعه ما هماکنون تا چه اندازه به تفکر فلسفی نیاز دارد؟ گفت: بخشی از این سؤال در پاسخ به سؤال اول گفته شد. اگر منظور از فلسفه آموزش تفکرانتقادی و بالا بردن قدرت تحلیل افراد باشد، قطعاً جامعه ما نیز مانند سایر جوامع نیاز مبرم و ضروری به فلسفه دارد.
وی افزود: با این همه باید گفت این تفکر نیز غلط است که اصلاحات اجتماعی و سیاسی همگی نیازمند فلسفه هستند و حل مسائل فلسفی یا فزضاً فهم فلسفی غرب بر سایر پژوهشهای فکری فرهنگی اولویت دارد. این تفکری نادرست در جامعة ماست که پرداختن به فلسفه برای حل سایر مشکلات فکری، فرهنگی و اجتماعی اولویت دارد.
این محقق و پژوهشگر اظهار داشت: فلسفه یکی از رشتههای علوم انسانی است و در کنار سایر رشتهها میتواند به سهم خود نقشی در حل یا روشن کردن برخی از سؤالات داشته باشد. اما دامنه آن کاملاً محدود است و انتظار فراتر از توان فلسفه از این رشته دانشگاهی تصوری نادرست است که متاسفانه در دهة پیش نقش سوء خود را به وضوح در تحولات سیاسی فرهنگی ما نشان داده است.
نظر شما