به گزارش خبرنگار مهر، مسعود رسام در یادداشت خود درباره شکیبایی مینویسد: وقتی از من خواسته شد مطلبی راجع به خسرو شکیبایی و برای این ایام بنویسم بیاختیار بغض گلویم را گرفت، بغضی که از راه دور میآمد و همه ذرات وجودم را مرتعش میساخت، بغضی که با خود خاطره هایی داشت.
خاطرهای از یک سفر سبز، خاطرهای که میگفت لحظه سال تحویل با خود التهابی دارد و میگفت همه آنچه در طول یکسال گذشته همچون تصاویری با سرعت از چشممان می گذرد. وامسال چه سخت خواهد بود آن لحظه وقتی که ناگهان تصویر روی عکس خسرو میایستند، وقتی که صدای گیرای او در گوشم میپیچد و وقتی خاطراتم را مرور خواهم کرد و با خود خواهم گفت چه زود گذشتند این سالها.
بعد کم کم لحظاتم شیرین میشوند، وقتی که به یاد می آورم آنچه را که باقی میماند از ما در ذهن و روح مخاطب و آنچه با گذشت این همه سال فراموش نمیشود و همچون فرش با ارزشی روز به روز قیمتیتر میشود. راستی مگر خدای مهربان دور و نزدیک نگاهمان نمیکند که چگونه با عشقی از عمق وجود، عشقی که هدیه بیکران او بود برای همه لحظات سخت و طاقت فرسا،عشقی که آسان میکرد همه راههای دشوار را، با هم تلاش می کردیم برای آنچه هدف مشترک همه ما بود وهست.
پس آرامش مییابم وقتی به یاد می آورم انبوه جمعیت را در روز تدفین که هیچکدام از خاطر نبرده بودند و من که با حالی نزار خود را به آنجا رساندم و با آن بیماری سخت که داشتم خود را چقدر نزدیک حس میکردم به او، هرچند شاید ماموریتی باقی مانده است که باید به پایانش برم و از این روست که ماندم. اما قدر مینهم این لحظات را و دعا میکنم از صمیم قلب برای همه که سلامت باشند و آگاه، تا سالی پر از نعمت را به اطرافیان خود هدیه نمائیم.
به مشکلات هم توجه کنیم ، دست همدیگر را به مهربانی بفشاریم، در چشمهامان محبت موج بزند، به همدیگر سلامی گرم بگوئیم و بیاموزیم از خسرو .ان شاء ا...
نظر شما